برداشت از tahoordanesh؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
☱ میرزا محمدتقی، متخلص به «بهار» ، در روز پنجشنبه ۱۲ ربیعالاول سال ۱۳۰۴هجری قمری در مشهد به دنیا آمد. نام پدرش حاج میرزا محمد کاظم، متخلص به صبوری و ملقب به ملک الشعراءبن محمد باقر کاشانی کدخدای صنف شعربافان مشهد و او نیز پسر حاج عبدالقدیر خاراباف، ساکن کاشان بود. جد بهار؛ یعنی، حاج محمد باقر، در جوانی از کاشان به خراسان رفت و در شهر مشهد ساکن شد و پدرش در آنجا به دنیا آمد.
☱ پدر بهار، صبوری، مانند برادرانش شغل پدر را پی نگرفت و در مشهد به کسب علوم ادبی، عربی، فرانسه، فقه و حکمت مشغول شد و در آن زمان یکی از دانشمندان مشهور بود. صبوری در روز عید فطر سال ۱۲۸۴ هجری قمری، زمانی که بیست و هشت سال داشت، قصیدهای به مناسبت عید فطر که خود سروده بود را در حضور حاکم خراسان و نایب التولیه ی آستان قدس رضوی خواند و دو سال بعد، ناصرالدین شاه به او طی فرمانی منصب ملکالشعرایی داد. صبوری به سبک موسوم به خراسانی شعر میسرود و در قصیده و غزل، هردو، استاد بود. بهار به خاطر بحثهای علمی و ادبی که پدرش در خانه میکرد، معلومات وسیعی کسب کرد و به قول خودش: «خیلی از حکایات عرب و شعرهای فارسی و عربی است که من از طفولیت در بین صحبتهای پدرم شنیده و هنوز فراموش نکرده ام. از روزی که ترجمهی نوشتههای ادیب معروف فرانسوی، الکساندر دوما در ایران منتشر شد، پدرم آنها را به دست آورده و شبها شروع میکرد به بلند خواندن. وقتی هم که خسته میشد، به مادرم میداد، او هم قدری میخواند» .
░▒▓ بهار در خانوادهای فاضل
☱ پدر بهار با آنکه اهل فضل و ادب بود؛ اما، دوست نداشت که پسرش شاعر شود؛ زیرا، به نوشتهی خود بهار میگفت: «... نمیخواهم تو شاعر شده و جای مرا احراز کنی؛ زیرا، میدانم که وضع مملکت ایران تغییر کرده و دیگر به کسی مواجب نخواهند داد و شعر را مسخره خواهند کرد و تو از این شعرایی که به گدایی گذران میکنند، بدتر خواهی شد. برو عقب کاسبی که در آن روزگار محتاج دولت نشوی» .
☱ پدر بهار، در سال ۱۳۲۲ هجری قمری به مرض وبا درگذشت و لقب ملکالشعرایی پدر به فرمان مظفرالدین شاه در حالی که بهار هنوز هیجده ساله نشده بود، به پسر واگذار شد.
☱ مادر بهار از خانوادهای تاجر و اصیل گرجستان و از نژاد مسیحیان قفقاز بود که این خاندان در جنگهای ایران و روس به همراه گروه دیگری توسط نایبالسلطنه، عباس میرزا اسیر و به ایران آورده و در ایران مسلمان شدند. جد مادری بهار؛ یعنی، افراسیاب خان و برادر بزرگش، سهراب خان هم به ایران آورده شدند. سهراب خان پلههای ترقی را در دربار فتحعلی شاه پیمود تا جایی که نقدینهی شاه به او محول شد و به همین جهت، به سهراب خان نقدی معروف شد و خاندان نقدی از نسل او هستند. برادر کوچکتر؛ یعنی، افراسیاب خان، به دین اسلام در آمد و در دین تازه بسیار متعصب بود. افراسیاب خان از کارهای دولتی دوری گزید و به کار تجارت پرداخت و پسرش، عباس قلی نیز تاجر شد. مادر بهادر، دختر همین عباس قلی تاجر بود که در تهران به دنیا آمده و بعدها با خانوادهاش به مشهد مهاجرت کرد. به همین دلیل است که خانوادهی مادری بهار به تهرانیان مشهور شدند. در حالی که در آن دوران تعداد زنان با سواد بسیار کم بودند، مادر بهار زنی باسواد بود که مطالعه میکرد. این مطلب از نامهای که به هنگام ازدواج دوم بهار با سودابه نوشته و او را پندهای مادرانه داده، آشکار است. مادر بهار نیز در سال ۱۳۲۶ هجری قمری در مشهد درگذشت. او هنگام مرگش به جز بهار، دو پسر دیگر به نامهای محمد ملک زاده و موسی بهار و یک دختر به نام عذرا و ملقب به ملک زاده خانم هم داشت. تخلص بهار شیروانی، از شاعران دربار ناصرالدین شاه است که لقب ملکالشعرایی داشت. این شخص، در مشهد نزد صبوری، پدر بهار آمد و در خانهی او وفات یافت.
░▒▓ دلبستگی بهار به مشروطه خواهی
☱ بهار ابتدا نزد پدر خود به تحصیل ادبیات فارسی پرداخت. در هفت سالگی سرودن اشعارش را شروع کرد و برای تکمیل تحصیلات خود در ابیات فارسی و عربی، چند سال را نزد میرزاعبدالجواد ادیب نیشابوری و صید علی خان درگزی شاگردی کرد. بهار پس از رفتن بر سر مشاغل دولتی و بعد از آنکه منصب ملکالشعرایی را کسب کرد، به تکمیل زبان عربی پرداخت. او از طریق مطالعهی کتابها و مجلههای مصری، بر دانش خود افزود و با دنیای تازه آشنایی یافت. چهارده ساله بود که همراه پدر در مجالس آزادیخواهان راه یافت و از آنجا که به افکار و اندیشههای نو علاقه یافته بود، به مشروطه دل بست و دو سال بعد از مرگ پدر، وقتی بیست ساله بود و مشروطیت در ایران به سال ۱۳۲۴ هجری قمری استقرار یافت، او نیز در جمع مشروطه خواهان خراسان درآمد. پس از مرگ مظفرالدین شاه و رسیدن تخت پادشاهی به محمد علی میرزا، شاه تازه با مشروطه میانهی خوبی نداشت و سرانجام، بین او و مشروطه خواهان درگیری پیش آمد. در این هنگام، در مشهد انجمنی به نام «سعادت» تشکیل شد که با انجمن سعادت استانبول و آزادیخواهان باکو مرتبط بود. بهار نیز وارد این انجمن شد.
░▒▓ آغاز کار روزنامه نگاری بهار
☱ در دورهی «استبداد صغیر» ؛ یعنی، از کودتای ۲۳ جمادیالاول سال ۱۳۲۶ هجری قمری و به توپ بستن مجلس تا اول ماه رجب سال ۱۳۲۷ هجری قمری، بهار با چند تن از دوستان حزبی، از جمله سید حسین اردبیلی، مدیر مدرسهی رحیمیه، روزنامهای به نام خراسان را به صورت پنهانی چاپ کرد و آن را با نام مستعار «رئیس الطلاب» منتشر و اولین شعرهای ملی خود را در آن چاپ کرد.
☱ مدتی بعد، مبارزان رشت و قوای بختیاری وارد تهران شدند و شهر را به تصرف درآوردند و محمد علی میرزا به سفارت روس پناهنده و از سلطنت کنارهگیری کرد. مردم در تمام شهرهای ایران، از جمله در مشهد، جشنهای ملی برپا کردند. تمام شعرها و سرودهایی را که در شب جشن در مشهد خواندند، همه از بهار بود.
☱ در سال ۱۳۲۸ هجری قمری، حزب دموکرات ایران با آموزشهای حیدر عمواوغلی از پیشگامان جنبش ملی، در مشهد تأسیس شد. بهار در همان سال به عضویت کمیتهی ایالتی این حزب درآمد و روزنامهی نوبهار را که اشاعه دهندهی اندیشهها و افکار سیاسی این حزب بود، تأسیس کرد. بنا بر گفتهی ادوارد براون، این روزنامه از جهت مخالفت و حملههای تند خود برعلیه روسها و دخالت آنها در سیاست داخلی کشور، اهمیت بسیاری داشت. حکومت تزار از مستبدان داخل ایران حمایت میکرد و در جهت حمایت از آنها به خراسان قوا آورده و حزب دمکرات با این سیاست روسها و ماندن نیروهای روسی در ایران، به مخالفت برخاسته بود.
☱ در اواخر سال ۱۳۲۹ هجری قمری و اوایل سال ۱۳۳۰، قضیهی شوستر و اولتیماتوم دولت روس تزاری و کشتار در تبریز و گیلان و بسته شدن مجلس دوم پیش آمد. دیکتاتوری ناصرالملک به اوج خود رسید. هم زمان با دردست گرفتن ادارهی مالیهی ایران توسط شوستر، محمد علی میرزا به همراه برادرش شعاعالسلطنه به ایران حمله کرد و مبارزان ایران در مقابل، ش مقاومت کردند. دولت روس با فشاری که به دولت ایران وارد کرد، باعث شد تا روزنامهی نوبهار یک سال پس از انتشارش توقیف شود؛ اما، بیدرنگ روزنامهای به نام تازه بهار تأسیس شد تا سرانجام، این روزنامه نیز در محرم خونین سال ۱۳۳۰ هجری قمری با بسته شدن مجلس و پایان کار مشروطهی دوم، به دستور دولت دیکتاتور ناصرالملک توقیف و بهار و نه نفر دیگر از اعضای حزب دموکرات به تهران تبعید شدند.
░▒▓ موضوع شعرهای نخستین بهار
☱ بهار در جوانی ملکالشعرای آستان رضوی بود و طبق رسم در آن زمان، در مدح بزرگان خراسان و ستایش و منقبت ائمهی اطهار (ع) قصیده میسرود. موضوع شعرهای نخستین بهار از این دسته است: در رثای پدر، در مدح مظفرالدین شاه، در مدح حضرت رسول اکرم (ص) در منقبت مولای متقیان، در ستایش امام رضا (ع) ، در مدح حضرت، ولی، عصر (عج)، در اعطای یک حلقه انگشتری از طرف شاه به نایب التولیه ی آستان رضوی که باید در همهی بیتهای آن واژهی انگشتری آورده شود، خمریه، غدیریه، بهاریه، اندرز به حاکم قوچان، وفات مظفرالدین شاه، جلوس محمد علی شاه، صدارت یافتن اتابک اعظم، فقر و غنا و نظایر آنها. بهار در تمام این قصیدهها از استادان گذشتهی ادب پارسی پیروی و تقلید کرده است.
░▒▓ وجه تمایز شعر ملکالشعرای بهار
☱ اما بعد از پیش آمدن جریان انقلاب مشروطه و پیوستن بهار به جمع مبارزان مشروطه خواه، همین قصیدهها را با انواع تازهای از شعر به خدمت مشروطه و انقلاب و آزادی گرفت. این اشعار بسیار پرشور و صمیمی است و مهارت و چیره دستی شاعر، شعر او را از تمامی آثار گویندگان دورهی انقلاب مشروطه بالاتر داشته است. بهار در این شعرها به مبارزه با استبداد و استعمار برمی خیزد، از دردها و سختیهای مردم ایران میگوید و مبارزان راه آزادی را میستاید و زبان اعتراض و حملهی خود را متوجهی خائنین به کشور و ملت میکند و با تحلیل اوضاع نابسامان کشور، به روشنگری و آگاهی مردم میپردازد. وجه تمایز بهار در این است که او با اینکه از مکاتب شعر قدیم پیروی تقلید میکند، توانسته شعرش را با آرزوهای مردم هماهنگ ساخته و فریاد اعتراضش را نسبت به سایتهای جاری و اتفاقاتی که هموطنان او را گرفتار رنج و سختی میکرد، بلند کند.
☱ بهار در این دوره؛ بخصوص در ساختن مستزادهای روان که نظم و هماهنگی خاصی در مصراعهای بلند و کوتاه آن وجود دارد، بسیار مهارت نشان میدهد و این اشعار بسیار جالب توجه است و اهمیت فراوان دارد. نمونههای اینگونه اشعار بهار را میتوان در سرودههای سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۰ هجری قمری که در خراسان ساخته است، به خوبی مشاهده کرد.
░▒▓ راهیابی بهار به مجلس سوم
☱ بعد از جنگ جهانی اول، دوباره بهار در عرصهی ادبیات ایران ظاهر شد. بهار پس از وقایع محرم سال ۱۳۳۰ هجری قمری با برخی از یاران خود از جریان انقلاب کناره گرفت تا اینکه جنگ جهانی در همهی کشورها برپا شد. در این زمان، بهار که به تهران تبعید شده بود، به مشهد برگشت و دوباره روزنامهی نوبهار را به راه انداخت؛ اما، با شروع جنگ، دوباره نوبهار توقیف شد. در سال ۱۳۳۲ هجری قمری؛ یعنی، اولین سال شروع جنگ، بهار به نمایندگی از سه ولایت درگز، کلات و سرخس به دورهی سوم مجلس شورای ملی راه یافت. او از روسیه به تهران آمد و دوباره روزنامهی نوبهار را از سال ۱۳۳۳ تا بهار سال ۱۳۳۶ هجری قمری، در حالی که چند بار توقیف شد، در تهران منتشر کرد.
░▒▓ تاسیس انجمن و مجله دانشکده
☱ در سال ۱۳۳۴ هجری قمری، بهار انجمنی به نام «دانشکده» به وجود آورد. او شاعران و نویسندههای جوان را در کنار خود جمع کرد و آنها را به کار واداشت و راه و رسم نوشتن و شعر را آن طور که خود آموخته بود، به آنها یاد داد و به قول خودش: «مکتب تازهای از نظم و نثر به وجود آورد» .
☱ بهار در سال ۱۳۳۶ هجری قمری، مجلهی «دانشکده» را تأسیس کرد که اشاعه دهندهی افکار و آثار اعضای انجمن دانشکده بود. بهار در این مجله با نویسندهی تجدد تبریز به بحث و مجادله پرداخت و به اعتراضهای نوپردازان پاسخ گفت. همچنین، مقالههایی تحت عنوانهای: تأثیر محیط در ادبیات، شاعر خوب، تودوبید، شاعر گاوسوار و شعرهایی همچون: بث الشکوی، پیروس (ترجمه از بوآلو) ، چشمه و تخته سنگ (ترجمه از لافونتن) و کار(ترجمه از لافونتن) را در آن منتشر کرد.
☱ دانشکده از بهترین مجلههایی بود که تا آن زمان در ایران منتشر میشد و گر چه بیشتر از یک سال منتشر نشد؛ اما، در سبک نویسندگان و شاعران آن دوره بسیار تأثیر گذاشت. در همین زمان، روزنامهی نوبهار باز هم به خاطر انتشار مقالههایی بر علیه دولت توقیف شد و بهار در شمارهی چهارم، مورخ سنبلهی ۱۲۹۷ خورشیدی در مجلهی دانشکده با قصیدهی معروف و سنگین خود به نام بث الشکوی بر ضد این اقدام دولت اعتراض کرد.
☱ در سال ۱۳۳۸ هجری قمری، کار ادارهی روزنامهی نیمه رسمی ایران بر عهدهی بهار گذاشته شد و در کودتای ۱۳۳۹ هجری قمری، مطابق با سوم اسفندماه ۱۲۹۹ خورشیدی دستگیر و سه ماه زندانی شد.
░▒▓ چاپ نشریه نوبهار ادبی
☱ دورهی چهارم مجلس، شروع بحرانهایی برای سلسلهی قاجاریه و با درگیریهای حاد سیاسی همراه بود. بهار در این دوره از طرف مردم بجنورد نمایندهی مجلس شد و همراه با مدرس، اکثریت مجلس را به خود اختصاص داده و جزو سردمداران گروه اکثریت مجلس بود. بهار در محرم سال ۱۳۴۱ هجری قمری، مجلهی نوبهار را تأسیس کرد که در این دوره این نشریه مجموعهای ادبی بود و بخشی از مقالههای تاریخی آن را نویسندگان توان چون عباس اقبال آشتیانی و سید احمد کسروی مینوشتند. همچنین، آثار ارزشمند و مفیدی همچون اهریمن، اثر منظوم و زیبای لرمونتوف، شاعر روس و با ترجمهی سردار معظم خراسانی (تیمورتاش) و کتاب شاگرد اثر پل بورژه با ترجمهی رشید یاسمی در پاورقیهای آن چاپ شد. بهار خود نیز مقالههای ادبیاش، ازجمله: قلب شاعر، روح شاعر، زبان سعدی، مذهب و ملت، همیشه در رنج، تسلیت بدبختان، دوست میدارم، نسل معاصر، فکر کنید و اشعاری همچون: دماوندیه، عشق مادر، اندیشههای قدیم، دندان، شب و ستایش فردوسی را در این مجله چاپ کرد؛ اما، این مجله نیز بیش از یک سال دوام نیافت و با انتشار آخرین شمارهی آن، کار روزنامه نگاری بهار هم به پایان رسید.
░▒▓ کنارهگیری بهار از کار سیاسی
☱ در دورهی پنجم مجلس، بهار از سوی مردم ترشیز و در دورهی ششم از طرف مردم تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شد؛ اما، در این دو دوره به همراه مدرس، بهبهانی و آشتیانی در شمار اقلیت مجلس قرار گرفت.
☱ در این سالها، درگیریهای سیاسی بین دولت و اقلیت مجلس، به اوج خود رسیده بود و بهار در این مبارزهها سهم عمدهای را با ادارهی نشریات اقلیت ایفا کرد؛ اما، بعد از پایان دورهی ششم مجلس، دولت توانست انتخابات را در دست بگیرد و بهار دیگر نتوانست وارد مجلس شود. خود بهار در این باره چنین مینویسد: «من از ختم دورهی ششم مجلس شورای ملی به بعد، به میل و رغبت از مداخله در سیاست کنار رفتم. علت این بود که روزی از ایام، کارمندی از دربار مرا ملاقات کرد و پیشنهادهایی در امور سیاسی در بقیهی عمر مجلس به من نمود. من به دلایلی آن پیشنهادها را رد کردم و گفتم که میل دارم از سیاست بر کنار شوم و به خدمات علمی و ادبی بپردازم...»
☱ در نهایت باید گفت که بهار را نمیتوان منتسب به هیچ رشتهی ادبی دانست. او در انواع رشتههای ادبی کار کرد؛ مقالات بسیاری به نثر ادبی نوشت و انواع شعر، از قصیده، غزل، قطعه، مثنوی، مستزاد، رباعی و تصنیف سرود.
░▒▓ نگاهی به نثر ملکالشعرا
☱ بهار از همان ابتدای فعالیتهای ادبی و اجتماعی خود، برای آزمایش در نثر، به سال ۱۳۲۶ هجری قمری یک قصیده و مقالهای برای روزنامهی حبلالمتین فرستاد که سید جلالالدین، مدیر این روزنامه برای او نوشت که: «اشعار شما در کمال خوبی بود و درج شد، اما، مقاله بسیار بد و غیر قابل درج است.» بهار از این جواب جلالالدین نه تنها ناامید نشد؛ بلکه با پشتکار بیشتر و بنا به گفتهی خودش در سال ۱۳۲۷ و ۱۳۲۸ هجری قمری مقالههای سیاسی و تاریخی او در روزنامههای آن روز، توجه مردم را جلب کرد.
☱ معلوم نیست که این مقالههای سیاسی و تاریخی چه بوده و تا چه اندازه توانست افکار مردم را به خود جلب کند؛ ولی، آنچه مسلم است این است که این سالها مقارن با زمانی است که محمد امین رسول زاده، روزنامهی معروف ایران نو را در تهران تأسیس کرده و مقالههای سیاسی آن را خودش مینوشت و از نظر سبک نگارش، نثر سادهی مطبوعاتی اوایل انقلاب مشروطه بود و برای بهار بسیار خوش آیند واقع شده و از آن پیروی میکرد. با تمام اینها، مقالههای بهار از نظر استحکام در تحلیل و نتیجهگیری، صاحبنظرانه شناخته نشده و مقالات بسیار سیاسی و اجتماعی او اغلب از زیر محک نقد سالم بیرون نیامدهاند؛ این مطلب بخصوص در بحثهای علمی، ضعف و ناتوانی او را بیشتر آشکار میکند؛ باید توجه کرد که این ضعف در نوشتههای تمامی نویسندگان آن دوره بسیار دیده میشود که تا اندازهی زیادی به خاطر زبان بود که هنوز برای بحثهای علمی و فلسفی تکامل نیافته بود.
☱ بهار در ابتدای کار نثرنویسی، سبک سادهی مطبوعاتی را در مورد توجه قرار میداد؛ اما، چون این زبان برای بیان موضوعات ادبی جلوه نداشت، بعدها به شیوهی استاد سخن، سعدی روی آورد و آن را الگو و سرمشق کارهای خود قرار داد و نثر او با انواع سجع همراه شد؛ اما، در این کار هم موفقیت چندانی کسب نکرد و نثرش گر چه ادیبانه و هنری بود؛ ولی، هرگز به پای شعرهایش نرسید.
☱ بهار تنها یک داستان به نام نیرنگ سیاه یا کنیزان سفید دارد که در سال ۱۳۳۷ هجری قمری در پاورقی روزنامهی ایران چاپ شد؛ اما، از نظر فن داستان نویسی، چندان قابل توجه نیست.
░▒▓ قصیده سرایی، هنر برتر بهار
☱ بهار در شعر، پیرو سبک شاعران گذشته و بخصوص شاعران قصیده سرا است و خود در قصیده سرایی چیرگی و مهارت فوقالعادهای دارد. او که پس از جریان مشروطه، در شمار مبارزان و آزادیخواهان جای گرفته، با زمانه به پیش میآید و به سبک نوین شعر تمایل نشان میدهد و با شاعران جوان و نوجو همکاری میکند. شعر بهار در این زمان، پختهتر و وزینتر است و نیز شکل و قالب از جهت مضمون، طرز دیگری به خود میگیرد. بهار، در بحث و مجادلهی شیوهی کهن و نو، تجدد را میپذیرد؛ ولی، آن را بسته به شرایطی که عبارت از حفظ سنت گذشته باشد، میداند و خود در نوشتهها و اشعارش به این سنتها پای بند است.
☱ بهار از یک نظر، عاشق نمونهها و یادگارهای شعر قدیم است و از نظر دیگر، با مقتضیات و تحولات زمانه پیش میرود. او به همان طرز شاعران گذشته میسراید؛ اما، تمایل دارد که سبک جدید را با اصول شعر قدیم آشتی دهد. او به همان طرز گویندگان گذشته، مباحث سیاسی و اجتماعی و دردهای مردم را مطرح میکند؛ به طور مثال، در شعر کبوتران من، سعی میکند تا سبک و روشی تازه به کار ببرد و شعر دماوندیه ی او، به طور واضح و آشکار تحت تأثیر قطعهی «ای شب» نیما یوشیج قرار دارد.
☱ بهار در قصیده سرایی بسیار خوب و استوار، همچون ادیبالممالک است؛ اما، غزلیات او گر چه در نهایت پختگی و زیبایی است؛ اما، شور و حال عاشقانه را که از ویژگیهای غزل است، ندارد. مثنویهای او نیز با آنکه در نهایت استادی سروده شده؛ اما، شیرینی و صمیمیت مثنویهای ایرج را ندارد، به طور مثال، مثنوی زندان بهار هرگز با داستان زهره و منوچهر و عارفانهی ایرج، قابل مقایسه نیست.
☱ بهار در شعرهای خود از واژهها و اصطلاحات شعر قدیم بسیار استفاده میکند و مانند پدرش، با شعر عرفانی و اصول تصوف آشنایی دارد و شعر عاشقانه را میشناسد؛ اما، استفاده از اصطلاحات پیش پا افتاده و ترکیباتی که در شعر قدیم رایج بوده، آن قدر زیاد است که گاه واژگان و افکار سیاسی شعرهایش را تحتالشعاع قرار میدهد.
░▒▓ تصنیفهای زیبای بهار
☱ بهار همچنین، تصنیفهایی دارد که بیشک زیبایند؛ به طور مثال، تصنیف مرغ سحر او را میتوان جزو شعرهای شاعران نوپرداز به حساب آورد. این تصنیف را که لحنی انقلابی دارد و با سادگی بیان همراه است، میتوان از شاهکارهای شعر فارسی دانست.
☱ گرچه شاعر در برخی از اشعارش خوش بین و امیدوار است؛ اما، در جمع، ویژگی جداکنندهی شعر او، بخصوص در دورهی برهم خوردن نتایج انقلاب مشروطه و منحرف شدن آن از اهداف اولیهاش، بسیار ناامیدانه و یأس آور است؛ بهترین نمونهی این مطلب، افکار پریشانه و قصیدهی دماوندیه ی او است. در مجموع، میتوان گفت که شعرهای بهار از نظر سادگی و روانی و ارزش هنری، فراز و نشیب بسیار دارند؛ اما، روی هم رفته تمامی اشعارش استوار و محکم و در نهایت آراستگی با صنایع بدیعی است که در میان آنها به شعرهایی میتوان دست یافت که از شاهکارهای ادبیات فارسی هستند.
░▒▓ آثار ملکالشعرای بهار
۱. دیوان اشعار او در دو مجلد.
۲. سبکشناسی در سه جلد دربارهی تحول نثر فارسی بعد از اسلام تا عصر حاضر.
۳. تاریخ مختصر احزاب سیاسی در دو جلد که بعد از شهریور ۱۳۲۰ شمسی تألیف شده و دربارهی وقایع و رویدادهای ایران از زمان انقلاب مشروطه تا انقراض دودمان قاجاریه است.
۴. داستان نیرنگ سیاه.
۵. کتابی به نام قبر امام رضا (ع) که مربوط به وقایع بمباران سال ۱۳۳۰ هجری قمری آستان قدس رضوی توسط سربازان روسیهی تزاری است که اکنون، در دست نیست.
۶. مقالات ادبی، اجتماعی و سیاسی بهار که در دو مجلد به نام بهار و ادب پارسی به وسیلهی آقای محمد گلبن جمع آوری و چاپ شده و قسمتی هم در آینده چاپ خواهد شد.
۷. نگارش دستور زبان فارسی و کتابهای ادبی دبیرستانها با همکاری جمعی از استادان بزرگ ادب ایران.
۸. فردوسی نامه.
۹. ترجمهی چند متن از زبان پهلوی که به همت آقای گلبن چاپ شدهاند.
۱۰. ترجمهی کتاب یادگار زریران از زبان پهلوی.
۱۱. ترجمهی کتاب درخت آسوریک باز هم از زبان پهلوی.
۱۲. سبکشناسی نظم پارسی که نیمه تمام ماند.
☱ بهار همچنین، به تصحیح و اصلاح چند کتاب منحصر به فرد نیز همت گماشته است که عبارتند از:
۱. تصحیح تاریخ سیستان به انضمام مقدمه.
۲. کتاب مجمل التواریخ و القصص.
۳. جوامع التواریخ و لوامع الروایات عوفی که بخشی از آن چاپ شده است.
۴. ترجمهی تاریخ طبری.
☱ بهار در نوجوانی به خواست پدرش ازدواج کرده و صاحب فرزندی شد؛ اما، همسر و فرزندش هر دو در گذشتند و بهار چند سال بعد و در حدود سی سالگی دوباره در تهران با زنی به نام سودابه که از خانوادهی دولتشاهی بود، ازدواج کرد. بهار از ازدواج دومش صاحب شش فرزند، دو پسر و چهار دختر شد.
☱ سرانجام، این شاعر آزادیخواه و آشنا با درد و رنج ملت، پس از یک دوره سفر که برای معالجه به کشور سوئیس رفته بود، یک سال پس از بازگشت به ایران، بیماریاش دوباره عود کرد و در اول اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۰ هجری شمسی در تهران درگذشت، و در قبرستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
مآخذ:...
هو العلیم