فیلوجامعه‌شناسی

مرور اقتصاد توسعه: شرایط فکری و نظری ظهور مکتب نهادگرا

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از محمود متوسلی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ در آخرین دهه قرن نوزدهم، تحولی در بر داشت تجربی از جوامع انسانی روی داد که طی آن اصولی که در قرن‌های هجدهم و نوزدهم مسلم شمرده می‌شدند، مورد تجدیدنظر و انتقاد واقع شدند و از میان آن‌ها اصول تازه‌ای پدید آمدند. اقتصاد نهادگرا در این دوره پا گرفت. از آغاز قرن نوزدهم مسائل علوم انسانی با تعابیر تازه‌ای مطرح شد و، حتی، بینش و نگرش نوینی در خصوص این مسائل شکل گرفت. برخی ایده‌های فکری و علمی نیز ظاهر شد که در وضعیت علوم انسانی و اجتماعی تأثیرات خاص خود را به جای گذاشت. تحولات فکری و نظری نهضت تجدیدنظر که در اواخر قرن نوزدهم به راه افتاده بود، به حوزه اقتصاد هم راه یافت. آن‌چه در اواخر قرن بیستم در فضای تفکر اقتصادی در جریان بود تا حد زیادی متأثر از واقعیت‌های متحولی بود که در آن مقطع جریان داشت.
▬ «مکتب تاریخی» عنوانی است که به مجموعه‌ای از دیدگاه‌های منتقدان اقتصاد کلاسیک (نوعاً در آلمان) داده شده است، اگر چه پیرامون خود این مکتب و تقسیم‌بندی آن در بین نویسندگان تاریخ عقاید اقتصادی اختلافاتی وجود دارد. این روح تاریخی به تدریج در علوم انسانی مختلف یکی پس از دیگری رسوخ کرد. از جمله در اقتصاد نیز موجب سر برآوردن رویکردی رقیب در مقابل، کلاسیک‌ها شد. اقتصاددانان تاریخی از یک سو به مطالعه اقتصاد از نظر تاریخی اهمیت می‌دادند و از طرف دیگر، معتقد بودند که پدیده‌های اقتصادی و اجتماعی را نمی‌توان از یکدیگر جدا کرد.
▬ مبانی فکری مکتب نهادی را می‌توان در پنج اصل زیر خلاصه نمود:

• اقتصاد، باید به عنوان یک سازمان یا مجموعه کامل و واحدی از تشکیلات که تمامی اجزای آن با یکدیگر ارتباط دارند بررسی شود.
• مکتب نهادی نقش مؤسسات و نهادها را در زندگی اقتصادی مورد تأکید قرار می‌دهد.
• طبق نظریه تکامل داروین، تکامل نهادهای اقتصادی زمینه اصلی تحولات اقتصادی را تشکیل می‌دهد.
• مکتب نهادی، انسان را موجودی اجتماعی و مشارکت جو تعریف می‌کند که برای حفظ منافع متقابل و مشترک خود با دیگران اقدام به تشکیل گروه می‌کند.
• مکتب نهادی از برنامه اصلاحات اجتماعی به منظور توزیعی عادلانه‌تر ثروت و درآمد حمایت می‌کند و بر نقش بسیار مهم دولت در امور اقتصادی و اجتماعی پافشاری می‌ورزد.

░▒▓ تاریخچه نهادگرایی
▬ صرف‌نظر از مارکسیسم، اقتصاد نهادی همواره یکی از مهم‌ترین مشرب‌های دگراندیش در تاریخ علم اقتصاد بوده است. این مکتب عمدتاً، در واقع، از برخی جهات ادامه سنت مکتب تاریخی آلمان از یک سو و مکتب تاریخی انگلستان از سوی دیگر، است. اقتصاد نهادی قدیمی عمدتاً محصول اندیشه‌های تورشتاین وبلن و سایر اقتصاددانانی است که در سنت وبلنی به تحقیقات اقتصادی پرداخته‌اند. اصطلاح «نهاد» از آن رو در اوایل قرن بیستم برای این نوع از علم اقتصاد به کار گرفته شد که نظام اقتصادی را بخشی از فرهنگ انسانی تلقی می‌کرد. سیر رشد و توسعه مکتب نهادگرایی قدیمی را می‌توان به سه دوره متمایز تقسیم کرد.
▬ دوره اول: علم اقتصاد فرهنگی وبلن: درک تورشتاین وبلن از علم اقتصاد، که به زعم او چیزی نبود جز علمِ اقتصاد فرهنگی یا تکاملی، ضرورتاً می‌بایست با عنایت به این نکته صورت پذیرد که وبلن از رشته فلسفه پای به علم اقتصاد گذارد. به زعم وبلن، جهت‌گیری خود او نظام اقتصادی را فرایندی پویا برمی‌شمرد. در نگاه و عمل تورشتاین وبلن علم اقتصاد چیزی نیست جز بررسی جنبه‌های مادی فرهنگ انسانی. وبلن بیش از هر چیز به بررسی نظام اقتصادی امریکا علاقه‌مند بود و اقتصاددانانی نیز که پس از او سنت وبلنی را در پیش گرفتند جملگی نظام سرمایه‌داری امریکا را مطالعه و بررسی کردند. ابزار پدیده‌شناسی وبلن تضاد و تقابل میان صنعت (فنّاوری) و تجارت (مالیه) بود.
▬ به نظر وبلن، نظام صنعتی به بشریت خدمت می‌کند، چرا که، ارزش اقتصادی می‌آفریند؛ در حالی که نظام تجاری چون صرفاً ارزش پولی به بار می‌آورد به بشریت خدمت نمی‌کند.
▬ وبلن با الهام از داروینیسم اجتماعی، دیدگاه چند بعدی به علم اقتصاد داده، آن را به مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی پیوند می‌دهد. وی در تجزیه و تحلیل اقتصادی خود، از اصول و روش نهادی استفاده می‌کند. به نظر وی سرتاسر تمدن بشری یک نهاد اجتماعی است و رفتار انسان‌ها نهایتاً در چهارچوب نهادها گسترش می‌یابد.
▬ وبلن، مردم را به دو گروه طبقه مرفه و طبقه فقیر تقسیم می‌کند. طبقه مرفه اقشاری از جامعه‌اند که دغدغه اصلی خود را کسب مطلوبیت و لذت از اوقات فراغت قرار داده‌اند. در حقیقت، فضای فرهنگی قرن نوزدهم امریکا فضای شکل‌گیری طبقه اشرافیت نوکیسه‌ای بود که نوعاً برخاسته از خانواده‌های ثروتمند نبودند. خواسته‌های این قشر منشأ پدیده‌ای شد که وبلن آن را «فرهنگ پولی» نامید. دو خصیصه بارز فرهنگ پولی «مصرف متظاهرانه» و «فراغت متظاهرانه» بود. در مقابل، افراد فقیر مجبور بودند برای گذراندن زندگی و کسب حداقل معاش خود کار کنند.
▬ وبلن معتقد بود تفاوت فرهنگی در خصوص تغییر وضعیت اجتماعی سبب ایجاد تضاد میان عقاید موجود و نیازهای جاری و به موازات آن تضاد میان منافع گروه‌های اجتماعی نیز می‌شود. وبلن معتقد است برای اصلاح نظام موجود سرمایه‌داری، انقلابی به وقوع می‌پیوندد و نظام از ریشه تغییر می‌کند. این تحول اساسی یکی از قالب‌های زیر را به خود خواهد گرفت:

• انقلاب مالکیت (جدایی کامل مالکیت از مدیریت).
• انقلاب فاشیستی توسط مؤسسات تجاری.
• انقلاب مهندسان. مهندسان دست به انقلاب اجتماعی می‌زنند تا هدایت صنعت را در راه تولید کالاهای مفید برای عامه مردم در دست گیرند.

▬ از نظر وبلن، مؤسسات و نهادها باید همگام با تغییر شرایط جامعه تحول یابند و روند توسعه و پیشرفت این‌گونه مؤسسات و نهادهاست که چهارچوب و الگوی پیشرفت و توسعه جامعه را شکل می‌دهد.
▬ وبلن در تبیین رفتار اقتصادی فرد، به سه عنصر «غریزه»، «عادت» و «سرمشق‌گیری» اشاره می‌کند. وی کردار انسان را بیشتر به «غریزه» وی نسبت می‌دهد تا به تأمل. در نتیجه، طبیعت انسان اقتصادی چیزی فراتر از فروض ایده‌آل عقل‌گرایی و نفع‌طلبی شخصی است. از دید وبلن، استدلال‌های آدمی بیش از آن‌که تحت تأثیر قوای فکری و منطقی او باشد، متأثر از عواطف و احساسات وی است و، اغلب اوقات محصول «عادت» است. عادات آدامی نیز نوعاً ناشی از رفتارهای فرهنگی، و شرایط اجتماعی و محیطی حاکم بر زندگی اوست؛
▬ وبلن برای این‌که بتواند سیستم اقتصادی را هم‌چون یک فرایند در حال تکامل تبیین کند، مردم‌شناسی فرهنگی را به عنوان مدل توضیح‌دهنده به کار گرفت. در این مدل توضیحی نهادها به دو دسته نهادهای خدماتی و نهادهای غیرخدماتی تقسیم می‌شوند.
▬ درست است که وبلن فاقد علم اقتصاد ارتدکس زمان خویش بود، اما، هرگز کل نظریه‌های اقتصادی ارتدکس را نقد و نفی نمی‌کرد. به زغم وبلن قبل از آن‌که یک نظریه اقتصادی را بنیان بگذاریم باید واقعیت اقتصادی را به نحو کامل درک کنیم.
▬ دوره دوم: اقتصاد نهادگرا پس از وبلن: «کامونز» از جمله اقتصاددانان معتقد به مکتب نهادی است که بر آمیزه‌ای از علوم اجتماعی با علم اقتصاد تأکید بسیار ورزید. کامونز نهاد را یک «عمل جمعی برای کنش فردی» تعریف می‌کند که این عمل جمعی بر عمل فردی نظارت دارد. کامونز در تحلیل خود از تضاد منافع اقتصادی، شکل‌گیری تضاد اقتصادی را به کمیابی نسبت داده، آن را سرمنشأ تضادهای سیاسی و نظامی برمی‌شمارد.
▬ کامونز معتقد است وجود و حفظ دو عنصر «نظم» و «وابستگی» در پدیده‌های اجتماعی ایجاب می‌کند که این روابط به طور مداوم مورد مداقه قرار گیرند. برخلاف وبلن، کامونز تضاد ناشی از پیشرفت فنّاوری و ارزش‌های فردی و اجتماعی را در چهارچوب دموکراسی و قانون قابل توضیح می‌داند.
▬ کامونز یکی از پیشگامانی است که زمینه ظهور اقتصاد نهادگرایی جدید را فراهم آورد. دغدغه اولیه جان کامونز «سامان صنعتی جدید» بود که پس از سال ۱۸۷۵ گسترش یافته و جایگزین اقتصاد رقابتی شده بود. کامونز در پی سرمایه‌داری معقول بود که در چهارچوب آن همیاری به جای تضاد بنشیند و از این رهگذر چرخ اقتصاد تندتر بچرخد.
▬ در بررسی سرمایه‌داری که بعد از دهه ۱۸۷۰ پا گرفته بود، میچل از دوگانگی مورد نظر وبلن میان صنعت و تجارت استفاده کرد. اقتصاد پولی مورد نظر میچل ساختاری است متکی بر اقتصاد صنعتی یا محصول واقعی. به نظر میچل خط‌مشی اقتصاد را سرمایه‌گذاران بزرگ تعیین می‌کند نه مصرف‌کنندگان. وجه مشخصه سرمایه‌داری مورد نظر میچل چرخه‌های تجاری‌ای بود که به طور دوره‌ای دربرگیرنده رکود و رونق بودند.
▬ یکی دیگر از نمایندگان نهادگرایانی که بعد از وبلن در سنت او گام برداشتند جان کلارک بود. کلارک نظام اقتصادی امریکا را با تأکید بر تمایز میان «کارایی اجتماعی» و «کارایی تجاری» بررسی کرد. کلارک میان ارزش‌های اجتماعی و ارزش‌های بازاری تمایز قائل شد و هزینه‌های اجتماعی را از هزینه‌های بازاری تفکیک کرد. وی نظام کنترل اجتماعی را توصیه می‌کرد.
▬ دوره سوم: نهادگرایی بعد از جنگ دوم جهانی: نهادگرایان دوره سوم (نهادگرایان دهه‌های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰) معضلات مرحله بعدی توسعه سرمایه‌داری امریکایی یعنی، سرمایه‌داری هدایت شده را مورد بررسی قرار می‌دادند.
▬ نهادگرایی به عنوان یک نظریه‌ی معتقد به تکامل طی دهه‌های اخیر، تحولات بسیاری را پشت سر نهاده است. این تحولات از مبانی روش‌شناسی آغاز می‌شود. با تغییر مبانی روش‌شناسی از کلیت‌نگری به دیدگاه سیستمی طی زمان، نهادگرایی نیز بر مسائل جزئی‌تر و ریزتر متمرکز شد. ویلیامسن اقتصاد نهادها را در چهار سطح تحلیل اجتماعی مورد بررسی قرار می‌دهد که خود نشان‌دهنده فرایند رو به تکامل اقتصاد نهادگرایی است. این چهار سطح تحلیل عبارتند از: ارزش‌های ماندگار، محیط نهادی، اعمال حاکمیت و اداره امور، سرانجام، تخصیص منابع و اشتغال.
▬ کلیه سطوح با یکدیگر مرتبطند. در بالاترین سطح، پایداری اجتماعی وجود دارد. جایی که هنجارها، فرهنگ‌ها، آداب و رسوم، سنت‌ها، خلق و خو و نظایر آن قرار می‌گیرند. مذهب نقش مهمی در این سطح ایفا می‌کند. اندوخته‌های دانش و ارزش جوامع بین نسل‌ها منتقل شده، معیارهایی را شکل می‌دهد که به لحاظ ریشه‌ها، میان گروه‌ها و جوامع مختلف متفاوتند. ویلیامسن هم‌چنین، معتقد است که تعداد زیادی از نهادهای غیررسمی ریشه در خویشتن خویش دارند. به این مفهوم که پس از ایجاد، تکامل می‌یابند و مورد پذیرش عمومی قرار می‌گیرند و بدین لحاظ تا حدود زیادی غیرقابل تغییرند. این نهادها بر روش اداره یک جامعه تسلط دارند.
▬ دومین سطح از تحلیل اجتماعی به محیط نهادی اقتصاد برمی‌گردد. قیود رسمی (نهادها، قوانین و حقوق مالکیت) به نوعی در این سطح جای می‌گیرند. کارکرد اجزا در این سطح، قوه مجریه، قضاییه، مقننه و دیوان‌سالاری دولت را به طور کامل در بر می‌گیرد. هم‌چنین، توزیع قدرت بین سطوح مختلف دولت با توجه به فشارهای وارده از سطح قبلی تعیین می‌گردد. آن‌چه اغلب به عنوان نظریه سیاسی اثباتی مطرح می‌شود، پیامدهای سیاسی کارکرد سطح دوم و خارج از عملکرد حوزه اقتصاد است. مقوله اساسی حقوق مالکیت مربوط به این سطح است.
▬ قوانین مالکیت از عوامل اصلی و پایه‌ای در تعیین کارایی عملکرد بازارها هستند. اگر حقوق مالکیت قواعد بازی هستند، باید نحوه اجرای بازی، یعنی، قراردادها، مورد توجه خاص قرار گیرد. خدمات اصلی که دولت ارائه می‌دهد، قوانین پایه‌ای بازی را تشکیل می‌دهند.
▬ بخش عمده درآمد ملی صرف معاملات می‌شود. اقتصاد «هزینه معاملاتی» بر این ایده صحه گذاشته که معاملات جزء اصلی تحلیل هستند، اما، این دولت است که نظم ایجاد می‌کند، تضادها را کاهش می‌دهد و منافع حاصل از تعاون را ظاهر می‌سازد. هزینه معاملاتی باعث می‌شود در شرایط کمیابی و در نتیجه، رقابت، شکل‌های کارآمدتر سازمان جانشین اشکال کمتر کارآمد گردد. اگر نظریه‌های سنتی بنگاه بر پیش‌بینی انگیزه‌ها استوار باشد، اقتصادِ هزینه معاملاتی به مسائل و مصائب پس از عقد قرارداد توجه می‌کند. به عقیده ویلیامسن درک این نقطه‌نظر مستلزم طی نمودن چهار مرحله است:

• تبیین ابعاد اصلی قرارداد با توجه به تفاوت معاملات.
• تبیین ویژگی‌های اصلی ساختار حاکمه.
• تأثیر گذاشتن بر بازی تبعیض‌آمیز در معاملات.
• اثبات این‌که داده‌ها چنین ترکیبی پیش‌بینی شده‌ای را تأیید می‌کنند.

▬ نقطه اصلی دیدگاه‌های ویلیامسن به عنوان دومین سطح اقتصادی کردن، ساختار حاکمه را در بر می‌گیرد. بررسی قراردادها در این ساختار به زمان طولانی نیاز دارد و معمولاً، در فاصله تجدید قراردادها صورت می‌گیرد.
▬ سطح چهارم تحلیل اجتماعی که سومین سطح اقتصادی کردن است، به تحلیل نوکلاسیکی تعلق دارد. بنگاه یک تابع تولید در نظر گرفته می‌شود و تعدیلات قیمت و مقدار، کم و بیش انجام می‌گیرد. نظریه بنگاه بیشتر به پیش‌بینی انگیزه‌ها و کارا کردن ریسک توجه دارد تا پیچیدگی‌های غیرنوکلاسیکی ساختار حاکمه. نهادگرایان بعد از جنگ دوم در این باب هم‌داستان بودند که تحولات تکنولوژیک چند دهه اخیر ساختار و کارکرد نظام اقتصادی امریکایی را دچار تغییرات اساسی کرده است؛ تغییراتی که باعث شده‌اند سرمایه‌داری دیگر نتواند به سطوح مطلوبی در تولید، اشتغال، استفاده کارا از منابع و توزیع عادلانه درآمدهاست دست یابد. قیمت‌ها و دستمزدهای مدیریت شده باعث انعطاف‌ناپذیری‌ها و چسبندگی‌های شدیدی در اقتصاد می‌شوند و لذا، نیل به اشتغال کامل و رشد اقتصادی مطلوب را دشوار می‌سازند. همانند نهادگرایان دوره‌ی دوم این گروه از نهادگرایان نیز بدین نتیجه می‌رسند که باید گروه‌های پرقدرت اقتصادی یک جامعه را تحت کنترل گرفت تا انعطاف‌پذیری‌هایی که مانع کارکرد سالم اقتصاد بازار می‌شوند از بین روند. در دهه‌های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ نهادگرایان از ابزارهای مطالعاتی برخوردار بودند و لذا، عملیاتی کردن برنامه‌های ملی نیز با کیفیت بسیار بالاتری میسر بود.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.