دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ اساسیترین ادعای فیلیپ منینگ در مرور اروینگ گافمن (Erving Goffman, 1922-1982)، به دورهبندی افکار گافمن به سه مرحله مربوط میشود که خصوصاً تمیز مرحله سوم، حاصل آموزندهی باریکبینی منینگ است.
░▒▓
▬ دور اول، که خصوصاً در کتاب «نمود خویشتن در زندگی روزمره»، مورخ ۱۹۵۹ تبلور مییابد، دوره «تحلیل نمایش» است. در این دوره مفاهیم کلیدی صحنه، جلوی صحنه، پشت صحنه، مدیریت تأثیرگذاری و موقعیت، مفاهیم و ابزارهای تحلیلی اصلی هستند که در اختیار ما قرار میگیرند.
▬ دور دوم، که بویژه در کتاب «تحلیل چهارچوب»، مورخ ۱۹۷۴ بازتاب دارد، مفهوم چهارچوب و چهارچوبسازی اهمیت مییابد، و قاعدهمندی توضیحهای استعاری دور اول، جای خود را به روایت مشاهدات نامنظم، و میدانی «چهارچوبهای طبیعی و اجتماعی» میدهد.
▬ مرورهای متداول به گافمن، معمولاً به همین جا ختم میشود.
▬ گافمن خیلی زود، به بیماری سرطان مبتلا شدو در نوامبر ۱۹۸۲ درگذشت. ولی یک یا دو ماه بعد، آخرین مقاله او با عنوان «شرط فصاحت» (Felicity’s Condition) در «مجلۀ جامعهشناسی امریکا» منتشر گردید که نشانگر عبور او از «تحلیل چهارچوب» و تأثیرپذیری وی از جان لنگشاو آستین (John Langshaw Austin, 1911-60)، چهره مسلط فسلفه تحلیلی بود.
▬ فیلیپ منینگ، با موشکافی، این مقاله مفصل پنجاه و یک صفحهای را شاخصی برای چرخش فکری سوم گافمن میشمرد.
░▒▓
▬ منظور گافمن از «شرایط فصاحت» در صفحۀ ۲۷ از این مقاله، چنین بیان شده است: «هر ضابطهای که ما را به این نتیجه برساند که کنشهای کلامی فرد، بیانگر غریبگی وی نیست». به عبارت دیگر، شرایط فصاحت، ضوابطی است که به جا آوردن آن در گفتار، نشانگر تعلق ما به چهارچوب اجتماعی مشترک است. وقتی این ضوابط را در «بیان» و در «درک بیان دیگران» رعایت میکنیم، نشان میدهیم که جزء گروه هستیم.
▬ نکته مورد توجه گافمن این است که این ضوابط که در اصطلاح آستینیِ شرایط «فصاحت» تفصیل مییابد، توسط زبانشناسان به تفصیل بررسی شده است، و به باور گافمن، باید تلفیق گستردهای بین زبانشناسی و جامعهشناسی صورت گیرد.
▬ زبانشناسان، الزامات و قواعد مدیریت کلام و ابراز درک بیان دیگران را برشمردهاند که به زعم گافمن، باید این قواعد را در جامعهشناسی تلفیق کنیم. به همین ترتیب، تأکید دارد که ملاحظات جامعهشناختی هم باید در زبانشناسی بیامیزند.
▬ خود آستین هم همین نظر را در اصرار به مفهوم «کنش گفتاری» (speech act) دنبال میکرد. آستین، در مقابل پوزیتیویستهای منطقی و همصدا با ویتگنشتاین متأخر، معتقد بود که زبان، چیزی بیش از بیان واقع و «نام» است. زبان، بیش از آن که گفتار باشد، «کردار» است. بدین ترتیب، تحلیل زبان، نمیتواند صرف تحلیل منطقی باشد، بلکه جنبه رفتاری سخن بر جنبه معناشناختی آن میچربد.
▬ تحلیل زبانی، متضمن مجموعه پیچیدهای از روابط بین نیات و مقاصد گوینده و قواعد و عرف زبان او و شرطهایی است که او تحت آنها مبادرت به اظهار میکند (همان شرایط فصاحت). نهایتاً، به همین طریق بود که او به این نتیجه رسید که ما به ابزارهای نحوی جدید احتیاج داریم.
▬ آن طور که گافمن در کتاب مهم «How To Do Things With Words» آستین جُسته است، مجموعه این ادعاها در مورد «کنش گفتاری»، به صورت یک مدل شش ضابطهای بیان میشود.
▬ این مدل شش مؤلفهای، در واقع، بیانگر شش شرط لازم برای مدیریت صحیح کلام و بیان درست کلمات است:
۱. اولاً، این ضوابط، معطوف به «افراد معین در موقعیتهای معین» است (این ضابطه اول، همان است که گافمن، هم در استعاره نمایش و هم در تحلیل چهارچوب به آن ملتزم بوده است). از این قرار، یک تحلیل زبانی یا تحلیل جامعهشناختی بایسته، باید در گام اول، ضابطه محدوده «شرایط فصاحت» را از حیث افراد و موقعیتها معلوم کند.
۲. ثانیاً، این افراد معین در موقعیتهای خاص، «روشهای خاص»ی را نصب العین قرار میدهند. پس، باید در گام دوم، «روشهای خاص» بیان و درک کلام را فهرست کنیم.
۳. ثالثاً، از میان روشهایی که افراد درون چهارچوب در بیان و درک گفتار استعمال میکنند، آن دسته از روشها قابل تأمل هستند که عمومیت دارند. یعنی همۀ مشارکتکنندگان به طور «پیوسته» و «متقارن» به آن روشها واقفند. پس، فهرست «شرایط فصاحت» باز هم محدودتر و مشخصتر میشود.
۴. رابعاً، این روشهای پیوسته و متقارن که توسط افراد معین در موقعیت مشخص ساز میشود، حاوی یک پروتکل کامل است. شناسایی این زنجیره و «قواعد بازی» کامل، گام بعدی در کشف «شرایط فصاحت» است. بدین ترتیب، «روشها»ی فهرست و تحدید شده، تفصیل مییابند و به صورت یک زنجیره از قواعد درست و کامل تشریح میشوند.
۵. خامساً، صرف کشف پروتکل کامل روشهای عمومیتیافته، در یک قالب عینی کافی نیست. بلکه باید معلوم شود که این روشهای عینی،به چه احساسات، تفاسیر و انگیزهها و مقاصدی در ساحت تفسیری افراد مشارکت کننده تبدیل میشود و نیروی کنش را فراهم میآورند و «کنش گفتاری» را از صرف گفتار خارج میکنند و به «کنش گفتاری» بدل میکنند. پس، یک تعمق تفسیری، از جنس شیکاگویی و کنش متقابل نمادینی که در عین حال که وجه درونفهمانه دارد، پایبند به عینیت و رفتارگرایی است، لازم میآید.
۶. نهایتاً، اعمالی که از این «کنشهای گفتاری» برمیآیند، باید مورد توجه قرار گیرند.
▬ پس، الگوی تحلیلی اروینگ گافمن در آخرین مقاله با عنوان «شرط فصاحت» که باعث گذر او از ایده «تحلیل چهارچوب» میشود، یک مدل شش مؤلفهای بدین ترتیب است:
«افراد معین در موقعیت معین»
▼
«روشهای خاص»
▼
«عمومیت روشها»
▼
«زنجیره درست و کامل اجرای روشهای عمومی»
▼
«بازتاب روشهای عینی در احساسات، تفاسیر، انگیزهها، و مقاصد» کنشگران
▼
اعمال ناشی از «احساسات، تفاسیر، انگیزهها، و مقاصد»
مآخذ:...
هو العلیم