فیلوجامعه‌شناسی

یک دیدگاه: فرانظریه‌های سه‌گانه تحلیل رفاه اجتماعی؛ پارتو، بنتام و رالز

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از فرانسیسکو پاریسی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


☱ ضرورت ایجاد ارزیابی‌های نسبی میان قواعد مختلف، بسیاری از قواعد حقوقی و اقتصادی را به وجود آورده است. یکی از دشواری‌های روش‌شناختی به گزینش معیارهایی برای اجرای برخی از تحلیل‌های تطبیقی مربوط می‌شود. به عبارت دیگر، این مشکل به روش هماهنگی ترجیحات فردی و ترجیحات اجتماعی ارتباط دارد.
☱ در اواخر قرن نوزدهم اف. وای. ادجورث پیچیدگی اخلاقی تحلیل رفاه اجتماعی را بیان داشت.
☱ او اظهار کرد: «به موازات ارزیابی نسبی از شادمانی یک فرد با شادمانی فرد دیگر باید به محاسبات اخلاقی نیز پرداخته شود... اگر در آینده هیچ اخلاق سیستماتیکی نباشد از مقایسه این چنینی نمی‌تواند اجتناب شود. مشکل از این واقعیت نشأت می‌گیرد که اقتصاد هیچ روش قابل اعتمادی برای اندازه‌گیری مطلوبیت فردی ندارد و در نتیجه، آن ما فقط مقایسه مطلوبیت میان‌فردی انجام می‌دهیم».
☱ با وجود این، تحلیل اقتصادی عموماً یکی از سه معیار بنیانی ترجیح گروهی را به کار می‌بندد:


░▒▓ ۱- ترجیحات ترتیبی و معیار پارتو
☱ نخستین معیار رفاه اجتماعی به اقتصاددان و جامعه‌شناس ایتالیایی «ویلفردو پارتو» مربوط است. معیار پارتو به تحقیق درباره ترجیحات ترتیبی اشخاص محدود می‌شود. بنا بر معیار پارتو تخصیص بهینه وضعیتی است که افزایش رفاه یک فرد در ارتباط با رفاه دائمی اشخاص دیگر است. در وضعیت عادی، راه‌حل‌های ممکن مختلفی وجود دارد که می‌تواند به شکل مطلوبی چنین معیار اجتماعی را توصیف کند. برای نمونه، اگر مشکل اجتماعی از توزیع منافع بین دو شخص نشأت بگیرد، هر توزیع فرضی می‌تواند بهینه پارتویی باشد. از این رو، هیچ امکانی برای بازتوزیع منافع برای این‌که شخص داراتر شود بدون آن‌که وضعیت فرد دیگر بدتر نشود، وجود ندارد.
☱ بهینه پارتویی به دو دلیل عمده انتقادپذیر است:

☱ الف. این معیار تابع حالت طبیعی است. از این نظر، نتایج متفاوتی به دست می‌آید که بستگی به تخصیص اولیه دارد.
☱ ب. این معیار فقط ارزیابی ترتیبی از ترجیحات را تجویز می‌کند. از این رو، در برگیرنده سازوکاری برای تشویق طرفین یا تصمیم‌گیرندگان به منظور مشخص کردن یا ارزیابی ترجیحات اساسی نیست.

☱ به دلیل این کاستی‌ها اندیشمندانی مانند کالابرسی، کاربرد مطلوبیت معیار پارتو را در رفاه اجتماعی مورد تردید قرار داده‌اند.


░▒▓ ۲. آزمایش‌های مطلوبیت‌گرایی
☱ جرمی بنتام و کالدور-هیکس: در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم اقتصاددانان و فلاسفه، پارادایم‌های رفاه را توسعه دادند. این نظام روش‌شناختی به فلسفه مطلوبیت‌گرایی مرتبط بود که توسط فلاسفه‌ای مانند بنتام (۱۸۳۹) و بعدها اقتصاددانانی مانند کالدور (۱۹۳۹) و هیکس (۱۹۳۹) بیان شد. این دو معیار رفاه اجتماعی را که در محاسبه ترجیحات اصلی اشخاص کاربرد داشت، به روش دیگری بیان کردند.
☱ در اصول اخلاقی و قانون‌گذاری، بنتام نظریه ارزش و محرک را ارائه کرد. او پیشنهاد کرد دو عنصر اصلی بر بشریت حاکم است: رنج و شادمانی که محرک‌های اصلی برای فعالیت بشری‌اند. بنتام یادآوری می‌کند نه همه اشخاص از فعالیت‌ها یا هدف‌های مشابه لذت می‌برند و نه همه احساسات بشر مشابه یکدیگر است.
☱ امر اخلاقی بنتام که به طور گسترده‌ای مباحث روش‌شناختی رفاه اجتماعی را تحت تأثیر قرار داد، این است که سیاست‌گذاران به گزینش قواعدی متعهد هستند که بیشترین نیک‌بختی را به بیشترین مردم ارزانی دارد.
☱ کِلی (۱۹۹۸) درباره نظریه بنتام اشاره می‌کند: از آن‌جا که این فرمول دو مسأله حداکثری یعنی، تعداد اشخاص و درجه نیک‌بختی را بدون در نظر گرفتن تفاوت افراد با همدیگر بیان می‌کند، نظریه بنتام را پیچیده و غیرمنطقی می‌کند. به این ترتیب، رویکرد مطلوبیت‌گرایی بنتام در بهترین حالت صرفاً شعاری برای هدف‌های سیاسی است.
☱ بعدها اقتصاددانانی مانند کالدور-هیکس و اسکیتوفسکی، پارادایم‌های رفاهی سخت‌گیرانه‌تری ارائه کردند که فارغ از ابهامات نظری رویکرد بنتام بود. با وجود این، قاعده آن‌ها نیز مشکلات متفاوت کاربردی را به همراه داشت. هسته ایده آن‌ها این است: زمانی حالت الف به حالت ب ترجیح داده می‌شود که حرکت به نقطه الف به اندازه‌ای سودمند باشد که بتوان خسارت کسانی را که از این حرکت متحمل ضرر شده‌اند، جبران کرد. این آزمون عموماً به عنوان آزمون کالدور-هیکس (جبران خسارت بالقوه) شناخته می‌شود. این آزمون، یکی از موارد جبران خسارت بالقوه است، زیرا، جبران خسارت خسارت‌دیدگان تنها فرضی است و نیازی نیست که در عالم واقع تحقق یافته باشد. عبارت دیگر، معیار کالدور-هیکس به مقایسه آورده‌های یک گروه و ضررهای گروه دیگر می‌پردازد و به شرطی حرکت را کارآمد فرض می‌کند که منتفعان بیشتر از متضررین، منافع به دست آورند. براساس قاعده ریاضی مدل‌های بنتام و کالدور-هیکس در مورد کارآیی، ابتدا بازدهی مسیرها و حرکت‌های مختلف را در نظر می‌گیرد و، سپس، اقدام به گزینش مسیری می‌کند که منجر به افزایش منافع در برابر مضار مجموعه مورد نظر می‌شود.

░▒▓ ۳. ترجیحات اجتماعی برنامه‌ریزی غیرخطی؛ نش و رالز
☱ پارادایم‌های دیگر رفاه اجتماعی از رویکرد مستقیم مطلوبیت‌گرایی، فاصله گرفتند. به این ترتیب، افزایش رفاه اجتماعی نیازمند چیزی بیشتر از افزایش کلی بازدهی اعضای مختلف جامعه است. جوامع از یک شبکه روابط فردی و برخی از تأثیرات میان فردی (که بخشی از کارکردهای مطلوب شخصی‌اند) تشکیل شده‌اند. به علاوه، طبع بشری با مطلوبیت نهایی نزولی که به توزیع منافع میان اعضای گروه مرتبط است، توصیف می‌شود.
☱ دو رژیم فرضی را تصور کنید:

☱ الف. همه اعضای جامعه یک وعده غذایی در روز می‌خورند.
☱ ب. نیمی از جمعیت روزانه دو وعده غذا می‌خورند و بدبختانه نیم دیگر جمعیت گرسنه می‌ماند.

☱ بر اساس رویکرد کالدور-هیکس این دو وضعیت از لحاظ کارآیی تفاوتی ندارند، زیرا، مقدار کل غذای در دسترس بدون تغییر مانده است. بر اساس وضعیت تشریح‌شده توسط کالدور-هیکس، آنانی که دو برابر غذا دریافت می‌کنند به اندازه کافی به غذا دسترسی دارند تا گرسنگی دیگران را جبران کنند. پس، جامعه نیازی به تغییر این دو وضعیت ندارد، زیرا، تفاوتی وجود ندارد. در ابتدا بی‌تفاوتی این رویکرد بسیاری از پژوهشگران را ناخشنود می‌کند.
☱ در نبود جبران خسارت واقعی، معیار کالدور-هیکس از ملاحظه مطلوبیت نهایی نزولی دومین وعده غذایی و افزایش نامطلوب بودن گرسنگی باز می‌ماند. از طرفی این رویکرد تأثیرات میان‌فردی تخصیص ناعادلانه را در نظر نمی‌گیرد. اشخاص خوش‌شانس از یک ضرر سودمند که همانا لذت بردن از داشتن غذایی مضاعف است، منتفع می‌شوند، حال آن‌که دیگران گرسنه می‌مانند. به دلیل مطلوبیت نهایی نزولی ثروت و تأثیرات میان فردی مطلوبیت برخاسته از این دیدگاه، هیچ شخصی نظام تخصیصی ب را انتخاب نمی‌کند. اگر چه بر اساس این رویکرد کارکرد پیش‌بینی‌شدنی وضعیت ب با وضعیت الف یکسان است.
☱ پژوهشگرانی که برای ارزیابی مفاهیم رفاهی نابرابری توزیعی تلاش می‌کنند، عموماً به نظریه‌های عدالت رالز استناد می‌کنند یا چارچوب رفاهی نش را به کار می‌بندند. درک مستقیم و اصولی معیارهای رفاه، نسبتاً آسان است: رفاه جامعه بر اساس رفاه فقیرترین اعضای جامعه قضاوت می‌شود. استفاده از یک نتیجه جبری برای تجمیع ترجیحات شخصی به درک مستقیم آن منجر می‌شود. درست مانند میزان نیرومندی یک زنجیره که با میزان استحکام ضعیف‌ترین حلقه تعیین می‌شود؛ بنا بر این، زنجیره تولیدات در یک افزایش جبری به صورت گسترده‌ای از کوچک‌ترین ضریب‌های تکاثری تأثیر می‌پذیرد.
☱ در سنت رفاه اجتماعی، این مدل‌های رفاه اجتماعی، صرفاً نه به دلیل تعصبات ایدئولوژیک، بلکه با ادغام دلایل مختلف عملی محبوبیت زیادی ندارند. از جمله این دلایل می‌توان به تمایل عمومی برای متقبل شدن بهینه‌سازی دومرحله‌ای در طراحی سیاست‌ها و مشکلات شناسایی معیار عینی برای دستیابی به مطلوبیت میان‌فردی و تأثیرات مطلوبیت نهایی نزولی اشاره کرد. از دیدگاه روش‌شناختی عموماً در سیاست‌گذاری‌ها مسائل توزیعی از کارآیی جدا نگاه داشته می‌شوند. برخی از این تفکیک‌ها با این توجیه که نظام حقوقی ابزاری بسیار پرهزینه برای توزیع (ثروت)  است، انجام می‌شود. به همین دلیل است که از نظام مالیاتی برای بازتوزیع عمده ثروت استفاده می‌شود.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.