فیلوجامعه‌شناسی

کارل مارکس: هماهنگی آزادی و عدالت در نظریه توزیع

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از جرج مک‌کارتی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ کارل مارکس، مؤلفه‌های سیاسی و اقتصادی یک نظریۀ عدالت را با هم تلفیق کرد.
▬ او برابری و آزادی را، تعابیری از تحقق عملی نفْس و ارضاء نیازها، تلقی می‌کرد. در واقع، تفسیر مارکس از برابری و آزادی، بیش از مقولات صوری و حقوقی انتزاعی بود. معنای درست برابری آزادی، در یک سیر دیالکتیکی مستمر، در جریان پراکسیس مستمر تبلور می‌یابد. برابری و آزادی، تعابیری از مفهوم اساسی «انسان هستی‌مند» (Gattungswesen) است.
▬ باید پذیرفت که مضامین مارکس، منتقد نیرومندی برای جریان متعارف سوسیالیستی و حتی برنامه اتحاد شوروی بود.
▬ او، با ادامه‌ی یک مسیر استدلال که در «گروندریسه» و «سرمایه» به بسط آن‌ها پرداخت، معتقد است که سوسیالیسم عامیانه در برنامه‌ی گوتا، در دیدن افقی فراتر از ایده‌آل‌های بورژوازی درباره‌ی توزیع ناتوان است. سوسیالیسم مبتذل زمان او، مغز توزیع ابزارهای تولید و مالکیت را درک نمی‌کرد. در این سوسیالیسم، کل نظریه‌ی ازخودبیگانگی و استثمار، بی‌معنا شده است و آن‌ها درنیافته‌اند که چرا ابزارهای تولید و مالکیت برای مارکس اهمیت یافت. یک نظریه‌ی منظم درباره عدالت و توزیع و برابری، باید با ماتریالیسم تاریخی و نقد اقتصاد سیاسی تلفیق شود. رؤیاها، همیشه تحقق‌نیافته باقی می‌مانند، اگر نهادهای انضمامی وجود نداشته باشند که به آن‌ها زندگی ببخشند.
▬ در نهایت، سوسیالیسم مبتذل که دنبال چانه‌زنی برای رسیدن به مصرف و حیوانیات بیشتر است، و از برابری در تولید و ابزار تولید، توزیع مصرف و رفاه را می‌فهمد، به ارزش‌های لیبرال بازار فرو کاسته می‌شود.
▬ ماهیت اصلی عدالت اجتماعی، قابل تقلیل به صرف توزیع نیست؛ وقتی از عدالت اجتماعی بحث می‌کنیم، اصل موضوع، حول مسائل خودشکوفایی در تولید، رفع نیازها، و دموکراسی مشارکتی دور می‌زند، و موضوع توزیع، تابعی از این مباحث است.  به این معنا، مارکس، بازتاب پرسش‌های اخلاقی ارسطو در سیاست بود.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.