سعید نجیبا؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ اصل حقوقی وحدت حکومت، در عمل با واقعیت تطبیق نمیکند.
▬ واحدهای مختلف، غالباً به علت رقابتهای نفوذی کم و بیش تندی، با هم درگیرند.
▬ در این مبارزه، هر کدام از آنان تا حدودی شکل گروههای ذینفوذ را نسبت به حکومت و مجالس به خود میگیرد و با این ترتیب، به مانند گروههای ذینفوذ عمومی رفتار میکند.
▬ به عبارت دیگر، هر یک از گروههای مؤثر بر سیاستگذاریها دست به تعقیب منافع جمعی و عمومی اعضا یا جمعی که آن گروه دعوی نمایندگی آنها را دارد میپردازند، اما، تحول کلی دولتهای جدید، تفاوتهای میان گروههای عمومی و خصوصی را تضعیف میکند.
▬ مرزهای «عمومی» و «خصوصی»، هر روز وضوح خود را از دست میدهد. بسیاری از گروههای خصوصی در واقع، نقش گروه عمومی را بازی میکنند. آیا اغلب آنان در واقع، گروههای «نیمه عمومی» نیستند؟ در برخی از واحدهای اداری، نفوذهای خصوصی خیلی به چشم میخورد (مثلاً در کشاورزی، در کشتیرانی تجارتی، در تولید صنعتی و نظایر آن). مفهوم گروههای ذینفوذ، نظریهسازان کلاسیک دولت را میآزارد، زیرا، برای آنان وحدت تشکیلات دولتی یک جزمیت تغییرناپذیر مقدس است. به نظر آنان گرایش واحدهای اداری به سوی تشکیل گروههای ذینفوذ عمومی، دارای یک خصیصه استثنایی و غیرطبیعی است و فقط گروههای خصوصی را میتوان، به مانند گروههای ذینفوذ حقیقی به شمار آورد. با این حال، گرایش به تشکیل گروههای ذینفوذ عمومی در جامعهشناسی بسیار بارور است.
▬ در چنین شرایطی، حضور و فعالیت معمولیترین گروههای نفوذ در سازمانهای دولتی و حکومتی مسجل است، بیتردید غفلت از فعالیت آنها در تأثیرگذاری به تصمیمات شهرهای بزرگ که امنترین و پربازدهترین محل سرمایهگذاری در ایران (بخش ساخت و ساز شهری) را در خود جای دادهاند، اشتباه بزرگی در تدبیر امور شوراهای شهرهای بزرگ خواهد بود. از سوی دیگر، علاوه بر آنکه در سطح سیاسی برقراری مستمر تماسهای سیاسی برای مقابله با گروههای نفوذ ضروری است، باید شوراهای شهرهای بزرگ از طریق تشکیل و حضور مدام در هیأتهای محلی از آنها به عنوان اصلیترین مؤلفههای قدرت در مواقع لزوم استفاده کنند. هیأتهای محلی میتوانند در مواقع لزوم با ساختن مظاهر افکار عمومی مناسب، کارآمدی لازم برای تصمیمات احتمالاً، رادیکال شوراها در مقابل، گروههای قدرتمند نفوذ مالی-اقتصادی و سیاسی را فراهم آورند.
▬ شناخت انواع گروههای ذینفوذ، خود از دو جهت اهمیت دارد، یکی از بابت شناسایی صحیح نوع مقابله با تدابیر آنها و انواع اخلالهایی که ممکن است در فرآیندهای تصمیمگیری شوراها روی دهد، و دیگر استفاده از برخی از انواع گروههای ذینفوذ (با سازماندهیهای محلی و غیرمحلی) برای تأثیرگذاری بر تحولات مرتبط با شوراها.
▬ نفوذ، میتواند از طریق افراد خصوصی یا گروههای بزرگتر با منافع مشترک شکل گیرد. در ابتدا تنها نفوذ افراد در سیاستگذاریها لحاظ میشد، اما، اکنون، که نقش گروههای مشترک مشخص گردیده است، توجه به واحدهای محلهای که گاه خود آنها، و گاه اشتراکهای حاصل از ارتباطات آنها قابلیت شکلدهی گروههای نفوذ قدرتمندی را دارند ضروری است. گروههای عام نفوذ در پی گردآوری تعداد هر چه بیشتر اعضاءاند، زیرا، نیروی اصلی خود را از عامل تعداد اخذ میکنند و لذا، اجباراً سازمانی نیرومند و با سلسله مراتب را ایجاد میکنند. احزاب مخالف که برای تأمین منافع خود فشار میآورند یا جنبشهای مختلف و سندیکاها میتوانند از گروههای عام فشار محسوب شوند. شیوه عمل گروههای عوام، وابسته به فکری است که در مورد قالببندی طبقات مردم وجود دارد. معمولاً، آن نوع از سازمانهای سیاسی تقویت میشوند و توان مواجهه با دیگر سازمانها یا نفوذ در آنها برای تأمین اهداف خود را مییابند که خطاب آنها به گروههای اجتماعی خاص و در عین حال، کثیر باشد و هدفهای معین گروههای مختلف را تا حد امکان به صراحت در فهرست اهداف خود وارد و در تعقیب آنها اقدامات چشمگیری صورت دهد. به علاوه، چنین گروههایی باید بتوانند افرادی را که از برخی گروههای اجتماعی دیگر رانده میشوند را به خود جلب نمایند تا از تمام ظرفیتها بهرهبرداری نمایند. در ایران تا مدتها رویکردهای مرتبط با دوم خرداد از چنین راهبرد مؤثری استفاده مینمودند. هر گاه، هر یک از سازمانهای اجتماعی توان موفقیت در ساماندهی چنین تدابیری را از خود نشان دهند، آنگاه، است که آشکارا قدرتی فزونتر از سازمانهای رقیب خواهند یافت. تقویت گروههای نفوذی که تا این اندازه (و البته، در چهارچوبهای اخلاقی و منوط به مدیریت صحیح) توان جلب مردم را داشته باشند و همپای دیگر گروهها به نمایندگی منافع اخلاقی کل مردم بپردازند، باعث میشود که تک تک افراد جامعه در درون این قالبها در جریان اجتماعی شدن سیاسی نیز قرار گیرند و ضمن کسب آگاهی از آنچه در صحنهی سیاسی و اجتماعی میگذرد موضعگیریهای هماهنگ و قدرتمندی را در مورد رویدادهای گوناگون از خود نشان دهند. قالبهای محلهای و وحدت کلیت آنها در یک شورای منسجم که دارای خط مشیهای مناسب سیاسی باشد، برای تشکیل دادن چنین گروههای عضویتی بسیار مفید است.
▬ گاه شکلگیری گروههای نفوذ عام میتواند به عنوان نوعی مراجعهی خواص به عامهی مردم باشد، زیرا، این امر برای اقداماتی که میخواهند انجام دهند، ثمربخشتر است. معمولاً، در چنین شرایطی ساخت تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی اینگونه گروهها را میتوان با توجه به مخاطبان و جامعهی هدفشان تخمین زد، به همان ترتیب که میتوان از شاکلهی اقدامات گروههای موفق از این دست، تلقی کلی از ساختار فکری و مطالبات گروههای منظور ایشان حاصل کرد.
▬ برخی از گروههای ذینفوذ که دست به اقدام میزنند، با مراکز قدرت داخلی یا خارجی دارای روابط منظم یا اتفاقی هستند؛ به این معنا که گاه روابط ارگانیک و منظمی میان آنها و منابع قدرت داخلی (مانند احزاب، نهادها، دولت، سازمانها، گروههای نفوذ دیگر یا اشخاص) یا منابع خارجی برقرار میگردد، و گاه در خصوص مسائلی مانند انتخابات، اعتصابات، جنبشها یا برخی منافع مشترک با منابع مذکور ارتباط یافته باشند. این همکاریهای غالباً برابرطلب هستند و گویای شرایط همکاری موقتی برای مقابله با وضعی خاص هستند.
▬ برخی گروههای ذینفوذ کاملاً وابسته به حزب و در عمل مطیع دستور آنند؛ و این قاعده در مورد تشکیلات جوانان و زنان، یا تشکیلات نوظهور و کمقدرت که دارای تجربیات یا روابط کمتری با مراکز قدرت سیاسی هستند بیشتر رایج است. تشکیلات ورزشی، هنری، ادبی، محلی، جنبشهای مقطعی و، حتی، درازمدت که در سطح نخبگان ضعیفاند و مانند آن در این عداد میگنجند. گاهی، روابط سازمانی با حزب و وابستگی در برابر آن رسماً شناخته شدهاند (مانند رابطهی دفتر تحکیم وحدت و جبههی دوم خرداد). البته، این روابط مانع از وجود تنشهایی ما بین این تشکیلات الحاقی حزب نیست. تعارضهای میان احزاب و سازمانهای جوانان و بویژه تشکیلات دانشجویی آنها، در کلیه احزاب و کشورها فراوان بچشم میخورد. این تعارضات عمدتاً به دلیل تصادم میان رادیکال بودن این سازمانها و بیگدار به آب زدن آنها، در مقابل، محافظهکاری احزاب و مصلحتاندیشیهای آنان روی میدهد. مشاغل مدیریت گروههای نفوذی که با احزاب خاص ارتباط مستقیمی دارند، در تمام مدارج، توسط حزب کنترل میشوند و مطیع انضباط آناند. با همه اینها، برای حفظ کلیه ظواهر استقلال، حزب گاهگاهی، در رأس گروه، شخصیتهای معروف، ولی، بیکاره را میگمارند و مشاغل افتخاری و خالی از قدرت را به آنها میسپارد. در اغلب اوقات، کافی است که حزب در دست خود، مقام دبیر کلی و خزانهداری هیأتهای محلی را نگاه دارد تا همه دستگاههای گروه را مهار کند.
▬ اما گاهی، وابستگی و روابط سازمان و حزب بیرونی رسماً شناخته شده نیست، حتی، ممکن است کم و بیش آن را انکار نمایند و لذا، «تشکیلات الحاقی» ظواهر گروه ذینفوذ مستقل به خود میگیرند. رایجترین روش برای حفظ نظارت حزب بر آنان نظام اتحاد شخصی است.
▬ گاه گروههای ذینفوذ قدرت بسیاری مییابند و عملاً به نفع سازمانهای رسمیتر خواهد بود تا با آن کنار بیایند. در این صورت، نهاد سیاسی خاص طوری مطیع یک گروه ذینفوذ قرار میگیرد که به صورت سازمان الحاقی آن به در میآید (این میتواند وضعیت ایدهآل روابط شوراها با سازمانهای دستاندرکار مسائل شهری باشد؛ یعنی، شوراها دارای قدرت و پایگاهی باشند که منافع شهرداریها و وزارتخانههای مرتبط در همراهی با تصیمیمات مشروع آن باشد). به عنوان نمونه،ای از این دست حزب کارگر فرانسه را در نظر میگیریم؛ تا سال ۱۹۲۷ که عضویت مستقیم در آن شروع به رشد میکند، حزب از نمایندگان سندیکاها، تعاونیها، انجمنهای کمک متقابل، و انجمنهای سوسیالیستی تشکیل شده بود. این حزب چیزی نبود جز تشکیلاتی که همکاری گروههای ذینفوذ را در قلمرو سیاسی امکانپذیر میساخت.
▬ موریس دوورژه به موضوعی موسوم به «گروهوارههای نفوذ» پرداخته است؛ در دیدگاه او این عنوان به سازمانهایی داده میشود که نوعی نفوذ سیاسی اعمال میکنند، بیآنکه خود به معنی اخص کلمه «گروه» باشند. این سازمانها تعدادی افراد را گرد هم میآورند و از این طریق جامعهای به وجود میآید. ولی، این افراد از صاحبان فن میباشند که همیشه به حساب خود اعمال نفوذ نمیکنند، بلکه برای سایر گروهها این عمل را انجام میدهند. این تعریف نسبت به دو مقوله سازمان، قابل انطباق است. از یک سو «دفاتر» فنی و از سوی دیگر، روزنامهها و سازمانهای خبری.
▬ در مورد دفاتر فنی، پای نوعی سازمانهای کاملاً فنی در میان است که مؤید وجود هیچگونه جماعتی نیست، مگر جماعتی که توسط خود صاحبان فن ارائه شود. به عنوان مثال، میتوان به مواردی در باب صندوقهای مالی انتخاباتی اشاره کرد؛ نخستین مثال را صندوقهای مالی انتخاباتی ارائه میدهند که در اغلب کشورها توسعه یافتهاند. کمک مالی به انتخابات یکی از وسایلی است که توسط آن گروههای مختلف، بر قدرت اعمال نفوذ میکنند. به عنوان مثال، سازمانهای کارفرمائی را میتوان نام برد. برخی از سازمانهای کارفرمائی، مستقیماً سرمایه لازم را در اختیار نامزدهای انتخاباتی یا احزاب آنها قرار میدهند. گاهی نیز کارفرمایان، سازمانی تخصصی به وجود میآورند، به نام «صندوق» که حق اشتراکی کم و بیش متناسب با اهمیت مؤسسه در آن جمعآوری میشود و خود سازمان کارفرمائی، توزیع آن را تضمین میکند. «صندوق»ها خود را کم و بیش در پشت ظواهر آرامبخش اتحادیههای مطالعاتی پنهان میکنند. اتحادیه منافع اقتصادی سناتور معروف بیلیهاین نقش را در زمان جمهوری سوم فرانسه ایفا کرد. سازمان دیگری که توسط سناتور بوتمیاداره میشد، در زمان جمهوری چهارم فرانسه جای آن را گرفت. این صندوقها، بیگفتگو گروه ذینفوذ هستند. اینان همه احزاب را به یک چوب نمیرانند و فقط به کسانی کمک میکنند که مورد توجه سرمایهگذاران باشند. پس، دارای یک جهتگیری سیاسی و روشن هستند؛ این صندوقها ارتباطهایی میان تعدادی از اشخاص و سرمایهگذاران را که میخواهند اعمال نفوذ سیاسی کنند، برقرار میسازند و به این گونه اعمال نفوذ امکان میدهند که دارای کارآیی بیشتری از اعمال نفوذ جداگانه باشند. این همان چیزی است که به درستی با مفهوم گروه ذینفوذ انطباق دارد.
▬ به عنوان مثالی دیگر، لابیها قابل طرح هستند که اهمیت آنها در ایران، در مورد شوراها بیش از نهادهای دیگری مانند مجلس شورای اسلامی است. به عبارت دیگر، از آنجا که از یک سوی شوراها عهدهدار تصمیمگیریهایی هستند که دارای ابعاد تخصصی مدیریت شهری است و از سوی دیگر، منتخبین شوراها تماماً دارای تخصصهای مرتبط نیستند، بدین ترتیب، چنان که تجربهی دور اول شوراها نشان داد، به این افراد برخی مشاورههای فنی «داده میشود». لابیها، سازمانهایی هستند که در راهروهای پارلمانها و مراکز تصمیمسازی پرسه میزنند، تا به مردان سیاسی و رجال اداری متوسل شوند. در آغاز، این اقدامات تسلط خود نمایندگان گروههای مختلف نفوذ انجام گرفته است. به تدریج انواع دفاتر تخصصی برای هجوم به راهروها تشکیل شد تا خدمات خود را به گروهها اجاره دهند. البته، برخی از گروهها دارای تشکیلات خاص خود برای اقدام هستند. اگر لابی، سازمانی اختصاصاً فنی و شبیه یک کابینه وکلای دادگستری یا یک دفتر تبلیغاتی باشد و خدمات خود را به هر کس کرایه دهد، بیآنکه اندوه جهتگیری سیاسی و اجتماعی آنها را که از وی طلب اقدام، در برابر ادارات حکومت میکنند به خود راه دهد، خود یک گروه ذینفوذ به معنی اخص کلمه نیست، بلکه تشکیلاتی بازرگانی است که خود به مثابه ابزار عمل در خدمت گروههای ذینفوذ میباشد. اگر لابیها خود دارای رنگ سیاسی یا اجتماعی بودند و اعمال نفوذ خود را فقط برای گروههای مورد تمایل خویش انجام میدادند، ولی، برای دیگران قدم برنمیداشتند، در این صورت، قضیه طور دیگری بود و به منزله یک گروه واقعی به شمار میآمدند.
▬ همین وجه تشخیص را میتوان در مورد مراکز تبلیغاتی صادق دانست. در واقع، این امر، نوعی کمک مالی غیرمستقیم است، زیرا، به جای اینکه پول داده شود، وسایل تبلیغات به صورت «جنس» ارائه میشود. چنین تشکیلاتی برای احزاب، نامزدها، یا نهادهای سیاسی ضعیف به وجود میآید.
▬ اما در دستهی دوم گروهوارههای نفوذ که دوورژه ترسیم مینماید، روزنامهها و سازمانهای خبری قرار دارند؛ در ایران تقریباً، تمام روزنامهها و سازمانهای خبری دارای ویژگی گروه ذینفوذ هستند و این در حالیست که تأثیر آنها بر تحولات اجتماعی و سیاسی ایران مسلط و بیرقیب است؛ روزنامهها و سازمانهای خبری فقط مؤسسات بازرگانیای بشمار نمیآیند که با هدف به دست آوردن پول، درست شدهاند؛ برای آنها فروش روزنامهها برنامههای رادیوئی و نمایشهای تلویزیونی به مانند فروش سالاد یا زیرپیراهنی نیست. در مورد برخی مطبوعات خاص (مانند سرگرمیها) این امر قابل تصور است که دنبال هیچگونه اعمال نفوذی نباشند؛ آنها تا آنجا که با مردم که خود نماینده آنان نیستند برخورد نداشته باشند، دارای خواننده، شنونده و بیننده بیشتری خواهند بود. لذا، در پی تحت تأثیر قرار دادن حکومت نیز نیستند. ولی، در صورتی که جنجال بزرگی به وقوع پیوندد، مجبورند به دنبال تمایل مردم که میخواهند کاملاً از آن خبردار باشند، بروند. پس، باید بر خلاف میل خود، گاهی با جسارتی بیش از آن اندازه، که حکومت طالب آن است، موضعگیری کنند. ولی، به طور معقول مقدمات را به گونهای فراهم میآورند که این کار با حداکثر احتیاط انجام شود و به جای اینکه بر حکومت واقعاً فشار آورند به وی کمک مینمایند. برخی روزنامههای جنجالی نیز در همین عداد قرار میدهند؛ زیرا، دقیقاً با حملات خود علیه قدرت به زندگی ادامه میدهند. به طور کلی، نفع اینها نیز در آن است که زیاد راه مبالغه نپیمایند، تا برای خود گرفتاری به وجود نیاورند. به همین لحاظ است که فقط به افتضاحات دست دوم حمله میبرند.
▬ عمدهی روزنامهها و سازمانهای خبری در ایران، سودجویی را در مرحله دوم اهمیت قرا میدهند و نظر به آن دوختهاند تا بر حکومت، قوای عمومی و افکار مردم اعمال نفوذ کنند. بنا بر این، دارای خصیصه گروههای ذینفوذاند. باید این نوْ وسائل را در دو مقوله جداگانه جای داد؛ برخی از آنها وسائل بیان برخی از گروههای معین هستند که نمیشود آنها را از هم جدا کرد. مثلاً، چنین است وضع روزنامههای حزبی و صنفی که نمیتوان آنها را فیالواقع از گروهی که از سودش دفاع میکنند، مشخص کرد. بدینسان، مطبوعاتی تخصصی وجود دارد که چیزی جز مطبوعات گروههای ذینفوذ نیست. مطالعه آن خصوصاً خیلی جالب است، چرا که، وسیله خبری بسیار خوبی برای گروهی است که خود نماینده آن به شمار میآید. روزنامههای هر یک از احزاب راه مناسبی برای پیشبینی افکار عمومی مسلط بر طیف مربوط به آن و تفکرات حاکم بر گروههای ذینفوذ مربوط به آن است، چرا که، هدف این مطبوعات، بیشتر اعضای گروه است تا مردم خارج. یعنی، به عنوان خط رابط بین این اعضاء به کار گرفته میشوند.
▬ ولی هستند بسیاری از روزنامهها و وسایل خبری که آماج آن اساساً مردم خارج هستند، نه اعضای گروهی که بیانش میکنند. گاهی نیز اتفاق میافتد که با دقت وابستگی خود را نسبت به گروه مورد نظر پنهان میکنند و به استقلال تظاهر مینمایند.
▬ برخی تصمیمگیریهای اخیر در ایران (مانند مسائل مربوط به شهرداریها) و حمایت پارهای از مطبوعات از آنها، گاه نشانگر شکلگیری دور جدیدی از نفوذ ثروت در تصمیمگیریهای سیاسی و سیاستهای رسانهای است. در واقع، علاوه بر اولویتهای حزبی و سیاسی، نوعی صنعت سیاست و صنعت رسانه در حال شکلگیری است که اهداف اقتصادی و نه اهداف صرف سیاسی را دنبال میکند. سرمایهگذاران میپذیرند که هزینه کنند یا پول کمتری به دست آورند، به شرط آنکه در سیاست نقد داشته باشند. برخی روزنامهها نیز توسط برخی ارگانها و نهادها شکل داده شدهاند که آشکارا منافع آن مؤسسه را تعقیب میکنند (مانند روزنامههای ایران، جامجم و همشهری).
روشهای اقدام و ابزارهای گروههای ذینفوذ
▬ کوشش گروههای ذینفوذ در دو سطح متمایز انجام میشود، از یک سو فشار مستقیم در سطح سازمانهای مربوط به قدرت (وزراء، نمایندگان مجلسین، کارکنان عالی رتبه)، و از سوی دیگر، فشاری غیرمستقیم که بر مردم اعمال میشود، تا واکنش خلایق را برانگیزد و این خود بر فرمانروایانی که همیشه نسبت به افکار عمومی توجه خاصی دارند اثر گذارد.
اقدام مستقیم، در سطح قدرت
▬ هنگامی که از گروههای ذینفوذ سخن به میان میآید، به این گونه اقدامات فکر میکنیم، یعنی، به فعالیت در راهروها و پیچ و خم مجامع، ولی، این اعمال پیچیدهتر و متنوعتر است.
اقدام باز و اقدام پوشیده
▬ بایستی دو نوع اقدام را در سطح قدرت از یکدیگر تمیز داد: از یک سو، اقدامی باز، اقرار شده و گاهی عمومی؛ از سوی دیگر، اقدامی پوشیدهتر و پنهانیتر. اقدام باز بیش از هر چیز، شامل تعهداتی است که توسط گروههای مختلف ذینفوذ از نامزدها هنگام انتخابات مورد درخواست است. فرستادن هیأتهایی نزد گروههای پارلمانی، کمیسیونها و وزراء، وسیله بسیار آشکار و بسیار کلی اقدام گروههای ذینفوذ در برابر قدرت به شمار میآید. اقدام پوشیده، بیش از هر چیز در کمک مالی دادن به انتخابات و کمک مادی به احزاب سیاسی است، یعنی، عامل بسیار مهمی در دمکراسیهای غربی، که در آن سرزمینها، پول نفوذ فوقالعادهای دارد، ولی، عاملی که عملاً مطالبه آن غیرممکن میباشد. تماسهای شخصی با نمایندگان مجالس، وزراء و اقدام در برابر ادارات هر چند که پوشیده است، ولی، جنبه سری آن کمتر است.
▬ فساد مستقیم، یعنی، خرید رأی و وجدانها کم است؛ ولی، صور روبند زدهای از «نیمه فساد»، از دعوت به شام و مسافرت و گذراندن تعطیلات گرفته تا هدیههایی به اهمیتهای گوناگون، وجود دارد. خصوصی شدن و دوستی، با زمامداران در ضیافتهای عمومی مکرر، نوعی نفوذ نزد آنان به دست میدهد که گاهی نتیجه بخش است، ولی، شرافت کسی نیز مورد تردید واقع نمیشود. خصوصاً، فساد دسته جمعی با کمک دادن مالی به احزاب و انتخابات بسیار امر مهم و در عین حال، معمولی است. فساد دسته جمعی با تطمیع احزاب و انتخابات، وسیلهای اساسی برای اقدام برخی از گروههای ذینفوذ است.
▬ البته، این وسائل همیشه مورد استفاده قرار میگیرند و توسعه روابط عمومی، حتی، موجب تکمیل «نیمه فساد»های فردی شده است؛ نمایندهای در یک شورای شهر که میخواهد به مسألهای صنعتی کاملاً واقف شود و در مورد آن رأیی صادر کند، نمیتواند مگر آنکه صنایع مورد نظرش وی را مستنداً مستحضر سازند و صنایع این کار را با تردستی انجام میدهند، یعنی، موضوع را به سود خود جلوه میدهند. نماینده، از جانب گروههای مختلف، قسمتی از اطلاعات جدی، ولی، جهت یافتهای را دریافت میکنند. دستگاههای مختلف میتوانند، البته، عوامل این اطلاعات را تصحیح کنند و این امر اهمیت روزافزون اطلاعات را توسط قدرت توجیه میکند.
اقدام غیرمستقیم در سطح مردم
▬ در کلیه نظامهای سیاسی، قدرت سیاسی، افکار عمومی را مهم میشمارد و در دموکراسی این امر بیشتر به چشم میخورد؛ زیرا، انتخابات منظماً قدرت را در بوتهی آزمایش قرار میدهد. یعنی، با اثر گذاردن بر روی مردم میتوان به طور غیرمستقیم بر روی قدرت اثر گذارد. گروههای ذینفوذ این کار را به دو طریق انجام میدهند: از یک سو از رهگذر تبلیغات و از سوی دیگر، با خشونت (هر چند که کوشش برای فتح قدرت با زور و جبر، از روشهای طبیعی «گروههای ذینفوذ» نیست).
▬ امروزه، قالببندی توسط گروههای ذینفوذ و تشکلهای غیردولتی، از قالببندی توسط احزاب اهمیت بیشتری دارد. گروههای ذینفوذ، اطلاعات جهت یافتهای را نه تنها در سطح قدرت، به شکل جدی و عمقی پخش میکنند، بلکه، در سطح مردم نیز آن را به شکل تبلیغات عرضه مینمایند (از طریق رسانهها یا روشهای لابی اجتماعی). این عمل به دو طریق انجام میشود: گروههای عام، نوعی تبلیغات درونی برای اعضاء خود انجام میدهند. این اقدام برای گروههای بزرگ عام مانند اتحادیهها یا هیأتهای بزرگ بسیار مؤثرند. همچنین، این گروهها میتوانند این کار را با تهیه اوراق تبلیغاتی و ایجاد حمله انتشاراتی انجام دهند و دست به یک تبلیغات عمومی بزنند.
مآخذ:...
هو العلیم