فیلوجامعه‌شناسی

مروری‌به‌داریوش‌شایگان‌وبحران‌معنویت: زندگی در دنیای سایبر

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت از علی اصغرحقدار؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


☱ در بحث از مجازی‌سازی، توجه به شاخص‌های وجودی می‌تواند از بروز اختلاط با مثال سنتی جلوگیری کند، مجازی‌سازی ناظر به رابطه‌ای است که در آن تکنولوژی صنعتی به مرحله‌ای رسانه‌ای تبدیل می‌شود و جهانی فراتر از واقعیت تعریف شده‌ی مألوف شکل می‌گیرد. بودریار از این واقعیت به هایپررئال نام می‌برد، اما، شایگان در برخورد با مجازی‌سازی پسامدرن، آن را در التقاط و در هم آمیختگی با عالم مثال انگاره‌های سنتی می‌فهمد و به تداخل دو نوع متفاوت از هستی‌شناسی میل می‌کند؛ به سخن شایگان «فضای استحالات تمثیلی مابازای معکوس حوزه اختلاط و دورگه‌سازی در آن سوی آینه است.»
☱ تا زمانی که مدرنیت نتواند سهم روح را به آن باز پس، دهد و جهان مثالین با باززایی عوامل شاعرانه و اسطوره‌ای باز نگردد، دنیای انسانی با شکاف‌های جدی مواجه خواهد گردید که پای فشاری به آن سر از چنبره‌ی معنویت بر خواهد گرفت و در دام بیهودگی و پوچ انگاری گرفتار خواهد شد؛ این آموزه‌ای است که شایگان در سی سال گذشته در بازخوان میراث عقلانیت مدرنیت در جای جای تألیفات خود به آن تأکید ورزیده و برای پر کردن حفره‌های فرهنگی، دستیابی به معنویت شرقی و دست‌یازی به میراث سنت معنوی را تجویز نموده است.
☱ ضرورت مبرم که یک «حقیقت دوگانه» که در حال حاضر رستگاری بشر در گرو آن است از همین جا نشأت می‌گیرد. به این ترتیب، بار دیگر به دامان دوگانگی آشتی‌ناپذیر اسطوره عقل و رابطه دیالکتیکی‌ها نقدالجمع آن دو می‌افتیم، باطل و یکی و مقبول دیگری، یا با آمیزش و اتحاد آن دو در ترکیب ناممکن نمی‌توان به بینش منسجم دست یافت، اسطوره و عقل به دنیاهایی متفاوت متعلق‌اند. گذر از یکی به دیگری با توسل به معیارهای معرفت فلسفه سنتی مقدور نیست، جهش کیفی یا به عبارتی گسستن از یک سطح و پیوستن به سطحی دیگر را می‌طلبد. برای تعیین حدود قلمرو هر یک، باید آن‌ها را از یکدیگر جدا کرد و هر یک را در طبقه‌ای مستقل و تحت نظام معرفت خاص خود نشاند.
☱ اگر تعالی مدرنیت را نسبت به تمدن‌های پیشین پذیرفته‌ایم، در واقع، به زنده بودن مدرنیت و سپری شدن آن تمدن‌ها حکم کرده‌ایم و اگر این حکم را واقع‌بینانه بپذیریم، در حقیقت، به این امر معترف شده‌ایم که مدرنیت در کلیت خود پاسخگوی نیازهای انسان‌ها بوده و در تمامی لایه‌های زیستی، فرهنگی می‌تواند آن‌ها را تأمین و آرمان‌ها را محقق کند؛ پس، نمی‌توان بر این اساس از بعد این اقلیم روح از دیگر اقلیم‌های وجودی سخن گفت؛ چون فرض بر این است که مدرنیت یک منظومه‌ی معرفتی و یک ساحت وجودی و یک پارادایم اندیشگی است که بر ویرانه‌های تمدن‌های پیش از خود استوار شده است؛ پس، در این حال اقلیم روح نیز در معنای جدیدی تعریف می‌شود و تحقق خواسته‌های آن از دستاوردهای دانش نوین برخواهد آمد.
☱ شایگان برای این که بتواند نیاز به ساحت معنوی را در دنیای مجازی و شبح‌سازی تکنولوژیک، به اثبات رساند، به پلورالیسم فرهنگی و آگاهی سیاره‌ای اشاره می‌کند که جهان امروز با آن‌ها تعریف و شناخته می‌شوند. این سطوح متعدد آگاهی و حضور الگوهای معرفت در سطح‌های فرهنگی تا عصر اطلاعات از نظر شایگان پایه‌ایترین رکن برای رعایت حق روح انسانی است؛ به سخن شایگان «نغمه فرهنگی جهان چند صدایی است، در روزگار ما صداهای گوش خراش و ناموزون بسیار شنیده می‌شود اکنون، ما با در هم آشفتگی ژانرها ترکیب‌های مانعه‌الجمع و انواع افتاده‌ها و آمیزش‌ها روبروییم.»
☱ شایگان برای هویت چهل تکه‌ی کنونی از فلسفه‌ی ژیل دلوز و تفکر شبکه‌ای کمک می‌گیرد که اندیشه را در شکل ریزوم‌وار آن در مقابل، باز نمای حصولی پیشین قرار می‌دهد؛ در این مرحله از پروژه‌ی اندیشگی، شایگان به ایده‌های فلسفی اشاره می‌کند که از سوی ژیل دلوز (با همکاری فیلکس گاتاری) ابزار شده است؛ با این پیش فرض «هویت همگونی» اولاً، به دلیل در هم پاشی جهان‌های پایه‌گذارش دیگر وجود خارجی ندارد و ثانیاً، هنگامی که در قید فرهنگی به اصطلاح ناب و خالص محبوس شود، اغلب به تحجر هویت منتهی می‌گردد.
☱ شایگان، دو وجه مجازی‌سازی را در 1 دنیای اسطوره‌ای شاعرانه و 2 انقلاب جدید الکترونیکی، بیان می‌کند و دو افق معرفت سنتی و مدرنیت و دو پارادایم باستانی و جدید را به هم می‌آمیزد تا از دل یک دنیای بینابینی را پدید آورد که سهم روح به روح واگذار شده و سهم تکنولوژی به تکنولوژی داده شده است. در این دنیای بینابینی جایگاه رخدادهای روح است و تجلی گاه حکایت‌های تمثیلی است که در حالت‌های شهودی عرفا اهمیت بسیار دارد. این دنیا، وجود زبانی نمادین را ممکن می‌کند، زیرا، در این مکان نیمه روحی نیمه جسمانی، صعود دچار استحاله‌ای معنوی می‌گردند و تأثرات نفس در قالب تمثیل ظاهر می‌شوند.
☱ شایگان، پیش فرض‌ها و پیش فهم‌های خود را در راهسپاری به سوی قاره گمشده‌ی روح و فضای استحاله‌های معنوی این گونه بیان می‌کند؛ «اگر بپذیریم که کلیه جهان بینی‌های مسلط قرون در جهان تفکر هر یک به نوبت خود، حاکم بوده‌اند و هر یک حقیقت را به نظر تنگ و بسته خود محدود می‌کرده‌اند، امروزه، دیگر از درجه اعتبار پیشین خود ساقط شده‌اند. اگر بپذیریم که نظامات انتقادی قرن بیستم همه سیستم‌های فکری جهان شمول را از درون مانند موریانه خورده است. اگر بپذیریم که بیشتر اعتقادات دیرینه مشروعیت جزمی سابق خود را از دست داده‌اند و مبدل به غباری از تصورات پراکنده شده‌اند که هم اکنون، در فضای فکری جهان شناورند، پس، باید قبول کنیم که ما دیگر با دیوارهای استوار اعتقادات گذشته و» انتولوژی‌های سفت و سخت سابق روبرو نیستیم، بلکه با یک هستی در هم شکسته و ویران شده مواجهیم که به صورت لمعات حضور، ذرات گسسته هستی لحظات برق آسای هوشیاری خود را به ما می‌نمایاند.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.