فیلوجامعه‌شناسی

کارل مارکس: نمونه‌ای عینی از یک جمهوری برخواسته از طبقه‌ی کارگر

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از جرج مک‌کارتی؛ ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ کارل مارکس، پس از «درباره‌ی مسأله‌ی یهود» (۱۸۴۵)، و پس از تحلیل دقیق و عینی ابعاد سیاسی جامعه‌ی صنعتی مدرن، شروع به بررسی مبانی نظری مادی و اقتصادی سرمایه‌داری می‌کند. او از تمرکز بر نظریه سیاسی و حقوق بشر جهان‌شمول فاصله گرفت، و به سمت ملاحظه‌ی ساختارها و روابط اقتصاد سیاسی پیش رفت، و آثار اصلی خود را، از «ایدئولوژی آلمانی» (۱۸۴۵) گرفته تا جلد اول «سرمایه» (۱۸۶۷)، خلق و منتشر کرد.
▬ با این وجود، او در یکی از آخرین آثارش، «نبرد داخلی فرانسه» (۱۸۷۱)، به این مسائل، به شکلی انضمامی‌تر باز می‌گردد، و عصیان فرانسوی و کمون پاریس در ۱۸۷۱ را برجسته می‌کند.
▬ آلن گیلبرت، درباره‌ی این اثر او نوشته است: «مارکس تلقی ارسطویی از ماهیت انسان را معیاری شایسته تشخیص داد. ... جنبش جمهوری‌خواهی اجتماعی قرن نوزدهم، بالاخص «کمون»، تصویری دقیق‌تر، نهادی‌تر، و سیاسی‌تر از آن‌چه انواع [ارسطویی] وجود، ممکن است شبیه به آن باشد، به دست داد».
▬ او برای نخستین بار، در آثارش، ماهیت نهادی دموکراسی و سوسیالیسم مدرن را به طور عینی و دقیق بررسی کرده است و عملاً از یک راه‌حل روشن رقیب وضع موجود سخن گفته است.

░▒▓ «کمون» پاریس
▬ در ۱۸۷۰، این جایگاه در فرانسه، ناگهان تغییر یافت. آلمان، تحت رهبری شاهزاده اتو فَن بیسمارک، سپاه فرانسه را شکست داد و اضمحلال امپراتوری دوم را تسریع کرد. یک حکومت جدید، توسط لویی آدولف تیِر، شکل گرفت که بلافاصله پاریس را خلع سلاح کرد.
▬ کارگران پاریس، با واکنش سریع به این حوادث، شکست حکومت قدیمی را جشن گرفتند و یک جمهوری جدید را شکل دادند و در عین حال، به وقوع یک جنگ داخلی کمک کردند.
▬ گر چه این غائله، اندکی کمتر از دو ماه به طول کشید، و سبعانه، با اعدام رسوای آخرین مدافعان در ارتفاعات بیلویل، پایان یافت، ولی، مارکس، این حادثه را نمونه‌ای تاریخی از یک جمهوری برخواسته از طبقه‌ی کارگر می‌شمرد.
▬ برای تحقق یک دموکراسی سوسیال، باید از نهادهایی که قدرت طبقاتی دولت مرکزی را تجهیز می‌کردند از بین بروند؛ ارتش دائمی، پلیس محلی، ادارات حکومتی، و قوه‌ی قضائیه لازم است. واقعیت آن است که با پیشرفت سرمایه‌داری، دولت، بیش از پیش، بدل به مکانیسم اجتماعی حمایت از مالکیت، فشار طبقاتی و حفظ استبداد سرمایه بر کار گردید.
▬ ارتش سابق، منحل شد، و «نگهبان ملی» (National Guard) برای شهروند جدید ایجاد شد. تولیت حکومت شکل گرفت که شامل مستشاران شهرداری بودند که از طریق حق انتخاب عام و گشودن فراخوان بی‌واسطه انتخاب می‌شدند. تمام موقعیت‌های اداری، قضایی و تربیتی، بایستی با ابزار انتخابات آزاد و فراگیر تعیین شوند.
▬ وقتی نمایندگان، مسؤول اداره محله‌شان شدند، و به کارگران، دستمزد می‌پرداختند، آن گونه که در بوروکراسی دولتی سلسله مراتبی بود، جستجوی شغل و یافتن کار به صورت مرسوم گذشته حذف شد.
▬ موضع «کمون» راجع به دین، این بود که «قدرت کشیش‌بخش» کلیسا را کاهش داد. کشیش‌ها، برای توجه به رفاه فقرا، راهی اعماق زندگی خصوصی آنان شدند.
▬ نظام تعلیم و تربیت بدون وابستگی به کلیسا یا دولت، به روی همه گشوده شد.
▬ دادرسان قوه‌ی قضائیه، به صورت دموکراتیک انتخاب می‌شدند و در مقابل مردم مسؤول بودند.
▬ این، شکل جدیدی از سیاست بود؛ سیاست «خودمختاری تولیدکنندگان».
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.