برداشت آزاد از مرحوم محمد تقی جعفری در شرح نهجالبلاغه؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
• انعکاسی که از واقعیت پس از ارتباط میان دو قطب ذهنی و عینی، در ذهن به وجود میاید، علم حصولی نامیده میشود. مانند انعکاس صورت انسانی و دیگر پدیدهها و روابط و هر گونه واقعیات در ذهن. و به عبارت کلیتر علم به هر واقعیتی جز ذات خود انسان که با کلماتی امثال «من» «خود» تعبیر میشود، علم حصولی نامیده شده است. مباحثی که معمولاً، درباره شناختهای علمی مطرح میگردد، این نوع از علم است.
شرایط یک قانون علمی
• آنچه که امروزه، به عنوان شرایط یک قانون علمی مطرح میگردد سه شرط است:
░▒▓ شرط یکم- کلیت قانون
• موضوع قانون علمی باید کلی باشد، مانند هر آب مرکب است از دو عنصر اکسیژن و هیدروژن با نسبت معین.
• منشاء کلیت یک قضیه بر دو قسم است:
░ قسم یکم- استقراء
• استقراء و تجربه، برای تشکیل یک قضیه علمی که از کلیت و شمول بر افراد یک موضوع برخوردار باشد، کافی است که هویت آن موضوع را به طور صحیح بشناسیم. در صورتی که برای بیان یک قضیه علمی درباره انواع یک جنس، شناخت هویت آن جنس کافی نیست، بلکه باید هر نوعی را با همه مختصات آن، مورد تحقیق قرار دهیم. مثلاً، ما نمیتوانیم با شناخت جنس کلی حیوان به عنوان این که موجودی دارای احساس است و تولید مثل میکند، درباره همه هویت نوعی از حیوان که مثلاً، اسب است، شناخت کلی داشته باشیم.
░ قسم دوم- انشایی تجریدی
• کلیت ناشی از انشاء تجریدی عبارتست از فعالیت مغزی برای ایجاد هویتی که هیچ نیازی به مشاهده موارد و مصادیق آن هویت ندارد، مانند اعداد و اعمال ریاضی و اشکال هندسی و احکام آنها. اگر چه انشاء تجریدی در ذهنهای ابتدایی احتیاج به مشاهدات عینی دارد: به این معنی که برای انشاء عدد ۲ نخست مشاهده دو سنگ یا دو انسان یا دو درخت لازم است، و هم چنین برای انشاء تجریدی دایره نخست مشاهده یک ظرف دایرهای یا یک حوض دائرهای مورد نیاز است، ولی، پس از طی مراحل ابتدایی، در انشاء هویتهای مزبور نیازی به مشاهدات عینی وجود ندارد. به همین جهت است که کلیت آنها با فعالیت انشایی مغز حاصل میگردد.
• حکم به این که ۴=۴-۸ در مغزهای رشد یافته معمولی نه تنها نیازی به استقراء همه موارد فرمول مزبور ندارد، بلکه، حتی، احتیاج به دیدن یک مورد هم ندارد.
• لذا اگر چنین فرض کنیم که رشد یک مغز بدون احتیاج به طی مراحل اولیه مشاهدات، امکانپذیر باشد، بدون تردید اعمال ریاضی و هندسی را انجام خواهد داد بدون احتیاج به تماس یا واقعیتهای عینی. به اضافه این که مغز آدمی در موقع اشتغال به فعالیتهای ریاضی، کمترین توجهی به نمودها و پدیدههای عینی که منشاء انتزاع واحدهای آن فعالیتها میباشد، ندارد.
░ تعمیم دیدگاه علمی
• شرط کلیت قضیه تنها برای صحت یک قانون علمی است، به این معنی که فقط قانون علمی است که احتیاج به کلیت دارد، نه هر مسأله و دیدگاه علمی ما میتوانیم قرار گرفتن ذهن را در برابر یک موضوع در جریان علمی به این ترتیب،، توضیح بدهیم.
۱- آمادگی ذهن به دریافت موضوع به انگیزگی عواملی که در مبحث یکم توضیح دادهایم. برای این آمادگی بایستی شرایط ضروری ذهن و موانعی را که ممکن است از برقرار گشتن ارتباط میان ذهن و موضوع جلوگیری کند، در نظر گرفت. به عنوان مثال،: اگر ذهن یک بررسیکننده، موضوعی را که میخواهد مورد شناخت علمی قرار بدهد، قابل وصول علمی نمیداند، این طرز تلقی درباره موضوع، مانعی است ذهنی که سطح ذهن بررسیکننده را اشغال نموده است و چارهای جز این وجود ندارد که نخست این مانع باید برطرف شود. چنان که برای به وجود آمدن اشتیاق و اراده دریافت علمی موضوع، به طور قطع انگیزه منطقی ضرورت دارد و بدون آن انگیزه ارتباط میان ذهن و موضوع سطحی بوده، محصولی جز خیال و پندار و بازیگریهای بی اساس ذهن نتیجه نخواهد داد.
۲- در استمرار لحظات ارتباط، همواره نوعی فعالیت ذهنی ضمنی صورت میگیرد که ممکن است بررسیکننده به هیچ وجه متوجه آن فعالیت نباشد.
این فعالیت را میتوانیم قضیهسازی اصطلاح نماییم- مثلاً، در امتداد ارتباط برای بررسی درباره یک جاندار با دهها پدیده و حرکات و روابط روبرو میشویم که هر یک از آنها در مجرای اصول و قوانینی معین به جریان میافتند.
مانند این که منظور ما از تحقیق جانداری که مورد بررسی ما است، فقط از نظر بازتاب عضوی آن در برابر حرارت است، در مسیر به دست آوردن این منظور سرعت و کندی حرکات حیوان را میبینیم، به اضافه این که حرکت سریع را از حرکت کند تشخیص میدهیم، ضمناً علت آن دو نوع حرکت را هم درک میکنیم، اگر چه هدف اصلی ما نه تشخیص نوع حرکت است و نه درک علت آن. ولی، چه آگاهانه و چه ناآگاه، دو قسم قضیهسازی در ذهن ما به جریان میافتد: یکی این که این حرکت سریعتر از آن حرکت است، آن دیگری کندتر از این حرکت است. دوم این که علت حرکت سریع شدت تأثیر عامل گریز است که حیوان را وادار به حرکت سریعتر مینماید.
۳- بهرهبرداری از این قانون ذهنی که پدیدهای که به عنوان یک معلول در جهان عینی بروز میکند، با تکرار علت حتماً همان معلول تکرار میگردد، لذا، این معلول یک پدیده منحصر به فرد، در جهان عینی نیست. پس، باید به استقراء و تجربه پرداخت و این معلول را در شرایط و موقعیتهای مختلف مورد بررسی قرار داد.
۴- اگر از استقراء و تجربههای فراگیرنده همه موارد، توانستیم به یک قضیه عمومی که در همه موارد صدق میکند، برسیم، ما قانون کلی آن موارد را به دست آوردهایم. ملاحظه میشود که کلیت از مرحله چهارم یعنی، از ارتباط علمی با موضوع انتزاع میشود، در صورتی که همه مراحل ما قبل مرحله چهارم در به وجود آمدن جریان علمی ضرورت داشته است.
۵- هنگامی که قانون کلی از استقراء و تجربهها به دست آمد، یک عده پدیدهها به عنوان شرایط و موانع مفاد قانون نیز مطرح میشوند.
░▒▓ شرط دوم- قابل پیشبینی مشروط
• بدان جهت که هر رویدادی در جهان واقعیتها وابسته به شرایط و مقتضیات و عدم موانع است، بنا بر این، قوانین علمی که مستند به جریان همان رویدادها است، مشروط میباشند، خواه این شرط در متن قانون تصریح شده باشد، یا نه. ما میدانیم که ماه در موقع فاصله زمین میان خورشید و ماه، خسوف میکند. این قانون با دو شرط لازم مشروط است: یکی این که- هیچ تغییری در منظومه شمسی صورت نگیرد. دوم این که زمین میان خورشید و ماه فاصله شود. ما میتوانیم با این دو شرط خسوف ماه را در یکی از شبهای آینده پیشبینی کنیم. چنان که خود فاصله شدن زمین میان ماه و خورشید پدیدهای است که با شرایطی معین قابل پیشبینی میباشد. البته، چون این شرط دوم، بیانکننده انطباق قانون بر واقعیت است، لذا، مخصوص به پیشبینی در آینده نیست، لذا، با در نظر گرفتن هویت قانون با همه شرایطش میتوانیم از جریان گذشته و حال حاضر هم اطلاع علمی به دست بیاوریم. مثلاً، میگوییم: دلایل نشان میدهد که شش ماه پیش از این، زمین میان ماه و خورشید به مقدار دو ساعت فاصله بوده است، لذا، این نتیجه قطعی را میگیریم که شش ماه پیش از این، به طور قطع ماه دو ساعت خسوف داشته است، همچنین، اگر شرط مزبور در این حال حاضر تحقق پیدا کرده است قطعاً ماه در حال حاضر در حال خسوف است.
░▒▓ شرط سوم- ابطالپذیری
• معنی ابطالپذیری سازگار نبودن قضیه علمی با همه پدیدههای ممکن میباشد، به همین جهت است که گفته میشود: هیچ قضیه علمی در برابر همه پدیدههای جهان بیتفاوت نیست.
• به نظر میرسد این شرط سوم را که محققان در برابر شرط دوم قرار داده و آن دو را دو شرط مستقل معرفی میکنند، اشتباه محض است، زیرا، وقتی که یک قضیه به صورت قانون کلی مطرح میگردد، یک حقیقت مجرد و بسیط نیست، بلکه هم موضوع قانون قابل تحلیل به اجزاء است، و هم محمول آن، و هم رابطهای که میان موضوع و محمول برقرار میشود، مشروط به شرایط و عدم موانع میباشد. این اجزاء و قیود و شرایط که در تحقق قانون دخالت میورزند، چنان که با تحقق همه آنها در یک موقعیت میتوان به تحقق مفاد قانون، آگاهی علمی پیدا کرد، همچنان میتوان با فقدان حداقل آن اجزاء و قیود و شرایط، عدم تحقق مفاد قانون را قطعی دانست. به عنوان مثال، این قانون را در نظر میگیریم: «هر انسان خردمند برای جامعه خود مفید است» موضوع این قانون تحلیل میشود به: ۱- انسان ۲- رشد عقلانی و وجدانی وی تا حد خردمندی ۳- آمادگی او برای بهرهبرداری از خردمندی خود در جامعه. محمول این قانون تحلیل میشود به: ۱- وجود جامعهای که پذیرنده فعالیتهای خردمندانه بوده باشد. ۲- انواعی از مفیدیت وجود دارد که خردمند مناسبترین آنها را برای جامعه تعقیب و عملی میسازد. ۳- اختلالات اجتماعی مانع پذیرش مفیدیت خردمند میباشد. مسلم است که برای تحقق عینی مفید بودن خردمند در جامعه خود، شرایط پنجگانه و نبودن مانع ضرورت دارد. در نتیجه، ما میتوانیم تحقق مفیدیت را به عنوان یک پدیده قانونی با شرایط مزبوره پیشبینی کنیم. و هم این حقیقت را بپذیریم که با فقدان یکی از آنها مفیدیت به عنوان یک پدیده قانونی باطل و قابل تحقق نمیباشد. زیرا، فرض این است که هر موجودی انسان نیست و هر انسانی خردمند نیست و برای خردمند شدن فعالیت عقلانی و وجدانی ضرورت دارد. اگر همه امور مزبوره موجود باشد، ولی، شخص خردمند به جهت عوارض درونی یا برونی نتواند آماده فعالیت خردمندانه در جامعه خود بوده باشد، قانون مزبور فاقد شرط خواهد بود.
░▒▓ شرط چهارم- قابل تکرار و تعدد
• اگر موضوع بررسی ما یک واقعیت غیر قابل تکرار و تعدد بوده باشد، قابل بررسی از دیدگاه علمی نیست.
• به عنوان مثال،: یک اثر هنری را فرض کنیم که با نظر به انگیزه به وجود آورنده آن و هویت و نمودهایی که دارد هرگز و در هیچ زمان و شرایطی قابل تکرار نباشد، قابل بررسی علمی نخواهد بود، زیرا، این اثر یک جزیی حقیقی و مشخصی است که نمیتواند منشاء انتزاع قانون کلی یا موردی برای تطبیق قانون کلی بوده باشد. در نتیجه، بررسی مجموع جهان هستی که یک واحد متشکل است و حد اقل برای ما قابل تکرار و تعدد نمیباشد، خارج از دیدگاه علمی است. همچنین، بررسی در ذات و ماهیت خدا (نه اصل وجود او) که نه قابل تعدد است و نه قابل تکرار، موضوعی فوق علم است، دلیل این شرط عبارتست از این که در صورت وحدت حقیقی موضوع، هیچ جریان تغییر- دهندهای در آن به وجود نمیآید که بازتاب موضوع مفروض در برابر آن تغییرات معلول علتی باشد که گفته شود: آن علت به طور کلی دارای چنان معلولی است و میتواند در مصادیق موضوع مفروض، معلول یا اثر و مختص را به وجود بیاورد. این شرط را به اضافه توضیح و استدلالی که بیان کردیم، برای یک قضیه علمی مطرح کردهاند. یک نکته مهمی که در اینجا باید متذکر شویم، این است که در جهان عینی و ذهنی هیچ پدیده و واقعیتی قابل تکرار و تعدد حقیقی نیست، و هر چه که تحقق پیدا میکند، شخصی و به اصطلاح منطقی جزیی حقیقی است که تکرار و تعددش امکانپذیر نیست.
• آنچه که آنرا تکرار مینماییم، جریان مشابه و امثال پدیدهها و واقعیتها است که در جهان عینی و ذهنی به وجود میآید. در حقیقت،، این جریان شبیه به جریان فوتونهای نور است که به جهت شباهت آنها در هویت و خاصیت، نمایش تکرار دارد، در صورتی که هیچ یک از توتونها پس از آنکه تحقق یافت و به جریان افتاد، نه قابل تکرار است و نه قابل تعدد. بنا بر این، باید گفت: یکی از شرایط قضیه علمی آن است که بازگوکننده جریان واحدهایی مشابه و مثل در جهان واقعیتها بوده باشد.
مآخذ:...
هو العلیم