فیلوجامعه‌شناسی

یک دیدگاه: آخرین تحلیل از صحنه نبرد فلسطین؛ ”پشت دروازه تل‌آویو“

فرستادن به ایمیل چاپ

☼ اَلسَّلام عَلی الحُسَینِ ... و یا لیتَنا‏ کنْا معَکم فَنَفُوزَ فَوْزاً عَظیماً



برداشت از محمد ایمانی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ جنگ غزه، آخرین آزمون درباره فرجام استراتژی «از نیل تا فرات» است. حد غربی این توسعه طلبی سه دهه پیش با زمامداری انور سادات و حسنی مبارک در مصر تأمین شد و تا همین یکی دو سال پیش معتبر بود. تسخیر حد شرقی، اما، تا ۹ سال پیش (سال ۲۰۰۳) طول کشید. عراق که اشغال شد ظاهراً، ۹۰-۸۰ درصد مسیر پروژه نیل تا فرات طی شده بود. این دوره، روزگار بسط تئوری از نیل تا فرات بود و به اعتبار اشغال افغانستان و مدعای امریکایی- صهیونیستی غرب آسیا جدید می‌شد گفت که استراتژی اسرائیل به شعار «از نیل تا سند» (پاکستان و افغانستان) وسعت یافته است. جنگ دوم غزه، ششمین جنگ طی ۱۲ سال گذشته است، اما، روی ریل سابق نمی‌چرخد.
▬ جنگ دوم غزه (پس از جنگ‌های افغانستان و عراق و لبنان و غزه اول و سوریه) نشانگر قبض چندباره شعار نیل تا فرات است. در کمتر از یک دهه ورق چنان برگشته که اسرائیل این بار مجبور است در پایتخت همیشه امن خود بجنگد. شیشه امنیت و مصونیت تل‌آویو این بار فرو ریخت. این مفهوم قبض و انقباض در راهبرد توسعه‌طلبانه رژیم صهیونیستی است. اگر جنگ ۶ روزه سال ۱۹۶۷ در واقع، یک نیم روز بیشتر طول نکشید و به واسطه نفوذ اطلاعاتی و لو رفتن برنامه جمال عبدالناصر، جنگنده‌های اسرائیل توانستند به سرعت ۳۰۰ هواپیمای نظامی مصر را یکجا روی زمین نابود کنند، این بار اسرائیل نمی‌دانست جبهه مقاومت اسلامی در محور غزه دارای موشک‌های فجری است که خواهند توانست از گنبد آهنین عبور کنند و نیز دارای پدافند اسقاط جنگنده‌ها و حمله به ناوهای جنگی ارتش صهیونیستی است. کودک کشی کمترین اعتباری برای زمامداران تل‌آویو نمی‌آورد، اما، این که در منطقه بسته و تحت محاصره غزه، موشک‌های فجر و سیستم ضد هوایی و موشک‌های ساحل به دریا سبز شده باشند، بی‌تردید کمر اسرائیل را می‌شکند.
▬ مقاومت اسلامی فلسطین، حتی، به اندازه مقاومت اسلامی لبنان بسط ید ندارد. حزب الله دست کم بر نیمی از لبنان حکومت می‌کند و به سوریه از یک سو و دریای مدیترانه از طرف دیگر، دسترسی دارد و صاحب استحکامات و امکانات غیرقابل مقایسه با منطقه غزه است. بنا بر این، وقتی سیلی مقاومت غزه در گوش تل آویونشینان زنگ زد، باید به توان چند حساب کرد. اکنون، نه سال ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ و ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ که سال ۲۰۱۲ میلادی است و اسرائیل... ؟ حال و روز اسرائیل را باید از روزنامه هاآرتص پرسید که معتقد است «باید قبل از آن که زمان بگذرد، از ستون ابرها پایین بیاییم تا بلای دو جنگ قبلی سر ارتش نیاید» و «نمی‌توان تبعات شلیک موشک به تل‌آویو و اورشلیم (بیت‌المقدس) را نادیده گرفت، زیرا، از سال ۱۹۴۸ هیچ کشوری (جز یک مورد)، حتی، جمال عبدالناصر نتوانسته بودند به تل‌آویو حمله کنند و تل‌آویو دست نخورده باقی مانده بود». و نیز از رابرت فیسک در ایندیپندنت شنید که می‌گوید «اقدامات اسرائیل در غزه به رویدادی نزدیک می‌شود که اتفاقاً تل‌آویو بیشتر از همه از آن واهمه دارد و آن نابودی اسرائیل است».
▬ مسأله این نیست که شهید احمد الجعبری فرمانده گردان‌های نظامی حماس ترور شده است. موضوع مهم‌تر این است که «الجعبری» ها در تاریخ مقاومت ۶۴ ساله فلسطین بی‌نظیر بوده‌اند و حالا تکرارپذیر شده‌اند. آن‌ها به سرعت تکثیر می‌شوند. از ایران به لبنان، از لبنان به فلسطین و... این مفهوم جنبش بدون مرز و صدور انقلاب اسلامی در مختصات «بیداری اسلامی» و «مقاومت اسلامی» است. مسأله این است که خواستند ارتش به انفعال کشیده سوریه پس از جنگ‌های ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ را منهدم کنند، از دل آن جیش الشعبی به عنوان «بسیج» و «حزب الله» سوریه سر بر آورد، همان گونه که در فلسطین نهال حرکت مقاومت اسلامی و جهاد اسلامی تنومندتر شد. این روند در عراق و سوریه و لبنان و فلسطین- و هر جای دیگری که با مشت و سندان جباران روبرو شود- ریشه می‌دواند و شاخ و برگ می‌گستراند. واقعیت این است که انقلاب اسلامی، الهام بخش و بسیج کننده است. با این وصف حق بدهید به روزنامه صهیونیستی جروزالم پست که به نقل از دفتر روابط عمومی وزارت دفاع اسرائیل بنویسد «غزه، پایگاه پیشروی کرده ایران است» یا شیمون پرز در ملاقات روز دوشنبه با تونی بلر بگوید «تلاش پرزیدنت مرسی قابل تقدیر است، اما، نهایت شگفتی است که حماس از رئیس جمهور مصر پیروی نمی‌کند. ایران تسلیحات آن‌ها را تأمین می‌کند و آن‌ها را آموزش می‌دهد و تأمین می‌کند» .
▬ همین چند ماه پیش بود که مطبوعاتی نظیر آبزرور انگلیس و نوول ابزرواتور فرانسه از قول برخی تحلیلگران صهیونیست نوشتند نتانیاهو به نیابت از ایران در حال نابودی اسرائیل است. این همان مفهومی است که با ابیات دیگری در مقاله الکس فیشمن تحلیلگر یدیعوت آحارونوت آمد مبنی بر این که «با این جنگ‌ها قدرت بازدارندگی اسرائیل مدام و به تدریج در حال نابودی است» . در واقع، اسرائیل مدت‌هاست که به تصور حمله و تعدی، خود را می‌فرساید و می‌خورد. به تصریح روزنامه آلمانی نویس دویچلند «اسرائیل سال ۱۹۸۲ می‌خواست ۴۸ ساعته کار لبنان را یکسره کند، اما، ۱۸ سال طول کشید تا بتواند از این کشور خارج شود و از دل همین جنگ حزب الله متولد شد. ۳۰ سال است که اسرائیل هم‌چنان با پیامدهای آن جنگ دست و پنجه نرم می‌کند». این مصداق تمام و کمال مفهوم «باتلاق» است که هر تحرک تازه، زمان خفگی و مرگ را نزدیک‌تر می‌کند. آیا ضربه‌ای که زمامداران تل‌آویو با حماقت اخیر خود به سناریوی انحرافی مثلث «غربی- عبری- عربی» در سوریه زدند، اتفاق کمی است؟ اسرائیل طی ۲۰ ماه گذشته تلاش بسیاری کرد تا در قبال سناریوی جعلی سوریه سکوت اختیار کند و بگذارد جبهه ارتجاع جدید، معجزه «بیداری اسلامی» را به مسیر انحرافی بکشاند، اما، پس از ۲۰ ماه، جنایتی که صهیونیست‌ها در غزه ترتیب دادند، تمام رشته‌های ۲۰ ماهه جبهه ارتجاع و استکبار و «اسلام بدلی» را پنبه کرد. سوریه قلب جغرافیایی و نقطه اتصال اضلاع جبهه «مقاومت اسلامی» است و بر مبنای این مقاومت، آن بیداری اسلامی منتشر شده است. بنا بر این بود که با سقوط سوریه، اسکلت اصلی مقاومت و بیداری اسلامی فرو پاشد، اما، خبط بزرگ اسرائیل، لگد اساسی را به پروژه فریب و انحراف زد. حالا نگاه‌ها دوباره به خط مقدم دو جبهه (اسلام و استکبار) در بیت‌المقدس اشغالی معطوف شده است.
▬ نسبت موج دو سال اخیر «بیداری اسلامی» با «مقاومت اسلامی» نسبت میوه با درخت، و شاخ و برگ با تنه و ریشه است، اما، مثلث استکبار پس از غافلگیری در برابر شوک‌های بزرگ حرکت ملت‌های مسلمان کوشیدند این سیل خروشان را با انواع روش‌ها به انحراف بکشانند. نقطه اوج تعبیه مسیر انحرافی، ایجاد بلوا و آشوب در سوریه و گسیل تروریست‌ها با نقاب انقلاب به این کشور بود. روند تحولات بحرین و یمن و مصر و تونس و لیبی و اردن- و در صدر همه این‌ها مسأله فلسطین و اشغالگری رژیم صهیونیستی- باید فراموش می‌شد و ملغمه متناقضی شامل عربستان و قطر و ترکیه و بعدها مصر، شاهرگ جبهه مقاومت اسلامی را در سوریه می‌زد. اسرائیل، اما، در این میان با دیوانگی خود، خواب‌ترین ذهن‌ها را متوجه محل نزاع اصلی کرده است. استدلال سید حسن نصرالله از بتون محکم‌تر است آن‌جا که می‌پرسد همه آن کشورهای اسلامی که کشتی کشتی سلاح به شورشیان و تروریست‌ها در سوریه رساندند، اینک چرا در جنایت رژیم صهیونیستی علیه ملت فلسطین، حتی، یک فشنگ به مظلومان نرساندند؟ گریبان خیلی‌ها گیر است، از سلاطین بدنام قطر و عربستان- ملک عبدالله و دربارش یک کلمه هم سخن نگفته‌اند، انگار که دسته جمعی مرده‌اند- تا دموکرات‌های مسلمان و اتوکشیده شمال و جنوب سوریه و فلسطین. آقای محمد مرسی البته، تازه کار است و در این میدان‌های سخت، عیار خود را خواهد سنجید، اما، آقای اردوغان همان سیاستمداری است که پرز را رئیس رژیم کودک کش خواند.
▬ آیا سوریه در خط مقدم مبارزه با این رژیم کودک کش نبود که با دشنه برادران در ترکیه مواجه شد؟ ما مایلیم به آقای اردوغان خوش بین باشیم و حساب او را که در روز عاشورا به محضر امام حسین (ع) عرض ادب کرد، از سلاطین مرتجع منطقه جدا کنیم، اما، امت اسلام حق دارد بپرسد آقای اردوغان با خودت چه کردی که تامس فریدمن سرمقاله نویس نیویورک تایمز به روزنامه ملیت گفت «ما دیگر، حتی، به اندازه یک بند انگشت توان مداخله نظامی در بحران‌هایی مانند سوریه نداریم. البته، می‌توانیم پول و سلاح بدهیم، اما، مداخله مستقیم نه. از این جهت کشورهایی مانند ترکیه باید به تنهایی، اما، با حمایت ما عمل کنند. امریکا وارد دوره‌ای شده که باید کمی هم به مشکلات داخلی خود بپردازد. اکنون» ،بیت لحم پنسیلوانیا» برای ما مهم‌تر از بیت لحم غرب آسیا است. مردم امریکا برای خدمات کمتر بهای بیشتری می‌پردازند و بیش از هر دوره‌ای می‌پرسند که نیروهای ما در فلان منطقه جهان چه می‌کنند؟ در چنین شرایطی نقش ترکیه در سیاست خارجی امریکا بسیار مهم‌تر از گذشته خواهد شد... ما در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم و خودمان را روی آن انداختیم. همه ترکش‌های جنگ به ما اصابت کرد. دیگر هیچ کشوری از ما نمی‌خواهد همان نقش را در سوریه ایفا کنیم. ما از ترکیه خواهیم خواست در حل این بحران ما را کمک کند. این اسمش التماس است و نه استفاده از ترکیه»! در چنین وضعیتی نتانیاهوی ابله، ضامن نارنجک را کشیده و توقع دارد به جای او ترکیه و مصر و قطر خود را روی نارنجک بیندازند. سیاستمداران کشورهای اسلامی حق ندارند چنین انتحاری بکنند مگر این که در ردیف کسانی باشند که قبلاً در مراوده با کسانی چون لیونی وزیر خارجه سابق رژیم صهیونیستی بند را به آب داده‌اند!
▬ وزیر خارجه سابق رژیم صهیونیستی (مأمور اسبق موساد) برای دومین بار از برخی سیاستمداران عرب و سازش‌کار فلسطینی نام برد و گفت به خاطر منافع رژیم اسرائیل، با آن‌ها روابط نامشروع برقرار کرده، آتو گرفته و اطلاعات اندوخته است. این شبیه نقش گلدامایر در جریان جنگ ۱۹۴۸ و در قبال برخی سران ارتش اردن بود، اما، روسپی‌گری به این دو نفر محدود نمی‌شود. به یک معنا رژیم صهیونیستی، روسپی سیاسی منطقه است. این واقعیت را آویگدور لیبرمن وزیر خارجه اسرائیل شهریور گذشته در جمع اعضای حزب خود گفت و روزنامه اسرائیل امروز منتشر کرد که «اسرائیل دیگر نمی‌تواند به نقش روسپی منطقه ادامه دهد، با برخی کشورها ارتباط داشته باشد، اما، مخفیانه و محرمانه. ما از این رفتار خسته شده‌ایم و نمی‌خواهیم دیگر مثل روسپی‌ها با ما رفتار شود» . روسپی اسرائیل اکنون، آبروی این گروه از کشورها را به بازی گرفته و خردمندان خواهند کوشید خود را از این ننگ تبرئه کنند. بیماری این روسپی آن قدر واگیر و کشنده است که، حتی، در هیأت حاکمه امریکا- از جمله گزارش ۸۳ صفحه‌ای ۱۶ نهاد اطلاعاتی- حرکت جدا کردن مسیر خود از اسرائیل به راه افتاده است. با این وصف خردمندانه است از سیاستمداران دولت‌های اسلامی خواسته شود مراقب اعتبار و حیثیت ملت غیرتمند دو کشور باشند و کوتاهی‌های گذشته را جبران کنند.
مأخذ: کیهان
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.