فیلوجامعه‌شناسی

مصرف تظاهری در آرای تورشتاین وبلن و موضوع پس‌انداز

فرستادن به ایمیل چاپ

ابوالفضل پاسبانی و محمود متوسلی/ از مجله تحقیقات اقتصادی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران


▬ هر فرد متعارف، تا زمانی که در مقایسه با دیگران احساس کمبود کند، پیوسته در ناخشنودی شدید از نصیب کنونی‌اش به سر خواهد برد. اما، زمانی که همین شخص به معیار متعارف قدرت مالی یا طبقه دلخواهش دست یابد، تازه آن نا‌خشنودی شدید جایش را به این توقع بیقرارانه می‌‌دهد که فاصله قدرت مالی خود با متوسط قدرت مالی اجتماعش را زیادتر کند.

▬ با این وجود، فقط داشتن ثروت برای کسب اعتبار کافی نیست، بلکه باید آن را به نمایش گذاشت و قابل پیش‌بینی است که مصرف تظاهری یک امر دائمی باشد. افراد برای این‌که در میدان مبارزه ارزش خود را بالاتر نشان دهند و از این راه امتیاز بیشتری برای خود به دست آورند، پیوسته مشغول مصرف تظاهری و نمایش تفاخر خود هستند تا دیگران را در میدان مبارزه به زانو درآورند.
▬ ویژگی‌های مزبور، در عصر اشراف‌سالاری یا «عصر بربریت» و سبک‌های «اتلاف‌آمیز» نمایش و چشم‌وهم‌چشمی آن، به طبقه مرفه واقع در رأس هرم اجتماعی منحصر بودند. اما، وبلن بر این نظر است که آن نمایش‌ها در جامعه نوین سراسر ساختار اجتماعی را فرا گرفته و هر طبقه‌ای تا آن‌جا که می‌تواند، سبک زندگی طبقه بالاتر از خود را سرمشق نزاکت قرار می‌دهد و با همه توانش می‌کوشد تا طبق این سرمشق زندگی کند. به همین دلیل، طبقه فقیر گرچه در جامعه نوین از نظر مادی در موقعیتی بهتر از اسلافش قرار دارد. اما، در نسبت با آن‌ها بیشتر رنج می‌برد. به عبارت دیگر، «نظام موجود گرچه فقیر زحمت‌کش را به معنای مطلق فقیرتر نساخته. اما، آن‌ها را در نظر خودشان به نسبت فقیرتر جلوه داده است و این نکته را باید به حساب آورد»؛ چرا که احساس فقر مثل خود فقر پراهمیت است. این تعبیر حاکی از آن است که وبلن نیز مانند بسیاری از اندیشمندان پیش و پس از خود به مفهوم محرومیت نسبی دست یافته بود و دلیل اصلی عیش‌و‌نوش‌های کارگران را چیزی جز تمایل به نشان دادن توانایی و امکانات مالی آن‌ها نمی‌‌دانست که به طور منطقی نمی‌‌‌‌توانستند پشیزی پس‌انداز کنند، هرچند مزد و درآمدشان بالا باشد.
▬ با تصریحی که وبلن درباره گسترش قانون مصرف تظاهری دارد، باید امکان‌های مختلف تعدیل مصرف تظاهری را جست و جو‌ کرد تا نوعی حرکت جهت تقویت طبقه پایین انجام پذیرد. البته، با تاکیدی که اقتصاد مرسوم بر عقلانیت مصرف‌کننده در تأمین خواسته‌هایش و نه لزوماً نیازهایش القا می‌کند، کمتر کسی درباره محدود کردن مصرف بحثی به میان خواهد آورد. در نتیجه هر روز که می‌گذرد، نهاد «مصرف تظاهری» نهادینه‌تر و پیچیده‌تر می‌شود. برای مثال، امروزه دیگر کالایی ساخته نمی‌‌شود که عنصر احترام‌آمیزی را کمابیش دارا نباشد. هر مصرف‌کننده‌ای که بخواهد هم‌چون دیوژن، فیلسوف یونانی دنیا‌گریز پیش از میلاد، عناصر احترام‌آمیز و ولخرجی را از مصرف خود بزداید، در بازار امروز نمی‌‌تواند حتی کوچک‌ترین خواست خود را برآورد، و غیرممکن یا بسیار مشکل است که کسی نیازهای خود را مستقیماً با تلاش خود تأمین کند. بنا بر این، بدون استفاده غیرارادی و ناخودآگاه از بعضی محصولات خانگی احترام‌آمیز و نیمه‌تظاهری ضایع کردنی، به سختی می‌تواند ضروریات مصرف روزانه خود را تأمین کند و این نشان می‌دهد که مصرف تظاهری هرچند مفهومی نسبی است. اما، طبقه مرفه نیز به سمت تثبیت و تداوم آن حرکت کرده است. اما، سایرین تحرکی برای تعدیل قانون مصرف تظاهری از خود بروز نداده‌اند.
▬ درباره اهمیت عادات و شکل‌گیری آن نیز وبلن معتقد است که پایگاه فرد در پهنه فنی و اقتصادی، بینش و عادات فکری‌اش را تعیین می‌کند. هم‌چنین، عادات و رسوم و شیوه‌های عملکرد و اندیشیدن، در چارچوب اجتماعی خاصی رشد می‌کنند که انسان در نبرد برای استحصال معاش از طبیعت، به درون آن‌ها کشیده می‌شود. در جامعه سرمایه‌داری آداب و رسوم غارتگری عموماً پنهانند و آشکارا تحسین‌برانگیز نیستند. لذا سرمایه‌داران باید راهی برای اظهار قدرتشان بیابند. در این باره راه‌های مختلفی پیش رو دارند. برای مثال، معماری و تزئینات مسکن متمولین، «پرزرق‌و‌برق‌تر و با اسراف متظاهرانه‌تری است تا مسکن عوام». هر آن چه قابل مصرف و برای مردم عادی قابل خرید باشد، عامیانه و نازیبا است؛ یا یک شخص ثروتمند افکار زیادی را تجربه کرده و هرچه کالاهای مورد مصرفش مشهورتر باشد، لذت بیشتری می‌برد و اگر همان فرد فقیرتر باشد و همان کالاهای مشهور را مصرف کند، لذت کمتری می‌برد. این یعنی نهاد مالکیت، روابط اقتصادی آدمیان را در هر موقعیت اجتماعی تحت تأثیر قرار می‌دهد و این مسأله مورد بی‌توجهی لذت‌گرایان و مطلوبیت‌گرایان واقع شده است.
▬ با پیشرفت روش‌های فنی در جامعه یا در سازمان تولیدی، اگر بعضی اعضای جامعه بخواهند وارد این جرگه جدید شوند، باید تغییری در روش زندگی خود بدهند و در نتیجه آن‌ها نخواهند توانست با پندارهای باقی‌مانده از گذشته که چه روشی از زندگی درست و زیباست، هم‌نوایی داشته باشند. در این میان داشتن مال مشخص‌ترین گواه اعتبار دارنده آن به شمار می‌آید که احترام دیگران را برمی‌انگیزد و این فی‌الواقع نهاد مالکیت است که موجب زمینه‌های همیشگی تبعیض می‌شود. البته، طبقه مرفه در این‌جا متوقف نمی‌‌شود و برای این‌که شیوه‌های فکری مناسب در ذهن نسل جوان حفظ شوند، افکار عمومی، هماهنگ با شیوه معتبر زندگی، یک انتظام مدرسی (اسکولاستیک) را تجویز و تصویب می‌کند و نفوذ آرمان‌های طبقه مرفه در کل نهاد آموزش، بویژه آموزش عالی، نمایان است.
▬ وبلن، نشان می‌دهد که درباره عوامل اجتماعی تعیین‌کننده علایق‌شناختی نیز طبقه مرفه به مطالعه آثار کلاسیک، قانون و سیاست بیش از علوم طبیعی گرایش دارد. این انتظام‌های به اصطلاح علمی، به طور عمده شامل اصولی مشخص هستند که برای حکومت کردن، مورد نیاز این طبقه است. در نتیجه این مباحث وبلن می‌گوید که علم وسیله‌ای برای کسب قدرت شده است. لذا کتاب «آموزش عالی در امریکا» را با عنوان دوم «تحقیقی در فساد و تباهی» منتشر می‌کند. البته، به هر حال، آن‌هایی که عمده درآمد خود را صرف مصارف تظاهری می‌کنند و هیچ پس‌اندازی از خود ندارند، توان هزینه در حوزه‌هایی مانند آموزش را نداشته و قدرت ناشی از آن را به دست نخواهند آورند. لازم به یادآوری است که در سطوح کلان نیز این اتفاق ممکن است دامن جوامع پرمصرف را بگیرد.

░▒▓ انقیاد طبقه فقیر
▬ طبقه فقیر باید برای تأمین حداقل معاش کار کند. اما، اگر نگرش این طبقه به زندگی و مصرف، تقلیدی از طبقه مرفه باشد، یعنی فقرا هم اسراف‌کار باشند، ترویج صفات اشرافی در جامعه همواره جریان خواهد داشت. اما، تقلید چگونه شکل می‌گیرد؟ طبیعت تقلید و چشم‌وهم‌چشمی و گرایش به مصرف فزاینده، قسمتی ناشی از فشاری است که بر خانواده وارد می‌شود تا بتواند خود را هم‌سطح دیگران نشان دهد و قسمتی هم از این واقعیت سرچشمه می‌گیرد که هر خانواده در زندگی روزمره با کالاهای جدید و بهتری روبه‌رو می‌شود که دیگران مصرف می‌کنند. این خانواده هم می‌کوشد تا آن کالاها را مصرف و از نتایج آن برخوردار شود.
▬ این را باید یادآوری کرد که واژه «ضایع کردن» در زبان عامیانه، بیانگر ناپسند بودن هر عملی است که ضایع کردن به شمار می‌آید. این برداشت عمومی، نمودی از غریزه کارگرایی است که هر انسان معمولی که بخواهد با خودش تعارض نداشته باشد، باید بتواند در هر تلاش و هر لذت بشری، به طور کلی نشانه‌ای از تعالی زندگی و بهزیستی بیابد. از این رو ولخرجی رقابت‌آمیز هم مورد پذیرش وجدان اقتصادی نیست. البته، باید توجه نمود که ضایع کردن ارتباط چندانی با آموزه‌های اقتصادی ندارد. از این رو در چارچوب قانون تظاهر، ضایع کردن واژه‌ای فنی است و دلالت بر ناپسندی و غیرعاقلانه بودن انگیزه یا هدف مصرف‌کننده ندارد. هم‌چنین، اعتبار، پدیده‌ای کسب‌کردنی است و شخص با نشان دادن کارآیی خود، اعتبار خویش را نشان می‌دهد. پس غریزه کارگرایی در یک فضای رقابت آشکار می‌شود. در مراحل نخستین تکامل اجتماعی، زمانی که اجتماع مورد نظر هنوز آشتی‌جوی است و نظام مالکیت فردی چندان گسترشی نیافته است، کارآیی فرد اساساً و به طور عمده با توجه به پیشبرد زندگی گروه ارزیابی می‌شود. چشم‌وهم‌چشمی و رقابت اقتصادی بین اعضای این گروه، فقط به صورت رقابت در کارآیی تولیدی و صنعتی محقق می‌شود. به عبارت دیگر، در این شرایط نه انگیزه رقابت نیرومند و نه زمینه گسترده‌ای برای رقابت وجود دارد.
▬ وقتی اجتماع از مرحله توحش آشتی‌جوی به مرحله زندگی یغماگری وارد می‌شود، شرایط رقابت نیز عوض شده و فرصت و انگیزه رقابت، اهمیت و گسترش می‌یابد. فعالیت مردان روزبه‌روز بیشتر خصلت بهره‌کشی پیدا می‌کند که در این شرایط جدید برای کسب اعتبار باید ولخرجی کرد. البته، بسیاری از راه‌ و رسم‌های اعتبارآوری که برای بهبود زندگی مردم ندار در شهرها ترویج می‌شود، به طور طبیعی و تا اندازه‌ای زیاد حاصل تبلیغ فرهنگی است که به این وسیله می‌توان آهنگ سرعت پذیرش عناصر معینی از فرهنگ طبقه بالا را در شیوه زندگی روزمره طبقه پایین‌تر شتاب بخشید.
▬ ویژگی دیگری که طبقه فقیر، راهی در آن ندارد، دانش و عادت به آراستگی است که با تمرین زیاد به دست می‌آید. اصل عمومی و ثابت برای تشخیص پرورش نیکو همان لزوم ضایع کردن آشکارای وقت است. آداب تا حدودی یک زبان اشارتی و مبین روابط منزلتی هستند - منظور ارتباط بدون کلام نمادی ارباب از یک سو و فرمان‌بردار از سوی دیگر است. از نظر طبقه مرفه افرادی که با آداب زندگی ارزان و نامطلوب خوی‌پذیر شده‌اند، حقیر و ناچیز به شمار می‌آیند و خوی‌پذیری با گران‌بهایی بر دنیای اندیشه انسان مستولی شده است. روایت وبلن از اوقات فراغت احترام‌آمیز فی‌الواقع نشان می‌دهد که فراغت می‌تواند مشغولیتی فرساینده و ملال‌آفرین باشد و باید انبوهی از شواهد به درد بخور دال بر خرج نامولدِ زمان را روی هم تلنبار کرد. یعنی مهم این است که در آنِ واحد هیچ کار مفیدی نکنی و به گوش عالم و آدم برسانی که هیچ کار مفیدی نمی‌‌کنی. بنا بر این، از لحاظ اقتصادی باید گفت که فارغ‌البالی نوعی خاص از اشتغال است که نوعاً با زندگی مبتنی بر استثمار گره خورده است.
▬ طبق موازین حاکم بر آراستگی زندگی، باید تمامی وقت و تلاش اعضای چنین خانواده‌هایی به طور آشکار در انجام تن‌آسایی تظاهری از قبیل تلفن کردن و رانندگی بی‌هدف، گردهمایی در باشگاه‌ها، ورزش، همکاری در سازمان‌های خیریه و دیگر وظایف اجتماعی صرف شود. در طبقه بالاتر جامعه بسیاری افراد هستند که به کارهای انسان‌دوستانه می‌پردازند و بسیاری از این کوشش‌های انسان‌دوستانه نشانه‌هایی از همان «زیرکی» محبت‌آمیز را دارند. بی‌شک اگر این انگیزش در لایه‌های تنگدست هم وجود داشته باشد، نمی‌‌تواند به سادگی بروز کند. هرچند کارهایی از نوع «وقف» شاید تا حدودی برای سایر طبقات محروم منافعی داشته باشد. اما، پس از چندی که پای گرفت، رفته‌رفته تنها پوسته‌ای از انگیزه آغازین آن که افزایش بهزیستی طبقات محروم بوده است، بر جا می‌ماند و فعالیت‌های مردمی آن کم‌کم رنگ می‌بازد و کهنه می‌شود. شاید یکی از دلایل «حمایت از فقرا و نه افزایش قابلیت آن‌ها برای خروج از چرخه فقر»، این است که ثروتمندان بهانه‌ای برای تداوم این امر به عنوان خصیصه‌ای از طبقه مرفه داشته باشند و به همکاری در سازمان‌های خیریه تفاخر کنند.
▬ اصل نوجویی هم دستور دیگری در حاشیه قانون ضایع کردن تظاهری است. از آن‌جا که لباس همیشه در معرض دید دیگران است، بیشترین بخش هزینه‌ای که همه طبقات برای تهیه آن مصرف می‌کنند، برای تظاهر است تا برای نگهداری شخص. سبک‌های رایج در دو هزار سال قبل، بیش از لباس‌های پیشرفته و پردردسر امروز درخور اندام بوده‌اند و سودمندی تظاهری هر لباس آخرین مد، همواره نمایشی از یک خیال‌پردازی است و به مرور بیهودگی آن تأثیر سویی بر ذهن می‌گذارد که غیرقابل تحمل می‌شود و ناچار به سبک تازه روی می‌آورند.
▬ از دیگر صفات طبقه مرفه، نگهداری حیوانات غیراهلی است. گذشته از این‌ها زن نیز در همین چارچوب نقش خود را بازی می‌کند. توجه به ضایع کردن تظاهری کالاها، روح کارکرد اقتصادی عمده زنان است که از تخفیف شخصیت ایشان حکایت می‌کند. فایده عمده خدمتکاران نیز نمایش توانایی ارباب در پرداخت هزینه آن‌هاست. جانِ سخن در آن است که طبقه مرفه از مصرف تظاهری در شقوق مختلف آسیب نمی‌‌بیند. ولی، فرودستان در صورت ورود به این بازی در معرض آسیب شدید خواهند بود.

░▒▓ پس‌انداز
▬ مالتوس می‌خواست بداند که سرمایه‌داران با «مازاد فزاینده» چه خواهند کرد. آیا صرف مصرف بیشتر کالاها خواهد شد؟ چرا سرمایه‌داران سرمایه بیشتری تولید می‌کنند تا مازاد بیشتری به دست آورند و دوباره و چند باره از این مازاد برای تشکیل سرمایه باز هم بیشتر استفاده می‌کنند؟ شاید بتوان به این پرسش این‌گونه پاسخ داد که تنها انگیزه گردآوری ثروت، تأمین میل به بالا بردن موقعیت مالی و نیز برانگیختن رشک دیگران نیست. بلکه علاوه بر آن، قدرتی که همراه با ثروت به دست می‌آید، خود انگیزه‌ای برای مال‌اندوزی بیشتر می‌شود. این قدرت آن چیزی است که طبقه فقیر (با وارد شدن در بازی چشم‌وهم‌چشمی) از آن صرف نظر می‌کند.
▬ به نظر وبلن، فلاکت کارگران فقط در میان آنان که در فقر محض سر می‌کنند، عمدتاً ناشی از کمبود مادی است. برای بقیه کارگران، فلاکت زیستن حاصل از تحقیر اجتماعی کار و نیز نتیجه نارضایتی مزمن است. رنج کارگرانی که وضع بالنسبه مرفهی دارند عمدتاً روحی است و به این دلیل نیز اساسی و بی‌درمان است. چون واکنش کارگران نسبت به رنجشان همانا به دست آوردن مال و منال بیشتر و افزودن به مصرفشان است و این خود بر رنج آنان می‌افزاید. در این وضع کارگران بدهی بالا آورده و به امید کار بهتر و درآمد بیشتر، تصور می‌کنند که تنها راه پیشرفت و مقابله با نارضایتی مزمنشان، راضی نگه داشتن کارفرما است. به این ترتیب، به مناسبات موجود تن می‌دهند؛ یعنی اعمال نهاد طبقه مرفه، طبقات پایین‌تر را به محافظه‌کاری می‌کشاند. هم‌چنین، مردم از ترس رسوایی و بی‌حرمتی اجتماعی، خود را با مراتب صرف هزینه‌های مقبول به عنوان الگوی رفتار درست، هم‌نوا می‌کنند. با توجه به عنصر مصرف ضایع کردنی، معیار زندگی هر طبقه معمولاً، تا حدی است که گنجایش درآمد طبقه اجازه می‌دهد و نیز او را وادار می‌کند تا از کارهایی که سود مالی ندارند، اجتناب ورزد. اعضای بیشتر طبقات، برخلاف ریخت و پاش بی‌حسابی که در حضور دیگران از خود بروز می‌دهند، در زندگی خصوصی و خلوت خود، بسیار فقیرانه زندگی می‌کنند. شاید پایین بودن نرخ زاد و ولد در طبقه‌هایی که ضرورت صرف هزینه اعتبارآور برایشان اهمیت زیاد دارد، به این دلیل است که مقتضیات معیار زندگی آن‌ها بر پایه مصرف تظاهری است. مبارزه برای کسب مال، طبقه وسیعی از بینوایان را در جامعه به وجود می‌آورد. هر فرد می‌کوشد که به تنهایی به همه هدف‌هایی که به آن‌ها رشک می‌برد، برسد و همواره خودبین‌تر می‌شود. در این جریان، صفات تولیدی رو به ضعف می‌گذارند، چون بی‌فایده می‌شوند.
▬ اکنون، راه‌های نگهبانی از طبقه مشخص شده‌اند. طبقات اجتماعی، مرزبندی‌ها و قیودی را بر تحرک اجتماعی تحمیل می‌کنند؛ به طوری که تغییر شغل یا ارتقا در کسب مقام‌های اجتماعی و سیاسی امکان‌پذیر نخواهد بود. در نتیجه، توانمندی‌های بالقوه اجازه رشد و ظهور نمی‌‌یابند، عامه مردم به اشتغال در مشاغل سنتی یا اجدادی خود بسنده کرده و فرزندان طبقه مرفه نیز از امکانات خانوادگی بهره می‌برند. به این ترتیب، آینده افراد از بدو تولد و فارغ از شایستگی‌هایشان تعیین می‌شود.
▬ واقعیت عمومی و مشهود دیگر آن است که در لایه‌های پایینی طبقه متوسط، رییس‌ خانواده نمودی از تن‌آسایی با خود ندارد و بر اثر فشار شرایط زندگی این حالت متروک شده است. اما، همسر مرد برای حفظ اعتبار خانواده و بویژه خود، هم‌چنان وظیفه تن‌آسایی نیابتی را انجام می‌دهد. این شیوه راهی تکمیلی و تقویتی برای جلوگیری از انباشت سرمایه، ولو به صورت محدود است.
▬ این موضوع حاکی از آن است که مصرف تظاهری حالت صفر و صدی نداشته و از منطق فازی پیروی می‌کند. یعنی در لایه‌های فقیر یا در گوشه و کنار محله‌های فقرآلود که مرد و فرزندان نمی‌‌توانند کالای ارزش‌داری را برای خودنمایی مصرف کنند، زن خانواده تا حدودی به صورت نمایش‌دهنده آراستگی مالی خانواده باقی می‌ماند. این مطلب طنز تلخی است و می‌توان در جوامع مختلف آزمون کرد که مثلاً، اگر به فقرا و بینوایان پولی داده شود آن را صرف چه اموری و با چه هدفی می‌کنند. بنا بر این، در هر جامعه‌ای که مصرف تظاهری، عنصری در شیوه متداول زندگی است، چه بسا هرگونه گشایش مالی، راه تازه‌ای را برای صرف هزینه در راه مصرف تظاهری مقبول، باز کند.
▬ به دیگر سخن، این ویژگی طبقه مرفه است که کم‌کم تبدیل به نهادی فرهنگی در همه طبقات می‌شود. آزمونی که می‌تواند ما را به این نقطه تشخیص برساند، (هزینه‌های ضایع کردنی یا غیرضایع‌کردنی) این است که آیا مصرف آن، مستقیماً و به طور کلی برای اعتلای زندگی موثر است یا خیر. برای این امر، غریزه کارگرایی مبنای داوری است و این غریزه معیار نهایی در ارزیابی اقتصادی و عقلایی امور است. لذا انتظار می‌رود که اصولاً افزایش کارآیی تولید صنعتی باید فشار کار را سبک کند. اما، در عمل چنین نمی‌‌شود و افزایش تولید در راه تأمین نیازهایی مصرف می‌شود که پایانی ندارند؛ زیرا، به محض این‌که نیازهای اولیه برآورده شد، بی‌درنگ نیازها و خواسته‌ای عالی‌تر یا معنوی! خود را نشان می‌دهند و نبود پس‌انداز مسائل عدیده‌ای را پدید می‌آورد.
▬ فاسفلد، نشان داده است که مهم‌ترین صادرات محله‌های فقیرنشین شهری نیروی کار ارزانی بوده که عمدتاً در صنایع خدماتی به کار گرفته می‌شد. او اقتصاد زیرزمینی و ثبت‌نشده محله‌های فقیرنشین مرکز شهر را توصیف کرده و پی می‌برد که خروج جریان عظیمی از درآمد و منابع از محله‌های فقیر‌نشین شهر به قسمت‌های دیگر اقتصاد، سبب استمرار فقر می‌شود؛ فرآیند مستمری که تنها به طور جزئی به واسطه انواع مختلفی از پرداخت‌های انتقالی دولت به سمت این مناطق بهبود می‌یافت که البته، آن نیز گرایش به خروج از این مناطق داشت. او در قالب یک الگوی متقابلاً وابسته علت و معلولی نشان می‌دهد که چگونه این فرآیندهای اقتضائی بنیادین به آموزش نامناسب، برداشت نامناسب، بهره‌وری پایین، خصومت و دشمنی، اعتیاد به الکل و مواد مخدر، جنایت و بزه‌کاری منتهی می‌شوند و با تمام این مشکلات از یک طریق مقابله می‌شد: سیستم پرهزینه و سرکوب‌گر اعمال قانون و زندان. این تصویر خشن به واسطه این نتیجه‌گیری، خشن‌تر نیز می‌شود که بیرون از محله‌های فقیرنشین هیچ تمایلی به فراهم آوردن منابع مورد نیاز برای شکستن این الگوی چرخشی خود تقویت‌کننده علت و معلولی نداشتند و اساساً به جای آن‌که سیاست عمومی بیشتر دنبال تغییر مردم ساکن در محله‌های فقیرنشین باشد باید دنبال تغییر خود نهاد باشد.

░▒▓ پس‌انداز؛ راه‌حل ارتقا
▬ اندیشمندان گوناگون کلاسیک، از اسمیت تا مارکس، فرض می‌کردند یا اصولاً چنین استدلال می‌کردند که عرضه نامحدود نیروی کار در سطح مزدهای بخور و نمیر وجود دارد. سپس این سوال‌ را مطرح کردند که تولید چگونه در طول زمان افزایش می‌یابد. آن‌ها پاسخ این سوال‌ را در انباشت سرمایه جست و جو کرده و با تجزیه و تحلیل نحوه توزیع درآمد، انباشت سرمایه را تبیین نکردند. اسمیت در کتاب ثروت ملل نوشت: هر آن‌چه را که فردی از درآمد خویش پس‌انداز می‌کند به سرمایه خویش می‌افزاید و از آن‌جا که سرمایه فرد تنها می‌تواند با آن‌چه که او از درآمد سالانه یا سود سالانه خویش پس‌انداز می‌کند افزایش یابد، سرمایه جامعه هم که برابر سرمایه افرادی است که جامعه را تشکیل می‌دهند همین‌گونه افزایش می‌یابد. به عبارت دیگر، پس‌انداز کل، حاصل جمع پس‌انداز همه بنگاه‌ها و افراد است. به علاوه، وی می‌گفت که نخستین علت انباشت سرمایه پس‌انداز است، نه تولید. درست است که صنعت آن‌چه را که با صرفه جویی انباشت می‌شود بیافریند. اما، هر اندازه هم که صنعت آفریند، اگر صرفه‌جویی، پس‌انداز و انباشت نباشد، سرمایه هرگز بزرگ‌تر نخواهد شد. نتیجه آن‌که پس‌انداز کنندگان با جبران عادات اسراف‌کاران، از زوال اقتصادی جلوگیری می‌کنند. واضح است که پس‌انداز مداوم و با نرخ قابل توجه تنها وقتی معقول خواهد بود که در آن ترس دائم از غارت و ضبط اموال وجود نداشته باشد.
▬ اسمیت، به روشنی دریافت که انباشت سرمایه نهایتاً منجر به کمبود نیروی کار و افزایش مزدها به بالاتر از سطح حداقل معیشت خواهد شد. اقتصاددانان کلاسیک تعیین مزدها را بر اساس نیازهای معیشتی افراد در نظر می‌گرفتند. این واقعیت که سطح مزدها در بخش سرمایه‌داری به سطح درآمدها در بخش معیشتی بستگی دارد به لحاظ سیاسی از اهمیت زیادی برخوردار است. زیرا، اثر آن این است که سرمایه‌داران در پایین نگه داشتن سطح بهره‌وری کارگرانی که برای حداقل معاش تلاش می‌کنند، نفع مستقیم دارند. این یکی از بدترین خصایص امپریالیسم است. حتی در مقاطعی که چندان تلاشی برای تخریب اقتصاد معیشتی دیگر کشورها به عمل نمی‌‌آورند، مساعی چندانی هم جهت بهبود بهره‌وری تولید به عمل نمی‌‌آورند. در حقیقت، سابقه تاریخی هر قدرت امپریالیستی مبین تضعیف اقتصاد معیشتی آن‌هاست و این کار را مثلاً، از طریق تصرف زمین‌ها انجام می‌دادند. موضوعی که مورد بحث فراوان قرار گرفته این است که در کشورهای کم‌توسعه، مانعی مهم و تردید‌ناپذیر در راه تشکیل سرمایه بروز کرده است و به صورت عاملی در‌آمده است که از آن به نام تظاهر یا نمایش بین‌المللی یاد می‌شود. این نظر که توسط پروفسور نرکس و نویسندگان متأخر هم اظهار شده است چنین توجیه می‌شود که بر اثر رشد سریع رسانه‌ها؛ ساکنین کشورهای فقیر با اطلاع از وفور مصرف در کشورهای پرتوان، همین که درآمدشان افزایش یافت، شوق برخورداری از چنین شیوه زندگی، آنان را به مصرف فزون‌تر می‌کشاند و باعث اختصاص سهم ناچیزی از اضافه درآمدشان به پس‌انداز می‌شود، در نتیجه امکان تشکیل سرمایه دچار اختلال می‌گردد. بنا بر این، به نظر می‌رسد که با تعدیل مصرف تظاهری و کنترل آن می‌توان بر مشکل کمبود پس‌انداز در سایر طبقات فائق آمد؛ چرا که اساساً میل به پس‌انداز حتی میان فقرا نیز وجود دارد. اگر چه تصور عمومی بر این بوده که خانوارهای فقیر تمایل کمتری به پس‌انداز دارند؛ اما، شواهد مربوط به عملکرد برخی از مؤسسات مالیه خرد نشان داد که خانوارهای فقیر تمایل و ظرفیت قابل توجهی برای پس‌انداز دارند. راثرفورد نیز استدلال می‌کند که نیاز اساسی فقرا این است که پس‌اندازهای ذره ذره آن‌ها تجمیع و تبدیل به مقدار حداقل لازم برای تأمین مالی نیازهایشان شود.
▬ پیش‌نیاز تراکم سرمایه و بهره‌وری ابداعات و اختراعات، تمایل جامعه به پس‌انداز است. جالب است که مارشال در این خصوص به رفتار پس‌اندازی افراد خوش‌بین است و عقیده دارد که افراد عمدتاً تمایل خاصی به کار بیشتر و مصرف کمتر دارند و این آینده نگری عمومی، آینده درخشانی را نوید می‌دهد. پس‌انداز به مزدها، سود و نرخ بهره بستگی دارد. شومپیتر نیز پس‌انداز را جهت مصرف آینده یا برای انجام سرمایه‌گذاری تعریف می‌کند. او معتقد است هر دو طبقه کارگر و سرمایه‌دار با افزایش درآمد قادر به پس‌انداز هستند. با این وجود، لستر تارو با اقتباس از تجارب ژاپن در کاستن از مصرف فردی، بر اهمیت نظام مالیاتی در ایجاد انگیزه برای افزایش پس‌انداز و کاهش مصرف تاکید می‌کند. به هر حال، انباشت سرمایه فرآیندی سخت، مداوم و فزاینده است که با شتاب و انگاره‌های مستقل از کنش هر سرمایه‌داری خاص انجام می‌گرفت.
▬ هم‌چنین، در وضعیت حدوث شوک‌های خارجی، فقط سازمان‌ها و افراد کاملاً مدیریت شده که قادرند تغییرات سریعی را در اهداف گروهی به وجود آورند، از متلاشی شدن در امان می‌مانند. بنا بر این. اگر افراد مصرف خود را به صورت عقلایی مدیریت نکنند و به سادگی مصرفی مقلدوار از دیگران داشته باشند، در معرض خطرات زیادی خواهند بود؛ مخصوصاً به خاطر وقوع ادوار تجاری و شوک‌های ناشی از آن.
▬ نیروی کار ماهر هم‌چون سرمایه و زمین، ممکن است عامل مهمی در عدم گسترش فعالیت‌های اقتصادی باشد؛ اما، نیروی کار ماهر، همان چیزی است که مارشال آن را عامل نسبتاً بازدارنده می‌نامد؛ زیرا، کمبود آن تنها به طور موقت ایجاد تنگنا می‌کند. به این معنا که اگر سرمایه‌ای برای توسعه اقتصادی در دسترس باشد، سرمایه‌داران یا دولت آن‌ها به زودی تسهیلات لازم را برای تعلیم نیروی متخصص فراهم خواهند کرد. بنا بر این. تنگنای واقعی در مسیر گسترش اقتصاد این کشورها، موضوع سرمایه برخاسته از متن اقتصاد ملی است که می‌بایست با پس‌انداز هم در سطح خرد، و هم در سطح کلان رفع شود. راه تأمین این منابع لازم برای سرمایه‌گذاری، اجتناب از مصرف‌گرایی است.

░▒▓ جمع‌بندی
▬ شواهد پشت کردن به علایق مسلط و رشک‌انگیز، مخصوصاً از جانب گروه‌های پایین جامعه چندان کمیاب نیستند. هم‌چنین، ارتقای مفهوم عقلانیت از عقلانیت سیاسی به عقلانیت تکنیکی و اخلاقی سبب عدم پذیرش بیهودگی در زندگی و روی برتافتن از فعالیت‌هایی که منافع فردی را بر منافع جمعی ترجیح می‌دهند، شده است که همگی شواهدی از این دست هستند. البته، هنوز نهاد طبقه مرفه با اِعمال قوانین رسمی و غیررسمی ضایع کردنِ تظاهری وقت و کالا و خدمات، بیشتر به طور غیرمستقیم، اقبال تداوم و ارتقای حیات چنین افرادی را در جامعه کاهش می‌دهد. اما، پرسش این است که این رویارویی تا کجا ادامه خواهد داشت؟ آری، عدم شناخت موقعیت و منافع خویش نیز گروه‌های پایین جامعه را رنج می‌دهد.
مأخذ: دنیای اقتصاد
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.