فیلوجامعه‌شناسی

نظریه‌های توسعه درون‌زای امریکای لاتین

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از محمود متوسلی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ از اقتصاددانانی که در نظریه‌های توسعه امریکای لاتین معروفند، می‌توان رائول پربیش را نام برد. کاری که وی صورت داد و تسلط وی را تداوم بخشید، ظهور به عنوان مشاور خصوصی دولت دموکراتیک تازه منتخب آلفونسین آرژانتین در سال ۱۹۸۴ بود. وی سرفصل‌های یک برنامه سخت ریاضت اقتصادی را برای آرژانتین ارائه نمود.
▬ ساختارگرایی امریکای لاتین با ترکیب اولیه خویش در دهه‌های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ ظهور یافت که طی آن، اقتصاددانان شیلیایی و سایر اقتصاددانان امریکای لاتین در واکنش به دک‌ترین‌های وارداتی که برای شیلی نامناسب تشخیص داده بودند برای اولین بار یک دکترین کاملاً مستدل و درون‌زا ارائه نمودند. علاوه بر آن، رویکرد مثبت فوق در درک توسعه و عدم توسعه، سهم مهمی در ظهور تعداد دیگری از تفکرات توسعه‌ای نظیر وابستگی و نابرابری رابطه مبادله داشته است.
▬ پربیش در یکی از اولین مقاله‌های اثرگذار خویش خاطرنشان می‌کند که اقتصاددانان امریکای لاتین که در امریکا یا انگلیس تحصیل کرده‌اند، قادر نیستند از حیطه آموزش‌های خود فراتر رفته، با واقعیات امریکای لاتین رودررو شوند.

░▒▓ دو نوع ساختارگرایی سنتی در فعالیت‌های سنتی
▬ خود پربیش، سیر تفکر خویش را به پنج مرحله تقسیم نموده است:

۱. در نظر گرفتن مشکلات نظری ناشی از رکود است، با این پرسش که آیا اقتصاد سنتی پاسخگوی نیازهای کشورهای در حال توسعه یا حاشیه‌ای برای خروج از رکود هست یا خیر؟
۲. دیدگاه‌های شکل گرفته در ذهن او در جریان کمیسیون اقتصادی امریکای لاتین.
۳. سومین مرحله طی دهه ۱۹۶۰، دوره‌ی انتقادات از ایده‌ها و سیاست‌های سابق، و انطباق با واقعیت‌های جدید بود.
۴. در چهارمین مرحله، عمل‌گرایی سیاستی، پربیش را به سطح جهانی منتقل کرد
۵. پنجمین مرحله پژوهش برای کسب بینش‌های جدیدی که از اقتصاد محض فراتر رفته، وارد عرصه ساختارهای اجتماعی می‌شود که ده مورد آن در مقاله وی آورده شده است.

▬ موضع اصلی او که در کل نظریه توسعه امریکای جنوبی بازتاب داشت، تحلیل اقتصادی در سطح جهانی و تقسیم آن به دو جزء وابسته به هم، یعنی، مرکز و پیرامون بود.

░▒▓ ساختارگرایی داخلی و تورم
▬ تز اصلی ساختارگرایان داخلی توجه به نرخ‌های بالای تورم داخلی بود. تفسیر اصولی ساختارگرایان از تورم داخلی بر اساس فرض بی‌کشش بودن عرضه کالاها، مخصوصاً کالاهای کشاورزی و صادراتی (ظرفیت وارداتی) استوار است. در حیطه رشد سریع شهرنشینی و صنعتی شدن، هر دو عامل، فشارهای تورمی ایجاد می‌کنند، محصولات کشاورزی داخلی گران‌تر می‌شوند و از آن‌جا که آن‌ها کالاهای دستمزدی‌اند، موجب افزایش دستمزدهای صنعتی هم می‌شوند. کاهش تبعی ارزش پول، تورم داخلی دوباره‌ای را موجب می‌شود، به علاوه، فشارهای ناشی از کسر بودجه به دلیل اجرای پروژه‌های زیربنایی ضروری، همگی مبانی تحلیل ساختاری تورم داخلی را فراهم می‌کنند.

░▒▓ زمینه روش‌شناسی
▬ ساختارگرایی به عنوان نگرشی به علم، منحصر به اقتصاد نیست؛ بلکه در واقع، در سایر رشته‌ها رایج‌تر است. در مفهوم وسیع‌تر، ساختارگرایی به این معنی است که «ارتباطات بین عناصر تشکیل‌دهنده یک ساختار، مهم‌تر از تک تک عناصر است … و بین عناصر تشکیل‌دهنده ساختار وجود نظم و ترتیب و رابطه نظام‌مند ضرورتی قطعی است».
▬ به طور دقیق‌تر، کیت و یوری، هفت عنصر ساختارگرایی را مجزا کرده‌اند که پنج عنصر آن به طور مستقیم به بحث ما مربوط است:

۱. از نظر ساختارگرایان، هر سیستم باید به صورت یک مجموعه سازمان‌یافته از عناصر مرتبط و نه به صورت منفک و ذره‌ای مورد مطالعه قرار بگیرد.
۲. ساختارگرایان، به دنبال ساختاری بوده‌اند که در پس، واقعیت‌های اجتماعی قابل مشاهده و قابل فهم قرار دارد، یعنی، «ساختار عمیق».
۳. ساختارگرایان، طرفدار «نشانه شناختی»، یا علم عمومی، علائم را تجویز می‌کنند.
۴. ساختارگراها، اعتقاد دارند که سیستم‌ها با تضادهای دوسویه و دوگانه قابل تحلیل هستند.
۵. ساختارها، طی زمان تغییر می‌کنند، و لذا، پدیده‌های اقتصادی ممکن است معانی مختلفی در دوره‌های متفاوت داشته باشند.

▬ رئالیست‌های ساختارگرا، به دنبال توضیح پدیده‌ها از طریق دانش نهفته در ساز و کارها و ساختارها هستند، و روشی که آن ساز و کارها و ساختارها پدیده مورد بررسی را تولید و بازآفرینی می‌کنند دنبال می‌نمایند. بنا بر این، برای این‌که یک نگرش موفق باشد، نه تنها باید علل برخی رخدادها را در جامعه روشن کند، بلکه باید توضیح دهد که آن اتفاق‌ها چگونه می‌افتد و ساز و کار چه بوده‌اند.
▬ میثاق‌گرایان معتقدند که عبارات (بیان‌های) علمی توصیف صحیحی از برخی «واقعیات» مستقل نیستند، بلکه ساخته‌ها یا برداشت‌های یک دانشمندند که به نظر مفیدند و بر اساس برخی پایه‌های غیرعینی پذیرفته شده‌اند.

░▒▓ ساختارگرایی و روش‌شناسی
▬ اگر چه ساختارگرایی بر مبنای تجربیات پایه‌گذاری شده، و تلاش‌های قابل توجهی جهت جمع‌آوری و تحلیل منابع جدید اطلاعات صورت گرفته است، اما، هدف، بهبود توانایی نظری برای پیش‌بینی نیست، بلکه مطالعات تجدید می‌شوند و مشاهدات گسترده‌تری در پشتیبانی از مطالعه موردی که قبلاً صورت گرفته است، انجام می‌پذیرد.
▬ اگر ساختارگرایی از یک مفهوم واقعی علمی استنتاج شده باشد، دو عنصر در این نظریه نقش محوری می‌یابند: اولی، ساختار عمیق که اساس و سنگ بنای وضع فعلی است. دومین عنصر، ساختار سطحی و ساز و کارهایی است که ساختار عمیق را به مشاهدات خاصی از دنیا مربوط می‌سازد.
▬ مهم‌ترین اصل مسلم ساختار عمیق پربیش، مرکز و پیرامون است. واژه «توسعه‌یافته» برای مرکز و «عقب‌افتاده» برای پیرامون به کار می‌رود. توسعه‌یافتگی و عقب‌افتادگی ابعاد مختلفی دارند، اما، مهم‌ترین آن‌ها عدم تقارن و این ادعاست که عملکرد سیستم دلیل ایجاد عقب‌افتادگی است.
▬ معیار موفقیت پربیش این است که تا چه حد ویژگی‌های برشمرده وی از ساختار عمیق، در طول زمان سازگاری داشته‌اند. این امر به خصوص تا اواسط دهه ۱۹۷۰ کاملاً خوب عمل کرده است. تقسیم‌بندی بنیادی مرکز- پیرامون، یک اصل حیاتی در فهم امریکای لاتین است. به علاوه، وی تمرکز مفیدی را بر دومین جزء برنامه ساختارگرایی- واقع‌گرایی ارائه کرده است.
▬ موفقیت ساختارگرایی بومی اقتصاددانان توسعه امریکای جنوبی عمدتاً ناشی از مسائل روش‌شناسی است. در خیلی از موارد، نرخ‌های پایین پس‌انداز و تشکیل سرمایه اندک، اقدامات زیربنایی کوچک صنعتی، نقش محوری اقتصادی دولت، و گرایش‌های تورمی، انعکاس روابط مرکز و پیرامون فرض می‌شد.

░▒▓ ساختارگرایان جدید
▬ سنت ساختارگرایی به دو دلیل باقی ماند: اول این‌که مبنای نهادی آن در سازمان ملل قرار دارد. این امر منابع و مشروعیت واقعی را از طریق دیده‌بانی بین‌المللی تأمین می‌کرد. علت دوم، پویایی محض ساز و کارها و ساختارهای روابط مرکز- پیرامون است.
▬ واقعیات دهه‌ی هشتاد و شکست آشکار لیبرال‌ها در شیلی، توازن را علیه محافظه‌کاران جدید تغییر داد و فضایی برای بازگشت ساختارگرایی ایجاد نمود.

░▒▓ روش‌شناسی و ساختارگرایی جدید
▬ یکی از عناصر عمده روش‌شناسی ساختارگرایی جدید، کاربرد ابزار ریاضیات در مسائل اقتصادی جهان سوم است. اقتصاددانان از دیرباز آموخته‌اند که فرموله کردن مسائل به شکل ریاضی به روشن‌تر شدن منطقی و ذهنی آن کمک می‌کند. هیچ دلیلی برای عدم کاربرد این ابزارها و مدل‌ها برای کشورهای فقیر، همانند کشورهای ثروتمند، وجود ندارد. این ملاحظات ساختارگرایان، تعداد افراد بیشتری را به اصطلاحات ریاضی عادت داد و حوزه نفوذ آن را گسترده کرد.
▬ ساختارگرایان جدید به وضوح با مفهوم واقع‌گرایی علم هماهنگی دارند. آن‌ها به بهبود درک واقعی از ساختارها و ساز و کارهایی که در حال عمل هستند، علاقه‌مندند. در این مورد، اغلب بینشی را ارائه می‌کنند که با ایده‌های گروه ECLA کاملاً منطبق است، در نتیجه، بخش اعظم نیروی ساختارگرایان جدید، صرف درک موفقیت‌آمیز ساختار عمیق اقتصاد جهان می‌شود.
▬ ساختارگرایان جدید سه سهم و نقش عمده در مکتب ساختارگرای امریکای لاتین دارند: اول این‌که آن را مستقیماً به سنت‌های موجود و در حال پیشرفت درون اقتصاد مرتبط می‌سازند. دوم، درجه تصریح بالاتر در نظریاتی است که مطرح شده است. به جای اظهار نظر کلی در این مورد که تحت شرایط موجود، افزایش بهره‌وری در کشورهای پیرامون، رابطه مبادله آن‌ها را بدتر می‌کند، این امر می‌تواند به این صورت فرموله شود که رابطه مبادله «وقتی گرایش منحنی انگلِ تقاضای کشورهای شمال برای صادرات کشورهای جنوب کمتر از یک است» بدتر می‌شود. کمک بالقوه و سهم دیگر، درک بهتر یا متفاوت از ساز و کارها و ساختارهای سطحی سیستم بین‌المللی است.
▬ ساختارگرایی جدید، استدلال برای موقعیت دولت‌های کشورهای پیرامون بود که در زبان مشترک مذاکرات بین‌المللی به آن اشاره شده است. این نگرش به آن‌ها کمک می‌کند تا به مسائل دشوار خویش و مشکلاتی که از دیرباز بر نمایندگان تام‌الاختیار آن‌ها تحمیل می‌شود بپردازند، مثل مسائل مبتلا به آن‌ها با صندوق بین‌المللی پول.

░▒▓ محدودیت‌های ساختارگرایی قدیم و جدید
▬ حیات و اعتبار ساختارگرایی به شدت به درک آن از ساختار عمیق اقتصاد بستگی دارد. تفسیر مرکز- پیرامون و عقب‌افتادگی، به طور فراگیری در تفاهم‌های گروه‌های قدرتمند در اقتصاد جهانی ارائه شده است، گرچه بدون چالش نیز باقی نمانده است.
▬ محدودیت عمده ساختارگرایی قدیم و جدید، درک ناقص آن‌ها از ساختار عمیق اقتصادهای داخلی کشورهای پیرامون است. به همین دلیل اصلی، لیبرال‌ها و محافظه‌کاران جدید توانستند جایگاه مهم‌تری را در طول دهه‌ی ۱۹۷۰ و اوایل دهه‌ی ۱۹۸۰ از آن خود نمایند. ظاهراً، ساختارگرایان جدید توانستند به طور نظام‌مندتری ساختارهای بین‌المللی کشورهای پیرامون را بررسی کنند.
▬ ماهیت ساختارگرایی محدودیت عمده دیگری را به آن تحمیل می‌نماید. ساختارگرایی امریکای لاتین، در هر دو صورت قدیم و جدید آن، اساساً نظریه‌ای از توسعه‌نیافتگی و علت ایجاد و بقای آن در کشورهای پیرامون است. به هر حال، ساختارگرایی در میدان سیاست باید با دو نظریه دیگر رقابت کند که عبارتند از: نظریه توسعه تحولات مثبت و نظریه پیشرفت و تعالی. در یک سوی، نگرش محافظه‌کاران جدید قرار دارند که ایده اقتصاد بازار آزاد اجتماعی را مطرح می‌کنند. در سوی دیگر، مارکسیسم قرار دارد که حداقل در یک نوع، یورش اجتناب‌ناپذیر توسعه سرمایه و به دنبال آن سطوح بالای بهره‌وری در دنیا و نهایتاً هدایت به سمت بزرگ‌ترین پیشرفت بعدی (یعنی سوسیالیسم) را تصویر می‌نماید.
▬ چالش مربوط به ساختارگرایی، حفظ نقاط قوت آن است، تلاش عمومی ساختارگرایان، این خواهد بود که تعریف جدیدی از توسعه امریکای لاتین منطبق با شرایط بعد از دهه ۱۹۸۰ ارائه دهند. از دهه ۱۹۸۰ به بعد، در بسیاری از مناطق امریکای لاتین، زمان تجدید نظر در دموکراسی، برای بازبینی ساختارهای سیاسی یک دولت ملی (مردمی) فرا رسیده باشد. از این بابت می‌توان گفت که کشورهای امریکای لاتین پیشتاز باشند.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.