برداشت از علی اصغرحقدار؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ بیش از این که شایگان از شرایط فعلی تمدن مدرن سخن بگوید، در سرآغاز فعالیتهای بین تمدنی خویش توضیحی گویا از مدرنیت و وضعیتی که برای تمدنهای غربی به وجود آورده است، به دست میدهد؛ در نگرش شایگان «سرنوشت فرهنگ جهانی در میان شکافها، در این برزخ رقم میخورد؛ یعنی، در آستانهها، در عرصه بین جهانها در شبکه ارتباطی که تمایزهای میان بالا و پایین و سیاه و سفید را میسازد».
▬ شایگان معتقد است «بیم آن میرود که در مواجهه با مفاهیم تک ساحتی تفکر غربی، ما کلید رمز خود، یعنی، آن علم تأویلی را که امانوئل سوئدنبرگ (Emanuel Swedenbrg, 1688-1772) علم « ملکی» میخواند از دست بدهیم اگر تا کنون از دست نداده باشیم. بدون این کلید، ما عالیترین مایملک خود، آنچه را که یکپارچگی فرهنگیمان را در خلال تداوم اعصار حفظ کرده است، یعنی، باغی را که ایران در روح خود قرار دارد از دست خواهیم داد».
▬ تجربه مشترک معنوی از شاخصهایی است که شایگان در بحث از تمدنهای آسیایی و غیر مدرن به آن اشاره دارد. «اگر به کنه تجربه معنوی ایران، هند، چین و ژاپن پی ببریم میبینیم، به رغم اختلافات دید و برداشت از طبیعت، میتوان از یک «جوهر مشترک تجربه معنوی سخن به میان آورد و تعیینکننده این جوهر مشترک، غایب متضادی است که همه این تمدنها که به نحوهی متوجه آن بودند و این غایت رهایی و رستگاری است که نحوه تحقق شان چنان که در کلیه موارد دیدیم، توأم با نوعی اشراق و روشنایی و به عبارت دیگر، آمیخته با تجربه کافی بوده است: خواه این تجربه «ساتوری» باشد برای ژاپنی، خواه «موکشا» (رهایی) برای هندو، خواه استغراق در تائو باشد برای چینی، خواه در فناء فی الله برای مسلمان و ایرانی.
▬ شایگان برای راه سپاری در مفاهمه بین تمدنی به تبیین مؤلفههای تمدنهای باستانی پرداخته و با تأکید بر آموختههایش در مطالعات تطبیقی به تمدن هند قدیم میپردازد؛ وی در کتاب «ادیان و کتبهای فلسفی هند» به تأسی از رادها کریشنان تا بخشبندی تاریخی فلسفه هندی به چهار دوره بزرگ الف) ودائی ب) حمایتی ج) سوتراها د) مدرسی، در توضیح مؤلفهها و شاخصهای این تمدنهای باستانی شرق، مفاهیم «زایش دوباره» «گردونه بازپیدایی» «کارها» در زندگی اخروی و «آزادی» را از اصول مشترک مکاتب هند میداند.
▬ از نظر شایگان، تمدن ایرانی اسلامی حامل پیامی است که سهروردی از آن تعبیر «خورنه» اسم برده است؛ شایگان، عناصر حکمت خسروانی اشراقی را در صفاتی چون «میانجیگری»، «عالم مثالی» و «بینش شاعرانه اساطیری» میداند، در نگره شایگان « جهان ایرانی که از لحاظ جغرافیایی میان شبه قاره هند و جهان غرب قرار دارد، کشور زرتشت، سهروردی، روزبهان و حافظ است. این جهان قلمرو وسطا که «میانه و میانجی» بود، صحنه تلفیق و آمیزش انواع و اقسام اندیشههای شگفت به شمار میرود؛ جهانی است که زرتشت پیامبر را با حکمت افلاطون بهم آمیخته و هر دو را با مشکوه انوار نبوت در سنت دینی ابراهیم پیوند داده است.
▬ شایگان به ایده خود در زمینهسازی گفتگوی تمدنهای باستانی در مدرنیت جهانیسازیشده اشاره میکند، بنا بر این، اکنون، واجب است که تعادل را دوباره برقرار کنیم، سهم روح را به آن باز پس دهیم، جایگاه و منزلش را به رسمیت شناسیم و آن را در آفاق قوههای شناخت خود جای دهیم. اگر چه این نیروی واپس رانده یاغی، گونهای همزمانی را به بار آورده که در آن همه گفتارها و اعتقادات کهن از خواب سنگین خود بیدار شده از دل تاریخ سر برون آورده و در کنار هم جای گرفتهاند، اگر چه ویرانی ساختارهای محکم باورها و ایدئولوژی بینش شهر فرنگوار از جهان پدید آورده باز هم نمیتوان منکر شد که این پدیدههای مقارن، در عین آفرینش جهانی رنگارنگ و فریبنده، ما را ذرهای از قید محسوسات رها نمیکنند.
مآخذ:...
هو العلیم