برداشت آزاد از دکتر محمود خاتمی؛ ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ وقتی میگوییم «سبزه، سبز است»، این جمله «معنا»یی دارد، و «صدق»ی.
▬ تفکیک بین معنا و صدق بخصوص با آثار تارسکی در فلسفهی تحلیلی برجسته شد [البته این تمایز بسیار پیش از این در فلسفه مطرح بود].
▬ در نظر دیویدسن، ما شرایط «صدق» را از «معنا» استخراج میکنیم. «صدق»، در نهایت برای او در قالب کلگرایانه معنا پیدا میکند. از این صحبت نتیجه میشود که معنا برای خود، دولتی مستقل از صدق است. ممکن است ما «معنا» را در ابتدا داشته باشیم و «صدق» را متأخر از آن داشته باشیم. شرایط «صدق» این است، که جملهی ما، تحت چه شرایطی «صادق» است، «سبزه سبز است» تنها و تنها تحت این شرط صادق است که سبزه سبز باشد.
░▒▓
▬ دیویدسن قائل بود این شرط را میتوان به صورت شرطی کلی بیان کرد: با فرض هر جمله p، این جمله به شرطی صادق است که شرایط صدق آن C موجود باشد. برای دیویدسن در اینجا دو ابهام وجود دارد، اول اینکه شرایط صدق حرفی بسیار کلی است، دوم اینکه تارسکی این حرف را راجع به جملهی مفرده زده است، دیویدسن میخواهد آن را با کلگرایی خود سازگار کند.
▬ میتوانیم از p نتیجه بگیریم p v q. و با q پیش برویم. اگر شرایط «صدق» را قرار دهیم میتوان گفت «سبزه سبز است» اگر و فقط اگر، سبزه سبز باشد یا واشنگتن پایتخت امریکا باشد. اتفاق مهم در اینجا، آن است که «یا واشنگتن پایتخت امریکا باشد» که به نظر به بحث نامربوط میرسد بعد از «اگر و فقط اگر» آمده است.
▬ یعنی، اگر دو جملهی صادق داشته باشیم، میتوانیم این دو جمله صادق را در «اگر و فقط اگر» بیاوریم.
▬ اگر بتوانیم در نظام معرفتی خود جملاتِ صادق دیگری لحاظ کنیم، میتوانیم آنها را با این جمله ارتباط دهیم. با این شرایط «صدق»ی که ما از معنا برمی آوریم و صورت کلی بدان میدهیم، نمیتوان صدق جملات را به شکل منفرد مشخص کرد.
▬ وقتی میگوییم «سبزه سبز است»، در عین حال، معنای یک سلسله چیزها را هم میدانستهایم و بعد از آن در مورد صدق آن صحبت میکنیم، میدانیم معنای «سبزه» و «سبز» چیست و میدانیم وقتی کسی بگوید «این سبزه است» و «این سبز است» یعنی، چه، وقتی میگوید «سبز رنگ است» یعنی، چه.
▬ وقتی صحبت را به بحث «صدق» میکشیم، «معنا»ی یک سلسله جملات دیگر و «صدق» آنها را مفروض گرفتهایم.
▬ معنای صدق یک جمله در کنار جملات دیگری که در ذهن ما هستند، مشخص میشود. شرایطِ صدق «سبزه سبز است» به شبکه ارتباطات قضایا بر میگردد. پس، هنگامی که میگوییم «سبزه سبز است، اگر و فقط اگر...»، تنها بخشی از قضیه را بیان کردهایم، بخش مهمی از آن به شکل شبکه و تور قضایا باقی میماند.
▬ از اینجا، به نظامی از قضایا میرسد. نظامِ قضایا افادهی معنا میکنند و شرایط صدق را در درون خود مشخص میسازد. پس، شرایطِ صدق داخلی قضایاست.
▬ دیویدسن دو اصطلاح دارد؛ او believe و hold true را از هم تفکیک میکند. اولی، ناظر به وضیعت صدق است، و دومی ناظر به وضعیت باور شخصی.
▬ وقتی میگویم، «هوا سرد است»، شما بدون اینکه قضاوت کنید که آیا من درست گفتهام یا درست نگفتهام، چیزی را تشخیص میدهید. وقتی ارادهی جدی من برای بیان گزاره «هوا سرد است» مشخص میشود، مخاطب حکم میکند که من معتقد به صدق آن قضیه هستم، این کاشف از آن است که من یک باور هم دارم. اینکه آیا این اعتقاد به صدقِ من با آنچه دیگران دربارهی صادق بودن آن توافق دارند بحث دیگری است.
▬ دیویدسن به تبع کواین مصداقگرا (extensionalist) است.
▬ به باور دیویدسن، یک سلسله چیزها از قبیل صدق در مقام مصداقی (extensional) هستند، و یک سلسله چیزها از قبیل معنا، اعتقاد و باور در مقام مفهومی (intensional) است.
▬ باور من به اینکه هوا سرد است، در مقام مفهومی است. دیویدسن قائل است که فرد در باور خود، هیچ وقت مطلقاً در اشتباه نیست. مطلقاً اینگونه نیست که باورهای ما نادرست باشند. باورهای انسانها فیالجمله درست است. ممکن است یک باور من نادرست باشد، اما، اینگونه نیست که همهی باورهای من نادرست باشند.
▬ او، یک نحو اعتباریت برای باورهای ما قائل است. حال، در مواجهه با یک باورِ من، از دید شما این است که من آن را صادق فرض کردهام و از دید من آن یک باور است.
▬ در مرحلهی بعد است که باید بررسی کنیم که آنچه من به آن باور دارم و آنچه شما فرض کردهاید که من صادق میدانم، آیا در حاق واقع هم صادق هست یا نیست. در همین مرحلهی اول، این تمایز بین باور و صادق فرض کردن وجود دارد.
▬ برای کارناپ، صدق هم امر مفهومی بود، چون جنبهی صوری داشت، ولی، برای کواین و دیویدسن صدق، امر مصداقی است.
▬ کواین قائل بود که وجه سمنتیک و مفهومی مترتب بر وجه مصداقی است. دیویدسن هم این نظر را قبول دارد، با این تفاوت که او معنا را تعینپذیر میداند. او برای معنا مقام تردید قائل نیست.
▬ اگر او معنا و وجه سمنتیک را مترتب بر صدق میداند، پس، به چه معنا شرایط صدق از معنا استخراج میشوند. او کلگراست، لذا، بحثِ معنا در چهارچوب این کلگرایی برای او مطرح است. از طرف دیگر، باورها مربوط به حوزهی مفهومی هستند، پس، از این حیث، با معنا هم سنخ هستند. شرایط صدق (hold true) مربوط به مقامِ مصداقی است.
▬ از لحاظ رتبهی منطقی، و در مقامِ کنش، مفهومیها مترتب بر مصداقیها هستند، اما، به لحاظ اینکه من اعتقاد و باور دارم، این امر در این باورهای من نهفته است که فیالجمله این اعتقاداتِ من صادق هستند. بنا بر این، ما صدقِ فیالجملهای را در بنیان، در حالت مفهومی برای معانیی که لحاظ میکنیم قائل هستیم. شرایطِ صدقی که من احراز میکنم، ناظر به همین مقام مفهومی هستند. صدق برای مقامِ مصداقی است، اما، اخذ شرایط صدق برای مقام مفهومی است. وقتی میخواهیم شرایط صدق را احراز کنیم بحث فرمال است و هر جا فرمالیسم باشد به مقام مفهومی مربوط میشود، اما، بحث خودِ صادق بودن و صدق، به مقام مصداقی مربوط است.
▬ از مفهومی دانستن شرایط صدق این نتیجه حاصل میشود که ما میتوانیم در ابتدا، معنا را مسلم فرض کنیم، و شرایط صدق را به نحو فرمال و در مقام مفهومی از آن استخراج کنیم. بنا بر این، میتوانیم در درون خود، شرایط صدق را احراز کنیم.
░▒▓ جمعبندی
▬ دیویدسن، معنا را از دو ریشه میگیرد و با هم ترکیب میکند. یکی بحث فرگه در باب معناست که از معنا در مورد مفردات مصادیق را و در مورد جملات قضایا (proposition) را میفهمد. در نظر فرگه، معنایی که برای جمله فرض میکنیم به شرایط صدق آن برمی گردد، یعنی، وقتی میگوییم جملهای معنا دارد این معنا همان شرایط صدق آن است. وقتی شرایط صدق یک جمله را میگوییم (برف سفید است اگر و فقط اگر برف سفید باشد) در واقع، بر معنای آن جمله تأکید میکنیم. از نظر دیویدسن این خود به جملههای مختلف متکثر میشود (من معنای برف، سفید، این برف است، این سفید است و... را میدانم. ما میتوانیم هزاران جمله را بسازیم که با برف و سفیدی در ارتباط هستند و پیش از جمله «برف سفید است» معنای آنها را میدانیم). پایهی دوم او تأکید کواین بر شواهد (evidence) تجربی است که با رفتارگرایی برای ما حاصل میشوند.
▬ اگر میخواهیم صدق معنایی را استقصا کنیم ابتدا از آن طرف جنبههای فرمال و مفهومی را به صورت شرایط صدق میبندیم، و از این طرف برای صدقِ مدعای خود بر اساس رفتارگرایی که مورد قبول کواین است بینه و شواهد تجربی پیدا میکنیم. ترکیب این دو معنای صادقِ گزاره را به ما میدهد. صدق فیالجمله ترکیبی از مقام مفهومی (intensional) و مقام مصداقی (extensional) است.
مآخذ:...
هو العلیم