فیلوجامعه‌شناسی

مضامین مورد توافق اخلاق‌گرایان توسعه

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از دیوید آلن كراكر؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


■□ اخلاق‌گرایان توسعه، به رغم اختلاف در بعضی مسائل، در مورد تعهداتی كه مؤید عملكردهایشان باشد، پرسش‌هایی كه مطرح می‌كنند و غیر منطقی بودن برخی پاسخ‌ها اتفاق نظر دارند. اخلاق‌گرایان توسعه، اصولاً سؤالات مرتبط زیر را مطرح می‌كنند:

• چه چیزی باید به عنوان توسعۀ (خوب) تلقی شود؟ مثال روشن توسعۀ «خوب» و توسعۀ «بد» چیست؟ چگونه پارامترهای مختلف دینی، اجتماعی، و محلی می‌توانند در دست‌یابی به «توسعه» نقش مثبت ایفا كنند؟
• آیا باید همچنان به استفاده از مفهوم توسعه به جای مفاهیمی چون «پیشرفت»، «رشد اقتصادی»، «دگرگونی»، «آزادسازی» یا «جایگزین‌های پساتوسعه‌ای توسعه» ادامه دهیم؟
• اگر توسعه نه به عنوان یك مفهوم فارغ از قضاوت ارزشی، بلكه به عنوان تغییرات اجتماعی اقتصادی خوب تعریف شود، آنگاه اهداف و استراتژی‌های مهم اقتصادی، سیاسی و فرهنگی یك جامعه باید چه چیزهایی باشند، و كدام اصول باید نشانگر گزینش آن‌ها باشند؟
• در جریان سیاست‌گذاری و عمل توسعه‌ای چه مسائلی پدید می‌آید و این مسائلی چگونه باید حل شوند؟
• چگونه باید منافع و آسیب‌های توسعه را تشخیص داد و توزیع كرد؟ در جریان این سنجش، آیا پایه‌ای‌ترین مقوله‌ای كه باید مورد توجه قرار گیرد، درآمد ناخالص ملی (GDP)، نفع، خیرهای اولیه اجتماعی (رالز)، دسترسی به منابع و امكانات، توانمندی‌ها و كاركردهای انسانی (سِن)، شكوفایی انسانی یا حقوق بشر است؟ آیا برخی شاخص‌های تلفیقی مربوط به توفیق اساسی فرایند توسعه، همچون رشد اقتصادی یا كارآمدی اقتصادی، مقولاتی هستند كه باید معیار سنجش باشند؟ آیا عدالت اجتماعی مستلزم بیشینه‌سازی حداقل درآمد، رساندن همۀ افراد به بالای خط [فقر]، یا كاهش نابرابری است؟
• چه كسی (یا چه نهادهایی) باید مسؤول ایجاد توسعه باشند (دولت یك ملت، جامعۀ مدنی یا بازار)؟ دولت‌های مرفه، مؤسسات بین‌المللی، انجمن‌های غیر دولتی و خود كشورهای فقیر باید چه نقشی در توسعه داشته باشند؟ آیا اساساً باید نقشی داشته باشند؟
• چگونه باید تكالیف و وظایف مربوط به توسعه را تشخیص داد؟ آیا این تكالیف صرفاً مبتنی بر قول و قرارهاست، یا ناشی از وظایف كلی ناشی از نیكوكاری (اعطای كمك به نیازمندان خاص)، یا وظایف كلی معین (حقوق فقیری)، یا وظایف نفیی دایر بر فروپاشاندن ساختارهای بی‌عدالتی یا متوقف ساختن اقدامات آسیب‌زا، یا وظایفی كه متوجه جبران خطاهای گذشته است؟
• خوبی و بدی عاملیت‌های توسعه در چیست؟ چه میزان خوبی معیار صداقت است و چه میزان بدی معیار شقاوت و فریب؟
• موانع و فرصت‌های توسعۀ محلی، ملی و بین‌المللی برای یك توسعۀ خوب چیست؟ در سرزنش خطاهای ناشی از توسعه، به چه ترتیبی باید انگشت اتهام و نكوهش را به عاملیت‌های محلی، ملی و جهانی متوجه كرد؟ مناسب‌ترین تئوری جهانی‌شدن و مناسب‌ترین شكل جهانی‌شدن چیست، و چگونه باید امتیازات و مخاطرات جهانی‌شدن را از یك دیدگاه اخلاقی مورد ارزیابی قرار داد؟
• بدبینی اخلاقی، نسبی‌گرایی اخلاقی، حاكمیت ملی و واقع‌بینی سیاسی تا چه اندازه ممكن است این تحقیق اخلاقی فرامرزی را زیر سؤال ببرند؟
• چه كسی و با چه روش‌هایی باید پاسخ این پرسش‌ها را تعیین كند؟ برای حل این مسائل، تأملات نظری، مشورت عمومی، و «یادگیری در حین عمل»، هر یك چه نقشی دارند؟

              اكثر اخلاق‌گرایان توسعه، علاوه بر قبول اهمیت این پرسش‌ها، ایده‌های مشتركی در مورد حوزه خود و پارامترهای كلی توسعۀ مبتنی بر اخلاق دارند:

• اول اینكه، اخلاق‌گرایان توسعه نوعاً با این ایده موافقند كه (به رغم رشد جهانی و با وجود القاء یا كاهش برده‌داری و دست‌یابی به سطح بالاتر استانداردهای زندگی)، همچنان كوخ نداری بسیاری، در مقابل كاخ دارایی اندكی به حضیض فرو رفته است. بیان سرد پوژه دربارۀ حریم‌شكنی اخلاقی زبان حال بسیاری شده است:

----------------------------------
امروزه ضعفا و محرومین، چه خوب روزگار می‌گذرانند؟ قطعاً حدود ۲۸۰۰ میلیون نفر یا ۴۶ درصد از ابناء بشر در زیر خط فقر بانك جهانی (۲ دلار در روز) به سر می‌برند. تلقی دقیق‌تر از خط فقر مشعر به خانواده‌هایی است كه قدرت خرید هر یك از اعضای آن‌ها در هر روز، از قدرت خرید ۲.۱۵ دلار ایالات متحده در سال ۱۹۹۳ كمتر باشد. به طور متوسط، از میان كسانی كه زیر خط فقر به معنای دقیق‌تر مذكور قرار می‌گیرند، ۴۴.۴ درصد در زیر خط فقر به تعریف بانك جهانی قرار می‌گیرند. از این تعداد، بیش از ۱۲۰۰ میلیون نفر زیر خط فقر مشهورتر بانك جهانی، یعنی خط فقر یك دلار در روز قرار می‌گیرند. مردمی كه در این حد باور نكردنی فقیرند، بی‌نهایت آسیب‌پذیرتر از آنند كه بتوانند كوچك‌ترین تغییری در شرایط طبیعی و اجتماعی خود پدید آورند. آن‌ها همچنین ناتوان‌تر از آنند كه اشكال استثمار و بهره‌كشی از خود را از میان ببرند. هر سال حدود ۱۸ میلیون نفر از آنان قبل از بلوغ به دلیل مسائل ناشی از فقر می‌میرند. این میزان معادل یك سوم كل مرگ بشر در سال است (هر روز ۵۰۰۰۰ نفر می‌میرند كه ۳۴۰۰۰ نفر از آنان كودكان زیر پنج سال هستند).
              چنین فقر و فاقۀ عظیم و وسیعی، تا هنگامی كه ثروت عظیم و رو به افزایش در جای دیگر وجود دارد، پایدار و مستدام خواهد ماند. درآمد متوسط شهروندان كشورهای ثروتمند حدود ۵۰ برابر متوسط درآمد فقیران جهان است و قدرت خرید متوسط شهروندان كشورهای ثروتمند حدود ۲۰۰ برابر متوسط قدرت خرید فقیران جهان است.
----------------------------------

• دوم اینكه، اخلاق‌گرایان توسعه تأكید دارند كه كاربست‌ها و نظریات توسعه ابعاد اخلاقی و ارزشی دارند و می‌توانند از تحلیل‌ها، نقادی‌ها و سازه‌های نظری روشن اخلاقی سیراب شوند. گر چه تحقیق در واقعیت و روابط محتمل علی و معلولی آن‌ها مهم هستند، اما جای ارزیابی اخلاقی آنچه بوده است، هست و خواهد بود را نمی‌گیرد.
• سوم اینكه، اخلاق‌گرایان توسعه می‌خواهند توسعه را به عنوان یك حوزه چند رشته‌ای دارای مؤلفه‌های نظری و علمی كه به طرق مختلف به هم پیوند خورده‌اند، در نظر بگیرند. بنابراین، هدف اخلاق‌گرایان توسعه صرفاً درك توسعه (به مثابۀ دگرگونی اجتماعی موجه نیست)، بلكه بررسی و ارتقاء برداشت‌های خاص از چنین دگرگونی است.
• چهارم اینكه، هر چند ممكن است درك اخلاق‌گرایان توسعه از این اصطلاحات تا حدودی به گونه‌ای دیگر باشد، اما آن‌ها ملزم به شناخت و كاهش محرومیت و فقر و بدبختی در كشورهای فقیر هستند.
• پنجم اینكه، این اتفاق نظر وجود دارد كه نهادهای متولی، پروژه‌ها و مشاوران توسعه باید در صدد استراتژی‌هایی باشند كه رفاه افراد و محیط سالم مشتركاً در آن وجود داشته باشند و همدیگر را تقویت نمایند.
• ششم اینكه، این اخلاق‌گرایان می‌دانند كه آنچه مكرراً از آن به عنوان «توسعه» یاد می‌شود (مثلاً رشد اقتصادی)، همان قدر كه حلال مشكلات بوده است، مشكل آفرین نیز شده است. مفهوم «توسعه» را می‌توان هم به طور توصیفی و هم به طور تجویزی به كار برد. در معنای توصیفی، «توسعه» معمولاً به عنوان فرآیندهای رشد اقتصادی، صنعتی شدن و نوسازی تلقی می‌شود كه منجر به دست‌یابی جامعه به تولید ناخالص داخلی (سرانه) بالا یا رو به افزایش می‌شود. با این نگاه می‌توان از جامعۀ توسعه یافته تجلیل یا انتقاد كرد. در معنای تجویزی، جامعۀ «توسعه یافته» (از روستاها گرفته تا جوامع ملی و منطقه‌ای)، جامعه‌ای است كه نهادهای رسمی آن اهداف ارزشمند (بر حسب اعتقادات غالب) را تحقق می‌بخشند (در مركز این اهداف ارزشمند، غلبه بر محرومیت اقتصادی و اجتماعی قرار دارد). برای پرهیز از اشتباه شدن این دو معنا از «توسعه»، هنگامی كه «توسعه» معنای تجویزی دارد، اغلب با آن وصف مثبتی مانند «خوب»، «اصیل»، «انسانی»، «عادلانه»، «اخلاقاً شناخته شده» می‌آید.
• هفتمین حوزه مورد موافقت این است كه فلسفۀ اخلاق توسعه باید در سطوح مختلف عمومی و تخصصی هدایت شود. درست همان طوری كه بحث‌های توسعه در سطوح انتزاعی مختلف صورت می‌گیرند، به همان ترتیب هم فلسفۀ اخلاق توسعه باید این موارد را ارزیابی نماید:

۱. اصول اخلاقی پایه، همچون عدالت، آزادی، استقلال، همبستگی، و مردم‌سالاری؛
۲. اهداف و مدل‌های توسعه نظیر «رشد اقتصادی»، «رشد همراه با برابری»، «نظم نوین اقتصاد بین‌الملل»، «نیازهای پایه» و اخیرترین آن‌ها، «توسعۀ پایدار»، «تعدیل ساختار» و «توسعۀ انسانی» (برنامه عمران ملل متحد)؛
۳. نهادها و استراتژی‌های ویژه.

• هشتم این كه اكثر اخلاق‌گرایان توسعه معتقدند كه كارشان باید به سه معنا بین‌المللی یا جهانی باشد: به این معنا كه اخلاق‌گرایانی كه در این جنبش سهیم‌اند از كشورهای مختلف باشند، از جمله كشورهای فقیر؛ به این معنا كه اخلاق‌گرایان توسعه در صدد ایجاد اجماع بین‌المللی هستند؛ و به این معنا كه اجماع به تعهدی تأكید می‌كند كه محرومیت جهانی را كاهش دهد.
• نهم این كه، هر چند بسیاری از اخلاق‌گرایان توسعه معتقدند كه دست كم برخی اصول یا روش‌های توسعه برای كشورهای فقیر مناسب است، اما اكثریت قبول دارند كه باید نسبت به محتوای استراتژی‌های توسعه حساس بود. آنچه كه بهترین تعادل، بهترین اصول، و بهترین نقطۀ اعتدال را به وجود می‌آورد (فی‌المثل بین آینده نگری دولت، مكانیسم‌های بازار، جامعه مدنی و اختلاط آن‌ها) بستگی به تاریخ جامعه و مرحله تغییر و همچنین نیروهای منطقه‌ای و جهانی دارد.
• دهم اینكه این انعطاف‌پذیری مربوط به مدل‌ها و استراتژی‌های توسعه، با رد یكپارچۀ بعضی از افراط و تفریط‌ها سازگار است. توسعۀ مبتنی بر اخلاق تبعیض‌آمیز نیست: این توسعه منافع توسعه را برای هر كسی (صرف نظر از كیش، جنسیت، قومیت، پایگاه اقتصادی، یا سن) در یك جامعه تضمین می‌كند. علاوه بر این، اكثر اخلاق‌گرایان توسعه دو مدل را رد می‌كنند:

۱. به حداكثر رساندن رشد اقتصادی در جامعه، بدون هر گونه توجه مستقیم به تبدیل ثروت به شرایط زندگی انسانی و بهتر برای اعضای آن؛ چیزی كه آمارتیا سن و ژان درز به آن «ثروت بی‌هدف» اطلاق می‌كنند.
۲. مساوات‌طلبی اقتدارطلبانه كه در آن نیازهای فیزیكی به بهای آزادی‌های سیاسی ارضاء می‌شوند.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.