مناظره بین محمد العریان و آناتول کالِتسکی با وساطت دنیل فرانکلین؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
• محمد العِریان مدیرعامل PIMCO یکی از بزرگترین شرکتهای سرمایهگذاری جهان، ستون نویس مجله فوق معتبر «فارین پالیسی» و نویسنده کتابی تحسین شده به نام «وقتی بازارها با هم تلاقی میکنند»
• «آناتول کالِتسکی» ستون نویس رویترز، و نگارنده کتاب «سرمایهداری ورژن ۴.۰»
░▒▓ مقدمه مدیر بحث در دور اول مناظره؛ دنیل فرانکلین درباره ”بادهای موافق و مخالف در بادبان کشتی اقتصاد جهانی“
☱ آغاز سال جدید، زمان طبیعی برای تأمل درباره چشمانداز اقتصادی است. سال نو، اما، تنها دلیل این بحث بجا و به هنگام نیست. اقتصاد جهان در مرحلهای فریبنده است؛ مرحلهای که سناریوهای متضاد درباره سال پیش رو به طور یکسان پذیرفتنی هستند. برخی نشانهها حاکی از تداوم تیرگی است.
☱ فدرال رزرو و سایر بانکهای مرکزی با نگه داشتن نرخ بهره در سطح صفر یا نزدیک به آن آشکارا اظهار میکنند که منتظر بهبود قابل توجهی نیستند. فعالان اقتصادی سراسر جهان نیز انتظارات اندکی دارند: تازهترین نظرسنجی فصلی اکونومیست از مدیران اجرایی شرکتهای پراکنده در نقاط مختلف جهان همچنان عمیقاً منفی است، البته، تعداد کسانی که انتظار دارند اقتصاد جهانی بهبود یابد با کسانی که انتظار دارند اقتصاد جهانی تا منفی ۱۱ بدتر شود، برابرند.
☱ با وجود این بازارهای سهام بسیار سر سخت بودهاند. واحد اطلاعات اکونومیست پیشبینی میکند که تولید ناخالص جهانی در سال ۲۰۱۳ تا ۴/۳ درصد رشد خواهد کرد. این رقم، در قیاس با پیشرفت ۳ درصدی در سال ۲۰۱۲، چندان درخشان نیست. از این رو، باید پرسید، آیا نیمی از لیوان پر است یا خالی؟ خوش شانسیم که دو ناظر بیرونی داریم که میتوانند درباره اقتصاد جهانی بحث کنند. «آناتول کالِتسکی» طرفدار خوشبینها، ستون نویس و مشاور شناخته شده که در حال حاضر برای رویترز مینویسد. او از رویکردی تازه نسبت به اقتصاد هم در کتابش «سرمایهداری ورژن۴.۰»، و هم در موسسه اندیشه اقتصادی نو پشتیبانی کرده است. در طرف بد بینها، محمد العِریان مدیرعامل PIMCO (شرکت مدیریت سرمایهگذاری اقیانوس آرام) یکی از بزرگترین شرکتهای سرمایهگذاری جهان قرار دارد. او نیز ستون نویس«فارین پالیسی» و نویسنده کتابی تحسین شده به نام «وقتی بازارها با هم تلاقی میکنند» است. هر دوی آنها در اظهارات اولیه خود بر عوامل بنیادین تمرکز میکنند، اما، به نتایج متضادی میرسند. آقای العریان به محرکهای ضعیف رشد، وزن بدهی و شکستهای سیاستمداران اشاره میکند که متأسفانه در دیدگاه او به معنی این است که غرب «سرعت فرار» مورد نیاز برای بیرون آمدن از مشکلات تاریخی خود – که بدترین آنها نرخ بیکاری بالا است- را به دست نخواهد آورد. در مقابل، آقای کالتسکی انتظار دارد که مردم در سال ۲۰۱۳ به طور مطلوبی سورپرایز شوند. او این شرایط مناسب را در یک روند صعودی دورهای کوتاهمدت در هر جا به غیر از اروپا پیشبینی میکند. او همچنین، بر این باور است که روندهای طولانی مدت که خوش بینی نسبت به آینده اقتصاد را تصدیق میکنند، به عنوان یک «مدل سرمایهداری مدیریت شده» ظاهر خواهند شد. هم آقای کالتسکی، و هم آقای العریان اذعان میکنند که وجود تعادل نیروها[ی متضاد] در اقتصاد جهانی جدی نیست. از این رو، گروه اندکی بر داوریها درباره تواناییهای نسبی بادهای مخالف و بادهای موافقِ اثرگذار بر چشم انداز اقتصاد جهانی تکیه میکنند. انتظار دارم که بحث درباره اقتصاد جهان پیرامون برخی سؤالات داغ شود: اقتصاد امریکا و بویژه بازارهای مسکن و اشتغال این کشور تا چه حد میتواند دوباره به جایگاه پیشین خود بازگردد؟ رشد اقتصاد چین تا چه میتواند از رشد سایر کشورها پیشی بگیرد؟ریسک اشتباههای بزرگ سیاسی هم در اروپا، و هم در امریکا تا چه حد گسترده است؟البته، پیشبینیها برای سال پیش رو، احتمالاً، بسیار متنوع و در عین حال، به این که شما در کدام کشور باشید، وابسته هستند. منطقه یورو در رکود خواهد بود، در همین حال، چین دوباره در حال قدرتگیری است.
░▒▓ مدافع در دور اول مناظره؛ آناتول کالِتسکی درباره ”دلایل خوشبینی به سال ۲۰۱۳“
☱ سه دلیل عمده درباره خوش بینی به سال ۲۰۱۳ وجود دارد:
• ۱. روندهای بلندمدت در فرآیند جهانی شدن و تکنولوژی؛
• ۲. نیروهای دورهای کوتاهمدت؛
• ۳. پیشبینیهای سرمایهگذاران و بنگاههای اقتصادی.
☱ شاید آخرین دلیل، شگفتانگیزترین دلیل باشد، بنا بر این، اجازه دهید از اینجا شروع کنیم. تمام پیشبینیها از اقتصاد سال ۲۰۱۳ تیره هستند، اما، این خبر خوبی است. بر اساس نظرسنجی ماه دسامبر اکونومیست، رشد بسیار اندک امریکا از ۲/۲ درصد در سال ۲۰۱۲ به ۱/۹ درصد در سال ۲۰۱۳ کاهش مییابد، اقتصاد منطقه یورو برای دومین سال کاهش رشد را تجربه خواهد کرد و ژاپن نیز پس از جهش ناگهانی سال ۲۰۱۲ به خاطر بازسازیهای پس از سونامی، دوباره به دوره تقریباً، رکود خود باز خواهد گشت.
☱ حتی پیشبینی میشود چین کاملاً ضعیف باقی بماند، اگر پیشبینیهای صندوق بینالمللی پول مورد قبول باشد، این کشور به طور جزئی از کمترین میزان رشد خود در قرن جدید یعنی، از ۷/۸ درصد به ۸/۲ درصد رشد در سال ۲۰۱۳ پیشی خواهد گرفت. رشد تولید ناخالص داخلی احتمالاً، نمیتواند تنها معیار موفقیت اقتصادی باشد، اما، اگر پیشبینیها برای سال ۲۰۱۳ تحقق یابند، امید اندکی برای پیشرفتهای عمده در اشتغال، ثبات مالی، اطمینان مشتری یا امور مالی دولت وجود خواهد داشت. پس، چرا این موضوع خبر خوبی است؟
☱ پیشبینیهای تیره به این معنی است که سرمایهگذاران و بنگاههای اقتصادی در صورتی که رشد شتاب بگیرد، غافلگیر میشوند. سپس، آنها تلاش میکنند به جایگاه قبلی خود دست یابند. در نتیجه، اثرات شگفتیهای مطلوب را نه تنها در بازارهای مالی که در سرمایهگذاری، مسکن، مشتریان و سایر بخشهایی که، حتی، با تقاضاهای محصور اداره میشوند، بزرگنمایی میکنند، اما، چرا شگفتیهای مطلوب؟ به خاطر وجود دو دلیل عمده برای خوشبینی اقتصادی در سال ۲۰۱۳: ۱- شرایط دورهای کوتاهمدت و ۲- تغییرات ساختاری بلندمدت.
☱ صعودهای دورهای هم اینک در هر منطقهای از جهان به غیر از اروپا در شرف وقوع است. در چین و سایر کشورهای آسیایی، پس از آرامش ناشی از افزایش قیمتهای نفت در تابستان سال ۲۰۱۱ و ترس از فروپاشی مالی اروپا در نیمه نخست سال ۲۰۱۲، رشد اقتصادی با قدرت در حال بازگشت است. در مقابل، اروپا احتمالاً، به داشتن رکود در سالی دیگر محکوم شده است.
☱ امریکا اقتصاد بزرگی است، اما، چشماندازهایش اغلب مبهم هستند و از همین رو، به احتمال بسیار زیاد شگفتیآور است. رشد امریکا در سال ۲۰۱۲ از ۱/۶ درصد در نیمه نخست سال به ۳/۱ درصد در سومین فصل ۲۰۱۲ شتاب گرفت. در همین حال، کندی رشد پیشبینی شده در فصل چهارم اکیداً بنا به دلایل جاری است: طوفان شن و انتخابات ماه نوامبر.
☱ سؤال این است که آیا سال ۲۰۱۳ بر اساس رشد بیش از ۳ درصدی سومین فصل سال ۲۰۱۲، بنا خواهد شد یا شرایط عملی نیمه نخست این سال باز خواهد گشت. ظاهراً، چشماندازها خوب هستند.
☱ شرایط مالی با توجه به توان و اراده مبتنی بر وام دادن بانکهای امریکایی، در حال عادی شدن هستند. نرخ اشتغال و تمایل مصرفکننده پس از ماه مارس ۲۰۱۰ آشکارا با ایجاد ماهانه ۱۵۷ هزار فرصت شغلی جدید در بخش خصوصی در حال پیشرفت هستند. مهمتر اینکه بازار مسکن به شدت در حال بهبود است. فروپاشی سرمایهگذاری در بخش مسکن پس از سال ۲۰۰۹، سالانه رشد تولید ناخالص داخلی را تا یک درصد کاهش داده است. از آنجا که بادهای مخالف بخش مسکن در حال تبدیل شدن به بادهای موافق هستند، رشد اقتصادی قویتر تقریباً، تضمین شده است.
☱ با وجود این، چرا اغلب پیشبینیها این قدر تیره هستند؟ عدم قطعیت نسبت به امور سیاسی و سیاستهای منطقه یورو، تسهیل مقداری، انتخابات امریکا، انتقال قدرت رهبری چین و موضوع بسیار تازه پرتگاه مالی، پاسخ کوتاه مدت به این سؤال است، اما، این عدم قطعیتهای سیاسی هم اینک حل شدهاند. منطقه یورو قرار نیست محو شود. فدرال رزرو سیاست پولی را تغییر نخواهد داد. باراک اوباما پست ریاست جمهوری را ترک نخواهد کرد و تغییرات عمده در سیاست مالی امریکا هم اینک - دست کم در یک یا دو سال آینده - غیرمحتمل هستند.
☱ از آنجا که اقتصاددانان و رهبران بنگاههای اقتصادی تصدیق میکنند امور سیاسی تثبیت شدهاند، توجه آنها به علم اقتصاد معطوف خواهد شد. مادامی که این اتفاق میافتد، آنها متوجه خواهند شد که بنیانهای اقتصاد نسبت به آنچه که تصور میشد، بهتر هستند. چنین اعتمادی در ابتدا با پیشرفتهای کوتاهمدت دورهای القا خواهد شد، اما، به تدریج، تغییرات عمیق و بلندمدت در اقتصاد جهان رخ خواهد داد.
☱ بدبینها مدعی هستند که مشکل دقیقاً همین تغییرات ساختاری بلندمدت هستند. محمد العریان در کتابش «وقتی بازارها به هم میرسند» که در سال ۲۰۱۰ منتشر شد، نخستین کسی بود که پیشبینی کرد بحران مالی جهانی یک «هنجار جدید» مبنی بر اینکه رشد اقتصادی ضعیف طی دهههای آینده غیرقابل اجتناب خواهد بود، ایجاد کرده است.
☱ من، اما، دیدگاه مخالف را دارم. در کتاب «سرمایهداری ورژن ۴.۰» که در همان سال منتشر کردم، چهار «ابر-روند» قدرتمند را توصیف کردم که همگی تقریباً، در سال ۱۹۸۹ ریشه داشتند و بازار سفتهبازی دهه ۱۹۹۰ را قدرت بخشید: ۱- پایان کمونیسم که اقتصاد جهان را در یک سیستم اقتصادی واحد یکپارچه میکرد؛ ۲- گشایش درهای چین و هند به اقتصاد که ۳ میلیارد تولیدکننده و مصرفکننده جدید را به بازارهای جهانی اضافه کرد؛ ۳- تکنولوژی جدید اطلاعات که با شکستن قیمتهای ارتباطات و پشتیبانی جهانی شدن را اجرا کرد و ۴- پذیرش جهانی پول کاغذی که سیاست اقتصاد کلان را از محدودیتهای استاندارد طلا آزاد کرد.
☱ موافقم که این روندها خوش بینی زیاد را تعدیل کرد، اما، بنا به همان دلیل، خوشبینیهای زیاد حبابهای مالی را ایجاد کردند. تراژدی سال ۲۰۰۸ این بود که ایمان کور به بازارها مانع اعمال مدیریت سیاستسازان بر این چرخه رونق و رکود شد تا اینکه زمان از دست رفت و یک بحران مالی بدون سابقه ایجاد شد. هر چند که آن بحران هم اینک پایان یافته است. سیاستمداران و مدیران بانکهای مرکزی حالا تصدیق میکنند که اقتصادها باید مدیریت شوند و بازارها نباید با ابزارهایشان تنها بمانند. در نتیجه، مدل جدیدی از سرمایهداری جهانی مدیریت شده در حال نمو کردن است و بتدریج جایگزین بازار بنیادگرایی میشود که بر ۳۰ سال منتهی بر سال ۲۰۰۸ تسلط داشته است. همان طور که این مدل جدید گسترش یافته و تثبیت میشود، روندهای مطلوب که در دهه ۱۹۹۰ آغاز شدند دوباره اقتصاد جهانی را اداره خواهند کرد. اهرمزدایی مورد تأکید آقای العریان و سایر طرفداران «هنجار جدید» یک نیروی مقابله مهم در برابر روندهای جهانی مثبت باقی خواهند ماند، اما، وقتی تاریخ قرن بیست و یکم نوشته میشود، تردید دارم که اهرمزدایی استحقاق داشتن یک فصل را در کنار پایان کمونیسم، برآمدن چین، اختراع اینترنت و کشف دوباره مدیریت اقتصاد کلان داشته باشد.
░▒▓ منتقد در دور اول مناظره؛ محمد العریان درباره ”نشانههای اندک بهبود اقتصاد جهان“
☱ در جایگاه یک اقتصاددان و یک پدر، ناامیدانه آرزو میکنم ۲۰۱۳ نسبت به ۲۰۱۲، سال بهتری برای اقتصاد جهان باشد و البته، برخی نشانههای دلگرمکننده نیز وجود دارند. متأسفانه، این نشانهها برای ایجاد یک پیشرفت معنیدار بسیار اندک هستند. اجازه دهید توضیح دهم.
☱ در شرکت مدیریت سرمایهگذاری اقیانوس آرام، بخشی از کار ما مانیتورِ دادههای منتشر شده از اقصی نقاط جهان و استفاده از دانش همکاران مستقر در دفاتر جهانی خودمان است. ما دیدگاههای خود را با هم تبادل میکنیم و مکرراً چارچوبهای تحلیلی آزمایش شده را به منظور تعیین توزیع عایدیهای احتمالی استفاده میکنیم.
☱ ما با نشانههای بهبود مداوم ذیل، دلگرم شدهایم:
• ۱. بخش مسکن امریکا تثبیت شده است، بانکها سودده هستند و ترازنامههای قویتری دارند و حجم امور مالی شرکتهای بزرگ بسیار عظیم هستند.
• ۲. اروپا اساساً ریسک انفجار مالی را با بیرون آوردن سیاستگذاران از انکار و بردن آنها به سوی تصمیمسازیهای منسجمتر کاهش داده است.
• ۳. رهبر جدید چین به تسهیل انجام فرود نرم اقتصاد این کشور متعهد شده و در حال حاضر نشانههای بعدی را نشان میدهد.
☱ همه اینها خوب است، اما، به عنوان ناظران طولانی مدت روندهای دورهای و مدت دار، در مورد پیشرفتهایی نگرانیم که در اقتصادهای غربی قرار است به توده مهم مورد نیاز برای غلبه بر سه چالش نیرنگآمیز دست یابد:
• ۱. اداره ضعیف رشد اقتصادی؛
• ۲. بدهیهای زیاد؛
• ۳. تنظیم ناکارآمد سیاسی.
☱ چهار سال پس از بحران مالی جهانی، بیکاری زیاد هنوز دردسری عمده برای کشورهای غربی به شمار میرود به گونهای که گویی ریسکهای بیکاری در ساختارهای اقتصادهایشان نهادینه شده است.
☱ در امریکا، حدود پنج میلیون نفر «بیکاری بلند مدت» دارند و این رقم شامل میلیونها نفری که از جمعیت نیروی کار بیرون رفتهاند، نمیشود.
☱ در چنین شرایطی، مهارتها تضعیف میشوند، تحرک اجتماعی کاهش یافته و بهرهوری نقصان مییابد. حتی، از نظر جوانی نیز شرایط هشدارآمیز است: تقریباً، یک چهارم ۱۶ تا ۱۹ سالههای حاضر در جمعیت نیروی کار بیکار هستند. آنها با خطر تبدیل شدن از فردی بیکار به فردی غیرقابل استخدام مواجه هستند. آمار و ارقام در اروپا بدتر است: یونان و اسپانیا با نرخهای بیش از ۵۰ درصدی بیکاری جوانان میجنگند؛ ایتالیا و پرتغال با نرخهای بیش از ۳۰ درصد.
☱ غرب هنوز به پویایی کارآمد – در دورههای زمانی مشخص و نسبت به کشورهای نوظهور - بازنگشته است. بهبود تدریجی ناکافی است. برای چشمانداز یک ۲۰۱۳ بهتر، ما باید باور کنیم که این اقتصادها به «سرعت فرار» دست مییابند. متأسفانه آنها به این موقعیت نرسیدهاند.
☱ بخش خصوصی به تنهایی قادر به ایجاد شتاب کافی برای رشد اقتصادی نیست. خانوارها هنوز در زیر بار بدهی و رشد محدود درآمدها قرار دارند. احیای بخش مسکن به اندازهای پرقدرت نیست که خانهها را به شرایط قبل از بحران بازگرداند که در بهبودهای گذشته سودمند بودند. شرکتهای دارای پول نقد، سرمایهگذاری زیادی در این حوزه نخواهند کرد مگر اینکه مصرفکنندههای زیادی وجود داشته باشند تا به آنها بفروشند.
☱ خریداران خارجی این کار را نخواهند کرد. چین در حال دستیابی به ثبات است، اما، در سطح رشدی پایینتر. سایر اقتصادهای «بریکس» با چالشهای تازه مواجه هستند. همین طور، کشورهای نوظهور دیگر قادر نیستند هر کس دیگری را به دنبال خود بکشند.
☱ بخش عمومی چطور؟ به جای اضافه کردن به چالش مادامالعمر، سیاستمداران ما ترجیح میدهند ستیزهگر و دودل باشند. نتیجه: سیاستگذاری تدریجی و تصادفی.
☱ کنگره امریکا سه سال را بدون پرداختن به اساسیترین مسؤولیت اقتصادی حاکمیت- وضع قانون بودجه سالانه- سپری کرده است. به جای سرمایهگذاری در موتورهای رشد اقتصادی و کمک به غلبه بر تهدیدهای مخرب بدهی، جریانهای مخالف ایجاد کرده است. نمایش اخیر «پرتگاه مالی» آخرین مثال این پدیده است. همچنین، پیش درآمدی بر یک درام سیاسی دیگر در چند وقت آینده است.
☱ حتی شرایط سیاسی نیز در منطقه یورو بسیار پیچیده است، منطقهای که ۱۷ کشور باید با یکدیگر کار کنند. در شرایطی که اعضای منطقه یورو فاقد درک مشترک از گذشته و حال هستند، دستیابی به توافق درباره راهحلهای فراگیر برای این گروه سخت است.
☱ خوشبختانه، برخی نهادهای عمومی وجود دارند که از مسؤولیتهای خود شانه خالی نمیکنند: بانکهای مرکزی. تحت مدیریت بن برنانکه و ماریو دراگی، فدرال رزرو و بانک مرکزی اروپا- بانفوذترین بانکهای مرکزی در جهان- تلاش کردهاند تا بر بادهای مخالف ایجاد شده توسط سیاستمداران پرخاشگر و پیچیدگیهای اقتصادی پس از حباب غلبه کنند.
☱ برای انجام چنین کاری، این دو بانک مرکزی که به ابزارهای سیاسی به شدت تجربی و آزمایش نشده متوسل شدهاند، بر دو واقعیت تأکید میکنند: اول اینکه بادشکنهای آنها موقتی هستند؛ دوم اینکه زمانی را که آنها میخرند، بدون هزینه نیست، چرا که، با تخریب موازی گسترده و پیامدهای ناخواسته همراه میشود.
☱ از این رو، به هر جا نگاه میکنیم، نمیتوانیم مشوقهایی که توده مهم واقعیتها را برای بهبود قدرتمند اقتصاد در سال ۲۰۱۳ تشکیل میدهد، مشخص کنیم. همچنین، قادر نیستیم به طور قطع اظهار کنیم که سیاستمداران ناگهان مسؤولتر خواهند شد. به نظر میرسد که ریسک بیشتری از آشفتگی مالی لازم است تا آنها را به همکاری با هم وادار کند.
☱ واقعیت ما (از نظر خیر عمومی و نسلهایی که در پی میآیند) ناراحتکننده است. بدون یک کاتالیزور عمده، اقتصاد جهانی احتمالاً، دوباره در ۲۰۱۳ کمتر از انتظار ظاهر میشود.
░▒▓ مهمان ویژه در پایان دور اول مناظره؛ استفن کینگ درباره ”چرخش بزرگ“
☱ در سال ۲۰۱۳، احساس سلامتی اقتصاد جهان یا صورتبندی دیگری از آن، همگی به اینکه شما در چه کشوری هستید، بستگی دارد: از دیدگاه یک چینی، ۲۰۱۳ قرار است سالی بهتر از ۲۰۱۲ باشد. هم اینک شرایط اقتصاد در حال پیشرفت است.
☱ کُندی ناگهانی صادرات در اواسط سال ۲۰۱۲ – به دلیل ضربههای ناشی از اثرات بحران در منطقه یورو- در حال بازگشت است و هزینههای زیرساختها دوباره در حال شتابگیری است.
☱ چنین سرنوشتی در انتظارِ آن دسته از کشورهایی است که روابط تجاری مستحکمی با چین دارند. در این دسته، برخی از همسایگان نزدیک چین مانند کره جنوبی، مالزی و سنگاپور و همچنین، برخی از تولیدکنندگان عمده مواد اولیه را که از جمله بارزترین آنها استرالیا، قزاقستان و آنگولا قرار دارند نیز داخل میکنم. از دیدگاه یک غربی، خبرها بسیار کمتر تشویقکننده هستند. ملتهای غربی از آنچه به نظر میرسد یک رکود دنباله دار است، رنج میبرند.
☱ این موضوع، تغییری عمیق در امور اقتصادی جهان را نشان میدهد؛ تغییری که به طور کامل درک شده است. در ۱۰ سال گذشته، در مقایسه با بسیاری از دهههای دیگر، بهترین نرخهای رشد اقتصاد جهانی به بار آمده است. اگر میدانستید که یک دهه پیش رشد اقتصاد کمرمق غرب چگونه بود، از فکر کردن درباره اینکه رشد اقتصاد چین کُند شده است، چشمپوشی میکردید.
☱ بر عکس، اگر میدانستید که با چه سرعتی اقتصاد چین قرار بود گسترش یابد، احتمالاً، فرض میکردید که موفقیت اقتصادی این کشور به تقاضای قوی غرب وابسته خواهد بود. هر چند در هر دو مورد شما اشتباه میکردید.
☱ ما شاهد چیزی هستیم که من «چرخش بزرگ» مینامم. دیگر رشد جهانی به امریکا و اروپا وابسته نخواهد بود. چین به مرکز ثقل جدید اقتصاد تبدیل شده است. پادشاهی میانه بیش از یک سوم رشد اقتصاد جهانی را طی دو سال گذشته به خود اختصاص داده است. در همین حال موفقیتش چشماندازهای رشد اقتصادی غرب را تضعیف کرده است.
☱ منافع شرکت امریکایی بسیار زیاد است؛ اما، شرکتهای امریکایی ترجیح میدهند در چین و سایر مناطق کمهزینهتر جهان سرمایهگذاری کنند تا در کشور خود. در همین حال، فقدان سرمایهگذاری داخلی سرپوشی را روی رشد دستمزد میگذارد، حتی، وقتی که قیمت مواد خام به دلیل افزایش تقاضای چین بالاتر میرود.
☱ حتی وقتی که فدرال رزرو مشوق پولی ارایه میدهد، اثرش بیشتر در کشورهای نوظهور احساس میشود، در کشورهایی که بدهیها تا این اندازه زیاد و اعتباردهی چنین فشرده نیستند؛ این تنها به بدتر کردن اثرات «چرخش بزرگ» خدمت میکند.
☱ مسلماً برخی ملتهای غربی نسبت به برخی دیگر از کشورهای غربی، از جایگاه بهتری در وضعیت مستحکم اقتصادی چین بهرهمند هستند: دو درصد از تولید ناخالص داخلی آلمان هم اینک به طور مستقیم به چین صادر میشود. این در حالی است که این رقم یک دهه پیش تنها ۵/۰ درصد بود، اما، در حالی که میزان صادرات آلمان به چین افزایش یافته است، صادرات این کشور به سایر کشورهای اروپایی- که در گِلِ اقتصاد گرفتار آمدهاند- بسیار بیشتر افزایش یافته است.
☱ سایر ملتهای اروپا برای برقراری ارتباط با چین مبارزه کردهاند: بریتانیا تنها ۴/۰ درصد تولید ناخالص داخلی خود را به چین صادر میکند و در جایگاه بیست و دومین صادرکننده برتر به چین قرار میگیرد. مشکلات داخلی اقتصاد بریتانیا احتمالاً، تمام خط مشیها را ترسیم میکند؛ اما، ناتوانی این کشور در برقراری ارتباط اقتصادی با پویاترین اقتصادهای جهان مشکلی است که پیش از بحران مالی پیشینهای طولانی دارد.
☱ در این موقع از سال [آغاز سال نو میلادی]، خوشبینی به آینده رایج شده است. در هر یک از سالهای دهه گذشته، پیشبینیکنندگان به طور جسورانهای درباره نرخ رشد بسیار بالای اقتصاد امریکا در سال پیش رو اجماع داشتند. این مسأله نشان میدهد که امریکا در کنار اروپا از مشکلات ساختاری شدید رنج میبرد، مشکلاتی که به دلیل «سوگیری به سمت خوشبینیِ» یک رییسجمهور، به کناری نهاده میشدند.
☱ این موضوع تنها داستانی درباره فقدان مشوق نیست، بلکه پایداریِ تخصیص نادرست منابع را نشان میدهد: سرمایهگذاری بیش از اندازه در دارایی و استخدام بیش از اندازه در ساختمانسازی. به نظر میرسد نتیجه، رشد اقتصادی بسیار کمتری باشد که به باور من، دوباره در ۲۰۱۳ منجر به سالی سرشار از ناامیدی در اقتصاد امریکا خواهد شد.
☱ در ارتباط با اروپا، ریسک ورشکستگی قریبالوقوع یورو به شدت کاهش یافته است؛ موضوعی که دست کم بدتر شدن شرایط امسال را در مقایسه با سال گذشته کاهش میدهد. هرچند، بدونِ یک راه حل سیاسی با دوام، پنهان کاری فراهم آمده توسط بانک مرکزی اروپا به منظور ایجاد یک بهبود پایدار کافی نخواهد بود.
☱ این همه در حالی است که روابط دشوار میان وامدهندگان اروپای شمالی و بدهکاران اروپای جنوبی تداوم مییابد تا رویههای اشتباه سیاسی را نمایان کند. رویههایی که اعتبار یورو را تضعیف میکنند.
☱ سال ۲۰۱۳ هم به تقویت پویایی اقتصاد چین، و هم به تقویت کشورهایی که باید با موفقیت چین و ضعف غرب هماهنگ شوند، خدمت خواهد کرد. تجزیه همیشه در بازارهای مالیِ به شدت همبسته رخ نمیدهد، در دنیای واقعی هم اینک جدایی یکی از واقعیتهای زندگی است.
░▒▓ مقدمه مدیر بحث در دور دوم مناظره؛ دنیل فرانکلین
☱ بحث در حال داغ شدن است و متعادل به پیش میرود. تا اینجا، دیدگاه خوشبینانه به سال ۲۰۱۳ رأی بیشتری (۶۱ درصد) نسبت به دیدگاه بدبینانه (۳۹ درصد) دارد.
☱ اما در میان نظرات مخاطبانی که با دیدگاه خوشبینانه همراه هستند، خواندن این که بهبود ۲۰۱۳ نسبت به ۲۰۱۲ بهبودی حاشیهای خواهد بود، جالب است. از این رو، هنوز همه چیز برای ادامه بحث مهیا است در عین حال، ویژگی خوب بحثهای متقابل کارشناسان در هر دو طرف تمرکز روی جنبههای مختلف این بحث است.
☱ محمد العریان بر زمانبندی تأکید میکند. او در اظهارات اولیه خود برخی از اظهارات آناتول کالتسکی درباره اثر تکنولوژی و نوآوری بر رشد را میپذیرد، اما، میگوید این اثر در طولانی مدت احساس خواهد شد، به اعتقاد او زمان یک ساله ۲۰۱۳ برای بیرون آمدن از شرایطی که در آن بدهیها افزایش مییابند، کافی نیست. (آقای العریان همچنین، هوشمندانه بحث را به گونهای مدیریت میکند تا نام تیم فوتبال مورد علاقه خود را داخل بحث کند؛ شاید این نخستین بار باشد که نام تیم «کوئینز پارک رنجرز» که در انتهای جدول لیگ برتر انگلیس قرار دارد، در یک بحث اقتصاد سطح بالا مطرح و برجسته شده است.
☱ در مورد آقای کالتسکی باید گفت که تمرکز او روی جغرافیا و علم محاسبات است. او خاطرنشان میکند که کشورهای نوظهور هم اینک سهم بزرگتری از تولید جهان را نسبت به گذشته در اختیار دارد، از این رو، محاسبات ساده به این معنی است که اثر رشد نسبتاً سریع خود در ارقام اقتصادی جهانی بسیار بیشتر از ارقام گذشته است. امریکا و اروپا، اگر چه خیلی مهم هستند، اما، نسبت به گذشته برای اقتصاد جهان از اهمیت کمتری برخوردارند.
☱ استفان کینگ، میهمان ویژه دور اول، رییس گروه اقتصادی در بانک HSBC تأکیدی مشابه بر جغرافیا دارد. جهان شاهد آنچه او «چرخش بزرگ» مینامد، هست. او پیشبینی میکند که سال پیش رو، پویایی چین و ضعف غرب نمایانتر خواهد شد.
☱ خواندن نظرات مردم مستقر در کشورهای اسپانیا، ژاپن، کره جنوبی و امریکا جالب است. نتیجه طیف جذابی از دیدگاهها است. به طور مثال، «جان پنگ» به آسیای جنوب شرقی به عنوان یک موتور کوچک رشد اشاره میکند. «آدل مابروک» و دیگران نسبت به پایداری مدل رشد کنونی جهان دغدغه دارند.
☱ و «مانوئل مالدز» فکر میکند این موضوع باید در ابتدا از منظر سیاسی بررسی شود تا اقتصادی. او استدلال میکند: «منطق شیوه انجام امور سیاسی حرفهای در کشورهای دموکراتیک غربی منجر به شرایط کنونی بحران اقتصادی شد و یافتن راه برون رفت را مشکل کرد».
☱ از نظرات بیشتر میهمانان و شرکتکنندگان در این بحث در مرحله نهایی استقبال میکنم.
░▒▓ منتقد در دور دوم مناظره؛ محمد العریان درباره ”غرب ضعیف است، نوظهورها ناتوان“
☱ با خواندن اظهارات آغازین کالتسکی، من همچنان نسبت به چشم انداز پیشرفت اقتصاد جهانی در ۲۰۱۳ نگران هستم.
☱ مانند شما، من هم به سالی بهتر امیدوارم، اما، احتمالاً، اصول تحلیلی مستحکمی برای تبدیل آرزوها به واقعیتها وجود دارند. در غیر این صورت، واقعیتهای ناخوشایند مستولی خواهند شد، به عبارت دیگر، اقتصاد جهانی دوباره با عملکرد ضعیف غرب و ناتوانی کشورهای نوظهور در ایفای نقش لوکوموتیوی پرقدرتتر برای جهان محدود میشود.
☱ با وجود این، این گونه نیست که کاملاً با اظهارات اولیه آقای کالتسکی موافق نباشم؛ به طور قطع، من با یکی از سه دلیل او برای خوشبینی موافقم. مشکل این است که این دلیل زمان طولانیتری از سال ۲۰۱۳ میطلبد.
☱ بله، نوآوری به منظور ایجاد پیشرفتهای تکنولوژیک ادامه مییابد. پیشرفتهایی که هزینههای تولید کمتر و کارآیی بیشتر را به دنبال دارد. از گاز رُسی تا انقلاب دیجیتال، جهان در میانه تغییرات تاریخی پرمعنای خود قرار دارد. با وجود این، با اندازه اهمیتی که آنها دارند (و ما درباره آنها تحلیل کرده و نوشتهایم) اثر تجمعی آنها روی رشد اقتصاد جهانی در سال ۲۰۱۳ محدود خواهد بود. در عوض، امسال اثرات مادی نوآوری در سطح این بخش احساس خواهند شد. هنوز یک ۲۰۱۳ بهتر دستکم به کاتالیزوری دورهای - ترکیبی از یک موج تقاضا و یک پیشرفت مهم و ناگهانی سیاسی – و به چیزی که به اندازه کافی برای غلبه بر بادهای مخالف متداول که با جزئیات در اظهارات اولیهام ارائه شد، نیاز دارد. در اینجا آقای کالتسکی مقداری خوشبینی درباره نیروهای دورهای ارائه میدهد (در دومین دلیل خود):
☱ * خلاف ادعای او، ریسک سیاسی با برگزاری انتخابات در امریکا و تغییر رهبر چین پایان نمییابد. امریکا هنوز با داشتن امور سیاسی قطبی شده و غیر معمولی تضعیف میشود. به طور بحثبرانگیزی اگر امور از پیش از پرتگاه مالی بدتر نباشند، اما، به بدی آن هستند.
☱ انتخابات پیش روی آلمان و ایتالیا و همچنین، عدم قطعیتی را که آنها نسبت به آینده منطقه یورو به عنوان بزرگترین و پر ارتباطترین منطقه اقتصادی جهان دارند باید به این مسأله افزود.
☱ * آقای کالتسکی در ارتباط با اینکه بخش مسکن امریکا تثبیت شده، درست میگوید، اما، همان طور که در اظهارات اولیهام به طور جزئی اشاره کردم، بخش مسکن غیر محتمل است که نقش تاریخی خود را در بهبودهای دورهای ایفا کند و مطمئناً خانهها را به جایگاه پیشین آنها باز نخواهد گرداند. ترکیب پایدار موضوعهای قانونی حل نشده، لیست سایه و امور مالی از هم گسیخته بخش مسکن به معنی این است که این بخش تثبیت شده هنوز فاقد پویایی کارآمد و مزیتهای کلان سیستمی است.
☱ * توجه او به اینکه «هم اینک بحران تمام شده است» فریبنده و در عین حال، متأسفانه نارس است. فرصتهای شغلی زیاد و رشد بالای اقتصادی از بسیاری از اقتصادهای غربی گریزان است. جیبهای پر از بدهکاری، همچنان بدهکار باقی میمانند یا اساساً پیرامون سیستم به حرکت در میآیند.
☱ *سرانجام، همان طور که در اظهارات اولیهام بحث شد، محدودیتهایی در توان بانکهای مرکزی به منظور این که به نفع دیگران تاوان بدهند و جبران کنند، وجود دارد.
☱ درباره استدلال سوم آقای کالتسکی مبنی بر «انتظارات پایین در میان سرمایهداران و بنگاههای اقتصادی» چطور؟ این انتظارات در جایگاه خود دلیلی برای پیشبینی پیشرفت نیستند. بدون توجه به اینکه برخی اصول ثابت میکنند که انتظارات اشتباه هستند، انتظارات توسط پیشرفتهای واقعی اعتبار مییابند.
☱ به طور دردناکی با این موضوع به دلیل وفاداری چندین دههای به «کوئینز پارک رنجرز» تیم فوتبالی که به تازگی به لیگ برتر انگلستان راه یافت، آشنا هستم. البته، به داشتن یک فصل فوتبالی خوب امیدوار بودم. هنوز تحلیل (و در نتیجه، انتظارات) اخطار میدهند: کوئینز پارک رنجرز برای رقابت با تیمهای برتر، فاقد استعداد، تجربه و مربی است.
☱ آنها همچنین، با توجه به آغاز ضعیف فصل تصمیم گرفتند که مدیر را اخراج کنند. امید اینکه مدیر جدید این فصل را نجات میدهد باید با در نظر گرفتن برخی واقعیتها تطبیق داشته باشد.
☱ تمایل دارم از آقای کالتسکی برای ارجاع به کتاب من در اظهارات اولیهاش تشکر کنم. اینجا – البته، با عرض معذرت از او- باید اظهاراتش را اصلاح کنم.
☱ این کتاب در سال ۲۰۰۷ نوشته شد، اما، در ماههای اول سال ۲۰۰۸ به چاپ رسید و نه در سال ۲۰۱۰ که آقای کالتسکی میگوید. این تصحیح معنادار است: این کتاب بیش از این که «نخستین پیشبینی مبنی بر این که بحران مالی یک» هنجار جدید ایجاد کرده است (به گفته آقای کالتسکی) باشد، تلاش میکرد تا توزیع درآمدهای احتمالی «قبل» از این که بحران مالی جهانی شیوع پیدا کند را پیشبینی کند. مهمتر اینکه این کتاب با استفاده از نوعی تحقیق جهانی و تحلیل گسترده به کاربرده شده در بحث جاری این کار را کرد. به هر حال، اگر به خلاصه این کتاب که در قالب مقالهای با عنوان «هنجار جدید» که در مه ۲۰۰۹ منتشر شد، مراجعه کنید، برخلاف آنچه آقای کالتسکی به اشتباه اظهار میکند، رشد اقتصادی به عنوان یک چیز «قریبالوقوع در دهههای پیشرو» پیشبینی نشده بود. در عوض، یک پیشبینی پنج ساله بر اساس آنچه بر اهرمزدایی از بخشها و کشورهای بدهکار مورد نیاز است، بود. متأسفانه هیچ دلیل خوبی برای کوتاه کردن این دوره وجود ندارد.
☱ استدلال متقابل آقای کالتسکی در واقع، هنوز هم نیرومند است: بله اقتصاد جهانی در حال بهبود است و روندهای دورهای سودمند به طور غیر جدی وجود دارند؛ اما، آنها هنوز برای مغلوب شدن در سال ۲۰۱۳ که در پی سالها اهرمزدایی، ریسکپذیری بالا، سرمایهگذاری ناکارآمد در سرمایه انسانی و زیرساختها میآید، کارآمد نیستند. هنوز هم واقعیتهای نامناسب اقتصادی، مالی، سیاسی و جغرافیایی وجود دارند. ترکیب رشد پایین، نرخ بیکاری زیاد، امور سیاسی ناکارآمد و همچنین، بدهی بسیار زیاد هم واقعی، و هم به شدت نهادینه شده است. این عواملی که آقای کالتسکی میگوید، در حالی که به دوره طولانیتری مرتبطاند، برای غلبه بر این ترکیب نامناسب امسال ناکارآمد و ناکافی هستند.
☱ به همان اندازهای که خلاف این را انتظار دارم، اقتصاد جهانی در سال ۲۰۱۳ در وضعیت بهتری نخواهد بود.
░▒▓ مدافع در دور دوم مناظره؛ آناتول کالتسکی و دفاع از تز ”تثبیت اقتصاد چین کافی است“
☱ رشد اقتصاد جهان قابلیت شتاب گرفتن را دارد، حتی، اگر صرفاً اقتصاد چین تثبیت شود؛ در حالی که اقتصادهای پیشرفته همچنان از داشتن بدهی رنج میبرند. بدهیای که در واقع، نصیب و قسمت امسال امریکا و چند کشور کوچکتر مانند کانادا، استرالیا و سوئد و به احتمال خیلی زیاد ژاپن نخواهد بود.
☱ اجازه دهید به خاطر آقای محمد العریان دیدگاههای بدبینانه درباره کندی رشد طولانی مدت در اقتصادهای پیشرو- نه تنها در امریکا و اروپا، بلکه در چین و سایر ملل در حال توسعه- را به دلیل مسائل ساختاری بپذیریم. گویا چشماندازهای اقتصادی هر منطقهای در نتیجه، بحران سال ۲۰۰۸ به طور معنادار و دائم بدتر شدهاند. موضوعی که به باور من غیرمحتمل است.
☱ اقتصاد جهان به عنوان یک کل هنوز هم میتواند در سال ۲۰۱۳ به قدرت سالهای پیش از بحران رشد کند و در واقع، سریعتر از رشد ۲۰۱۲ نیز باشد.
☱ این موضوع توسط آخرین پیش بینی صندوق بینالمللی پول بیان شده است که حاکی از رشد بسیار کندتر امریکا، اروپا و چین در قیاس با سالهای پیش از بحران است. هنوز نرخ رشد ۶/۳ درصدی اقتصاد جهانی دقیقاً با میانگین رشد در دهه قبل از وقوع بحران برابر است.
☱ چطور ممکن است که جهان به عنوان یک کل با قوت و قدرت پیش از بحران بتواند رشد کند؟ آن هم در حالی که بیشتر بخشهای جهان از کُندی رشد رنج میبرد. پاسخ به این مسأله، انجام یک محاسبه ساده است. وقتی دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ فروپاشید، کشورهای سرمایهداری پیشرو حدود ۷۰ درصد اقتصاد جهان را نمایندگی میکردند. این در حالی بود که کشورهای در حال توسعه و کمونیست چیزی حدود یک پنجم و یک سوم تولید جهانی را در اختیار داشتند.
☱ اما تا سال ۲۰۱۱ «کشورهای پیشرفته» آن گونه که صندوق بینالمللی پول تعریف کرده است، تنها ۵۱ درصد تولید جهانی را نمایندگی میکردند. کشورهای در حال توسعه با توجه به ماهیتشان، بسیار سریعتر از اقتصادهای پیشرفته رشد کردند.
☱ برای بررسی اینکه این محاسبه چگونه کار میکند، این رقم را کمی ساده کرده و فرض کنید که ۱۵ سال پیش اقتصاد جهان در میان کشورهای پیشرفته و در حال توسعه به صورت ۷۰ به ۳۰ تقسیم شده بود، اما، این تقسیمبندی در ۱۰ سال آینده به ۴۰ به ۶۰ خواهد رسید.
☱ همچنین، فرض کنید که رشد اقتصادی پیش از بحران در اقتصادهای پیشرفته ۳ درصد و در کشورهای در حال توسعه ۷ درصد بود، اما، در ۱۰ سال آینده نرخهای رشد در هر دو گروه به ترتیب به ۵/۱ و ۶ درصد کاهش خواهد یافت. با یک محاسبه ساده میتوان مشاهده کرد که اقتصاد جهان در دوره پیش از بحران تا ۱/۲ درصد به علاوه، ۱/۲ درصد برابر با ۲/۴ درصد رشد کرد. در دهه پس از بحران میزان رشد ۶/۰ درصد به علاوه، ۶/۳ درصد برابر با ۲/۴ درصد – دقیقاً همسان با میزان رشد پیش از بحران- خواهد بود.
☱ همه این محاسبات شاید کاملاً نظری به نظر برسد؛ اما، حالا به جلوه کاربردی این پدیده که اثر بزرگی بر اقتصاد جهان و بویژه روی تقاضا برای انرژی و مواد اولیه دارد، توجه کنید. ۱۰ سال پیش، تولید ناخالص داخلی چین تقریباً، ۵/۲ تریلیون دلار به قیمت دلار امروز بود و میانگین رشدش بیش از ۱۰ درصد بود.
☱ از این رو، چین هر سال تقریباً، ۲۵۰ میلیارد دلار از تولید جدید را به اقتصاد جهان اعانه داد و به همین اندازه، برای بازارهای مواد اولیه جهانی ایجاد تقاضا کرد. امروزه، تولید ناخالص داخلی چین بیش از ۷ تریلیون دلار است.
☱ از این رو، حتی، اگر تولید ناخالص داخلی در ۲۰۱۳ به کوچکی ۷ درصد رشد کند، چین بیش از ۴۹۰ میلیارد دلار به تولید جهانی اضافه خواهد کرد که نشان میدهد این کشور هم به عنوان تولیدکننده، و هم به عنوان مصرفکننده، اثر پیش از بحران خود را روی بازارهای جهان دو برابر خواهد کرد.
☱ پشت چنین تمرینهای محاسباتی ساده، یک واقعیت اقتصادی عمیق وجود دارد. دیگر آن گونه که سابق بر این بود، سرنوشت اقتصاد جهان به داراییهای امریکا و اروپا وابسته نیست. چین و سایر کشورهای در حال توسعه به زودی به اقتصادهای بانفوذ در اقتصاد جهانی تبدیل خواهند شد.
☱ البته، این به آن معنی نیست که عملکرد امریکا و اروپا بیاهمیت است. یک بحران جدی در سایر اقتصادهای پیشرفته بزرگ میتواند موجب بروز شوکهایی همانند آنچه در سال ۲۰۰۸ دیدیم، بشود. بحرانی که احتمالاً، ملتهای نوظهور در مقابله با آن ناتوان خواهند بود.
☱ آقای العریان در اظهارات اولیه خود واقعاً نشانههای بهبود دورهای اقتصاد امریکا بویژه در بازار مسکن و بخشهای مالی را رد نکرد. او استدلال میکند که بهبودهای دورهای در زیر سیل نقصهای ساختاری مانند بدهی، اعتباردهی و جمعیت غرق خواهد شد.
☱ مسألهای که ما درباره آن بحث میکنیم این نیست که آیا اقتصاد جهان به اندازهای که باید خوب هست، بلکه این است که در حاشیه، شرایط در حال پیشرفت است یا بدتر شدن؟
☱ برای ارائه پاسخ دقیق به این سؤال، نباید فقط روی تغییرات ساختاری در محدوده هر منطقه از جهان که از بحران سال ۲۰۰۸ متأثر شده، تمرکز کرد. حتی، در نظر گرفتن دگردیسیهای ساختاری در اقتصاد جهانی به عنوان یک کل مهمتر است.
☱ این دگردیسیها که در اظهارات اولیه خودم به آنها پرداختم، ۲۰ سال پیش از این، بحران آغاز شدند و طی دهههای آینده هم ادامه خواهند یافت. آنها دلایل بنیادین برای خوشبینی اقتصادی نه تنها در سال ۲۰۱۳ که برای سالهای پس از آن به شمار میروند.
░▒▓ مهمان ویژه در پایان دور دوم مناظره؛ جیکوب کیرکگارد درباره ”احتمالات اقتصادی در منطقه یورو“
☱ اول اینکه ریسکهای انتخاباتی فوری ۲۰۱۳ در منطقه یورو به انتخابات در آلمان و ایتالیا محدود میشوند؛ این، در حالی است که ظاهراً، هر دوی این انتخابات به ایجاد نتایج مثبت در رشد اقتصادی و بازار منجر میشوند.
☱ در حالی که آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان از جناح انتخاباتی خود در مقابل، حملات حزب سوسیال دموکرات آلمان که بسیار به بخش امور مالی نزدیک است حمایت میکند، در هفتههای آینده به شدت نجات مالی قبرس و بانکهای مرتبط با روسیه را پیچیده میکند. انتخابات ماه سپتامبر به تنهایی تعهد آلمان به اتحاد مالی در منطقه یورو را تقویت خواهد کرد. مرکل به عنوان صدراعظم – که ظاهراً، احتمالش زیاد است- یا به عنوان ائتلاف سبز/حزب سوسیال دموکرات به قدرت میآید، دولت بعدی آلمان از نظر سیاسی بیشتر به منطقه یورو در مقایسه با ائتلافهای کنونی اتحادیه دموکرات مسیحی/اتحادیه سوسیال مسیحی- حزب دموکرات آزاد متعهد خواهد بود.
☱ در ایتالیا، آخرین کشور از کشورهای پیرامونی که پس از بحران منطقه یورو باید انتخابات برگزار کنند، به نظر میرسد که نتیجه مشابه انتخابات ایرلند، پرتغال، اسپانیا و یونان خواهد داشت، به عبارت دیگر، انتخاب یک دولت طرفدار اصلاحات و اروپا. سیستم انتخابات شاید امور را تا حدی در سنای ایتالیا پیچیده کند، اما، «سیلویو برلوسکنی» به عنوان نخستوزیر باز نخواهد گشت و اغلب حمایتهای انتخاباتیاش ظاهراً، به هزینه پوپولیستهای دیگر در «جنبش پنج ستاره بِپِه گریللو» است. یک دولت چپگرای طرفدار اصلاحات از جمله ماریو مونتی به نظر میرسد که محتملترین نتیجه انتخاباتی ایتالیا باشد [البته امروز میدانیم که چنین نشد. این مناظره در ابتدای سال ۲۰۱۳ میلادی برگزار شده است].
☱ دوم اینکه بر خلاف تبلیغ عمومی بوندس بانک، هیچ چیزی در منطقه یورو در ۲۰۱۳ اجماع سیاسی حمایتکننده از بانک مرکزی اروپا را به مخاطره نخواهد انداخت. در نتیجه، ریسکهای وخامت بیشتر بازار در اسپانیا (و ایتالیا) و سرایت بازار مالی منطقه یورو لاغر باقی میماند. اگر شرایط بازار دوباره بدتر شود، «ماریانو راهوی» نخستوزیر اسپانیا، احتمالاً، در طلب کمک از بانک مرکزی اروپا تأمل نخواهد کرد.
☱ بنا بر این، بانک مرکزی اروپا قادر خواهد بود از هرگونه بیثباتی جدی مالی در منطقه یورو در سال ۲۰۱۳ جلوگیری کند. این انتقال ریسک منطقه یورو مضامین مهم گستردهتری برای بازارهای مالی دارد، همان طور که سرمایهگذاران به پذیرش نرخهای بهره واقعی منفی برای یورو به طور معناداری بیمیل هستند.
☱ از آنجا که تمرکز سرمایهگذاران در منطقه یورو دوباره به سوی بازده تغییر میکند، واگذاری دوباره سرمایه خارجی افزایش یافته به کشورهای پیرامونی میتواند قابل انتظار باشد. این موضوع بتدریج بازارهای وام دهی بین بانکی را در ۲۰۱۳ آزاد خواهد کرد، در نتیجه، کاهش هزینههای سرمایهگذاری برای وامگیرندگان بخش غیر مالی کشورهای پیرامونی (و همچنین، کشورهای محوری) همگی از رشد اقتصادی پشتیبانی خواهند کرد.
☱ سوم اینکه کشورهای پیرامونی اتحادیه اروپا در ۲۰۱۳ شاهد اولین نتایج اقتصاد واقعی ناشی از تلاشهای اصلاح ساختار پس از بحران خواهند بود. هزینههای نیروی کار کاهش یافتهاند و قوانین بازار کار و فرآیندهای زیاد چانهزنی دسته جمعی آزاد شدهاند.
☱ بویژه تغییر مورد دوم به سوی دستمزد بیشتر سطوح شرکت و چانهزنی برای شرایط کار دارای اهمیتی ریشهای است، اما، پیگیری آن دشوار است و از همین رو مکرراً از آن چشمپوشی میشود، اصلاح با هدف ترمیم شجاعت صادرات و رقابت. حتی، از آنجا که ضعف اقتصاد داخلی تا بیارزش کردن واردات ادامه خواهد یافت، تداوم متعادلسازی دوباره حساب جاری در کشورهای پیرامونی منطقه یورو به طور روزافزونی از عملکرد صادرات پیشرفته ناشی خواهد شد، بویژه از فروشهای خارج از منطقه یورو.
☱ چهارم، در حالی که تعهد لفظی میان دولتهای منطقه یورو، کمیسیون اتحادیه اروپا و بانک مرکزی اروپا نسبت به ادامه ریاضت اقتصادی در ۲۰۱۳ همچنان اندک خواهد بود، اتحاد مالی در منطقه یورو به بالاترین سطح سال ۲۰۱۲ افزایش خواهد یافت. افزون بر این، همگام با تمرکز جدید روی کسری بودجههای ساختاری اعضا در معاهده بازبینی شده ثبات و رشد، این معاهده هیچ یک از اعضای اصلاح طلب منطقه یورو – مانند اسپانیا - را به دلیل تجاوز از اهداف کسری خود تحریم نخواهد کرد. از این رو، در سال ۲۰۱۳ در منطقه یورو، ضعف اقتصادی با تقاضاهای ریاضت اقتصادی اضافی ترکیب نخواهند شد.
☱ سرانجام، فقدان امور مهم سیاسی جدید در منطقه یورو، همچنین، عادیسازی شرایط بازار مالی باعث خواهد شد که بنگاههای اقتصادی و مصرفکنندگان منطقه یورو تعهد خود را به طور نسبی روشنتر از سال ۲۰۱۲ بازبینی کنند و سرمایهگذاری و مصرف بخش خصوصی منطقه یورو را پشتیبانی کنند. البته، هیچ یک از اینها، باعث نخواهد شد که اقتصاد منطقه یورو در سال ۲۰۱۳ رونق بگیرد، اما، این ترکیب منجر به این خواهد شد که منطقه یورو با افزایش تولید ناخالص داخلی احتمالاً، ۵/۰ یا ۷/۰ درصد به رشد متوسط بازگردد.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم