فیلوجامعه‌شناسی

آخرین تحلیل‌ها در پرونده سوریه

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت از سعدالله زارعی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ علیرغم تبلیغات گسترده و تلاش‌های دیپلماتیک، امنیتی و سیاسی مختلفی که از سوی غرب تدارک دیده شده است، «جبهه مقاومت» در سطح منطقه به «مهم‌ترین قدرت» تبدیل شده و می‌تواند هر رخداد را به نقطه‌ای خاص سوق دهد. شکست غرب در تلاش برای تغییر سوریه دقیقاً از این جا آب می‌خورد و این نزدیک‌ترین رخدادی است که می‌تواند حقیقت را به روشنی بیان نماید.
▬ اگر می‌بینیم که امریکا، اروپا، عربستان، قطر و... آشکارا از «تروریزم» حمایت می‌کنند و ابایی از این ندارند که در کنار آدمکشان و بمب گذاران قرار گیرند برای آن است که اوضاع را برای خود بسیار وخیم ارزیابی می‌نمایند.
▬ واقعیت این است که جبهه مقاومت طی دهه گذشته به طور عمودی (تغییر معادله قدرت) و به طور افقی (تغییر در جغرافیا) رشد کرده و گسترش یافته است. اگر تا ده سال پیش ایران در عرصه تحولات به تنهایی یک طرف ماجرا بود امروزه، چند کشور مهم با هم یک طرف ماجرا شده و از عقبه صدها میلیونی حمایت مردمی برخوردارند.
▬ برای این‌که معلوم شود طی سال‌های اخیر چه اتفاقی افتاده است بد نیست، خاطره‌ای را باهم مرور کنیم. سال هفتاد و دو یا هفتاد و سه بود، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه سمینار سالانه خلیج فارس را برگزار می‌کرد در این سمینار کارشناس‌های خارجی و داخلی شرکت می‌کردند. اگر چه موضوع سمینار خلیج فارس بود، ولی، با توجه به نزدیک بودن زمان برگزاری با زمان مذاکرات اسلو و مادرید، بحث سازش با رژیم صهیونیستی سایه خود را بر سمینار مستولی کرده بود و هر سخنران داخلی یا خارجی به اختیار یا به ناچار درباره اهمیت مذاکرات و بروز یک تحول عمده در موضوع فلسطین سخن می‌گفتند. از جمله یکی از میهمانان انگلیسی که خود را علاقه‌مند ایران هم نشان می‌داد در سخنرانی خود اظهار داشت (نقل به مضمون) قطار صلح در حال حرکت است و هیچ چیز نمی‌تواند مانع حرکت و رسیدن آن به مقصد شود در این میان تنها کسانی ضرر می‌کنند که از شرکت در جمع مسافران اجتناب کرده‌اند. سخنرانان میهمان دیگر هم با همین مضمون صحبت کردند تا جایی که حوصله میزبان- آقای دکتر عباس ملکی- به سر آمد و با تأکید بر این‌که بنا ندارد پیرامون آن‌چه کارشناسان و بخصوص کارشناسان میهمان صحبت می‌کنند و نظرات خود را بیان می‌نمایند سخن بگوید، اما، در اظهارات دوستان یک موضوع نادرست آن قدر تکرار شد که عدم پاسخ میزبان ممکن است به نداشتن پاسخ یا نشنیدن نظرات تعبیر گردد. بعد آقای ملکی اضافه کرد: «اگر این قطار سازش در حال حرکت است و مشکل ندارد، پس، چرا اصرار دارید حتماً جمهوری اسلامی هم، بر آن سوار شود. اگر بدون ما می‌رود بگذارید برود» . آقای ملکی ادامه داد: «اما واقعیت این است که این قطار اصلاً حرکت نمی‌کند تا به جایی برسد و دلیل آن هم این نیست که جمهوری اسلامی بر آن سوار نیست، بلکه دلیل اصلی آن این است که این قطار گویا اصلاً برای حرکت ساخته و تنظیم نشده است». در آن روزها، جمهوری اسلامی واقعاً تنها بود، ولی، البته، با وجود تنهایی، یک طرف مهم و تعیین‌کننده ماجرا بود. موضع ایران علیرغم تنهایی در صحنه اثر می‌کرد و دیگران در جا می‌زدند و راه به جایی نمی‌بردند راز آن این بود که این یک کشور حرف حق، عادلانه و منطقی داشت و طرف‌های دیگر اگر چه پرشمار و پرتوان‌تر هستند، ولی، موضع ناعادلانه داشته و قادر به محقق ساختن نظرات خود نیستند.
▬ جمهوری اسلامی در آن زمان‌ها در مرحله «تثبیت» خود قرار داشت و پا فشاری او بر حقی که فریادهای به اوج رسیده نمی‌توانست آن را انکار نماید، آن را تثبیت کرد و کالای خواستنی آن را به سوپر بازاری برد. امروز جمهوری اسلامی از مرحله اثبات (مرحله اثبات تئوریک در دهه اول) و از مرحله تثبیت (جا افتادن در عرصه سیاسی) عبور کرده و به مرحله گسترش رسیده است. کما این‌که جبهه مقاومت در بخش عمده از مرحله انقلاب عبور کرده و به مرحله «دولت سازی» رسیده است و ساخت نظام‌های حقوقی بر اساس نظریه مقاومت (ترکیب سه عنصر دین، مردم و نفی سلطه) شروع شده و به مرحله بلوغ نزدیک می‌شود.
▬ البته، در مقابل، آن، غرب برای کنترل مقاومت به چند حربه سلبی متوسل شده است. بدیل‌سازی از طریق تأکید بر دو الگوی اسلام سکولار و اسلام خشن سعی می‌کند تا بر اسلام ناب محمدی (ص) که در عین تکیه بر جهاد مقدس با محاربین روی روابط سازنده و رحمانی بین اعضا و اجزاء تأکید دارد غلبه کند. جالب این است که این روزها در صحنه تحولات سوریه شاهد به هم رسیدن و وحدت این دو نوع اسلام به ظاهر متضاد، هستیم. آن‌چه اردوغان طی ده سال گذشته به عنوان نسخه‌ای عقلانی و آرام از اسلام ارائه می‌کرد و مدعی بود که این نسخه می‌تواند درمان بسیاری از دردهای مسلمانان باشد امروز در کنار اسلام منحرف شده‌ای قرار گرفته است که ریختن خون زنان و بچگان مسلمان در نیمه‌های شب را مثل خوردن آب روا می‌دارند و روزانه صدها نفر از مسلمانان را می‌کشند بهم رسیدن این دو نوع از اسلام انحرافی و جعلی اساساً عجیب نیست، چرا که، وقتی نسخه اصل نباشد هر نسخه دیگر بدلی و غیرواقعی است چه از راست خوانده شود یا از چپ. غرب البته، از بدیل‌سازی راه به جایی نمی‌برد، چرا که، نسخه اصلی در دستان مردم است و درخشش آن هم همه جا را گرفته است.
▬ نکته مهم دیگری که در این میدان به دشمن امید می‌دهد، تأثیرپذیری سران کشورهای اسلامی بخصوص آن دسته از سرانی که در جبهه مقاومت تعریف می‌شوند یا می‌توانند در آینده در جبهه مقاومت تعریف شوند. دشمن به طرق مختلف تلاش می‌کند تا بر «جمع‌بندی» سران مورد اشاره تأثیر بگذارد. کاملاً پیداست که اگر شخصیتی در ایران یا در مصر یا یک جریان اسلامی در ایران یا یکی دیگر از کشورهای انقلابی یا در حال انقلاب، که تا قبل از این به عنوان یک شخصیت یا گروه انقلابی شناخته شده است در تور دشمن دچار انحراف گردد، دشمن به هدف خود که به بن بست کشاندن جبهه مقاومت است، نزدیک شده است بر این اساس «مصر» و «ایران» دو کانون مهم مورد توجه دشمن هستند، چرا که، این دو اگر بر محور مقاومت بمانند، محور مقاومت در جهان اسلام- در میان شیعیان و اهل سنت- گسترش می‌یابد و اگر این دو از محور مقاومت فاصله بگیرند، محور غرب گسترش پیدا کرده و به تضعیف جبهه مقاومت منجر می‌شود. بر این اساس حضرت امام خمینی-ره- چندین نوبت می‌فرمودند: اگر اسلام در این‌جا شکست بخورد در همه جا شکست می‌خورد و اگر شکست بخورد تا سال‌ها نمی‌تواند سر بلند کند بنا بر این، کاملاً پیداست که انحراف یک مقام ارشد در این دو کشور چه قیمتی دارد. همین الآن دشمن هم‌زمان با این‌که تلاش می‌کند محمد المرسی رئیس جمهور مصر را به قرارهای گذشته از جمله به رژیم صهیونیستی نزدیک گرداند، با تبلیغات گسترده تصویر دروغین به انحراف افتاده او را در رسانه‌های مختلف خود تبلیغ می‌کند برای این‌که دروغ چنین خبری هم اهمیت ویژه دارد.
▬ در این فضا، جبهه مقاومت باید بتواند با «چابکی» ، «موقع شناسی» و «تأکید بر مبانی و اصول» مسیر تحولات را هموار کند، و زائده‌هایی که با توطئه دشمن در جغرافیای در حال گسترش مقاومت پدید می‌آید را کنار بگذارد. در جبهه مقاومت، باید از سطحی نگری پرهیز شود؛ این‌که گمان شود یک خیزش دو ساله می‌تواند در یک دوره کوتاه و با یک جابجایی در قدرت آثار نظام‌هایی را که سی تا چهل سال حکومت کرده و فرهنگ خاصی را غالب کرده‌اند از بین برده و بر ویرانه‌های آن یک نظام سیاسی مردمی انقلابی به وجود آورند، اشتباه است کما این‌که اگر کسی با نگاه به رفتار غیراصولی بعضی از بازیگران سیاسی در جغرافیای مقاومت گمان کند که کار این انقلاب‌ها ساخته است و غرب بار دیگر به عرصه تأثیرگذاری بر نظام‌های سیاسی بازگشته و کار انقلاب‌ها ساخته شده است، اشتباه است. انقلاب مصر، انقلاب لیبی و انقلاب تونس یک نیاز جدی بوده که به وسیله توده‌ها به وجود آمده و همان مردمی که انقلاب کرده‌اند هنوز وجود دارند کما این‌که جبهه مقاومت که از نظر تئوریک، سیاسی و عاطفی این مردم را کمک می‌کرد حضور دارد با این وصف باید در نظر داشت که آن تحول اساسی هنوز در مصر و.... اتفاق نیفتاده است و در راه است. اخوان المسلمین مصر و رئیس جمهور آن محمد مرسی، البته، در این صحنه یک «فرصت» به حساب می‌آیند، اما، نباید تصور کرد که نماینده نهایی آن تحول بزرگی که همه نشانه‌های آن را دیده و محتوم بودن وقوع آن را تأیید کرده‌اند، این‌ها هستند اگر این‌گونه بود که این‌ها نخستین کسانی بودند که در بهمن ماه دو سال پیش به صحنه می‌آمدند.
▬ در این میان نیروهای جبهه مقاومت باید بدانند که در این دو سال هیچ چیز به قدرت امریکا، اروپا و رژیم‌های وابسته به آن اضافه نشده تا بیم آن منطقی باشد و گمان به این‌که غرب دارد به پیروزی دوباره‌ای می‌رسد، روا باشد.
▬ سوریه یک نمونه مجسم است که غرب علیرغم آن‌که همه توانایی‌های خود را بسیج کرد نتوانست موفقیتی در سوریه داشته باشد.
برداشت از کیهان
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.