فیلوجامعه‌شناسی

مقالات و يادداشتهاي روز

گسترش مضاعف شعائر دینی بر سکوی سایبرفضا

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


سخنرانی در دهمین نشست بررسی ابعاد اجتماعات دینی، فرهنگی در دوران پساکرونا؛ بررسی موردی جشن غدیر در تهران
▬    سلام عرض می‌کنم. بسم الله الرحمن الرحیم.
▬    دو مقدمه با توجه به مباحث قبلی عرض می‌کنم، و بعد چهار نکته را که برای این جلسه مهیا کرده‌ام، تقدیم خواهم کرد؛...
▬    اول این‌که جشن غدیر جشن بزرگ و غافلگیرکننده‌ای بود و اولین نمونه از اجرای آن چیزی بود که الگوبرداری موفقی از مناسک متکثر اربعین را در خود داشت. بعضی از انتقاداتی که به نحوه برگزاری مراسم وارد شد، به متکثر بودن الگوی مراسم اربعین برمی‌گشت یعنی موکب‌های مختلفی در برگزاری این جشن فعال بودند و همین تکثر مقداری آشفتگی ایجاد کرده بود اما در مجموع به نظر من به‌عنوان اولین الگوبرداری موفق با توجه به عظمت بی‌سابقه آن در مجموعه مناسک و مراسمی که تابه‌حال در تهران برگزار شده بود تجربه موفقی بود.
▬    مقدمه بعد آن که، مع‌الأسف متداول شده است که شبکه‌های اجتماعی را بازتابی از افکار عمومی قلمداد می‌کنند، شاید از آن رو که سهل‌الوصول است؛ البته در میان شبکه‌های اجتماعی، توییتر، جایگاه مهمی دارد؛ از قرار معلوم، برای انتلکتوئل‌های ایرانی، حضور و فعالیت در توییتر به یک فانتزی تبدیل شده است، و این حضور، اغلب به آن‌ها حسی از «مردم» می‌بخشد که واقعی نیست؛ حدود دو میلیون ایرانی در توییتر حساب کاربری دارند و تعداد بسیار کمتری از آن‌ها در توییتر فعال هستند، اما زیاد دیدیم که از یک پست توییتری عکس می‌گیرند و در واتسپ یا جاهای دیگر منتشر می‌کنند، گویی تصویری از نیم‌صفحه نخست روزنامه‌هاست که برای آن فکر تحریریه‌ای خرج شده است که رهبری فکری قطاعی از جامعه را به دست دارد!
▬    مقام معظم رهبری در دیدار خود با خانواده‌ی شهید سلیمانی در سالگرد شهید سلیمانی در دی‌ماه هزار و چهارصد فرمودند افکار عمومی واقعی ایرانی کسانی هستند که در تشییع شهید سلیمانی شرکت کردند، نه کسانی که در شبکه‌های اجتماعی نمود مجازی دارند. واقع آن است که نه‌فقط در مورد توییتر، نمی‌توان ادعای بازتاب افکار عمومی داشت؛ بلکه حتی این تصور را نمی‌توان در مورد واتسپ یا اینستاگرام با حساب‌های کاربری بسیار داشت؛ واقع آن است که وزن این شبکه‌های اجتماعی در افکار عمومی سیاسی، بسته به وزن و درصد مشارکت فعال افراد، بویژه مشارکت فعال سیاسی دارد؛ بدون چنین وزنده‌ی نمی‌توان در مورد بازتاب‌دهندگی و آیینگی این رسانه‌ها از افکار عمومی قضاوتی داشت.
▬    این دو مقدمه بود. چهار نکته‌ای که مهیا کردم که خدمتتان تقدیم کنم عمدتاً ناظر بر عنوانی است که برای نشست انتخاب شده و به‌اصطلاح «پساکرونا» اشاره دارد؛ پیرامون این مطلب می‌خواهم نکاتی تقدیم مخاطبان محترم کنم و از نظرات‌شان بهره‌مند شوم؛...
▬    نکته اول این‌که سخن گفتن از «پساکرونا»، اگر زاییده گرایش بازگشت سمج به نظم اجتماعی که قبلاً بوده باشد، به‌مثابه از دست دادن فرصت‌هایی است که کوید-۱۹ ایجاد کرد؛ کرونا مصیبتی بود که برای جهان پیش آمد و حتماً باید در آینده کاوش شود که ریشه و مسببان آن چه کسانی بودند؛ بالاخره امریکایی‌ها بودند، چینی‌ها بودند، اوکراینی‌ها بودند؛ هر چه بود، باید فرجام این ویروس انسان‌ساخته معلوم شود.
▬    مع‌الوصف، این مصیبت، شرایط ویژه‌ای به وجود آورد تا جوامع و افراد مختلفی که از به رسمیت شناختن سایبرفضا به‌عنوان «فضای واقعی» پرهیز داشتند، به درون این فضا راند. همین عنوان «فضای مجازی»، که به سایبرفضا اطلاق می‌شده است، به دلیل پرهیز از به رسمیت شناختن آن بود. ملت‌های مختلف، از آمریکا و ژاپن گرفته تا کره جنوبی و چین و آلمان و ایران و هند، چه آن‌ها که تولیدکنندگان فناوری سکوی سایبرفضا بوده‌اند و چه آن‌ها که بیشتر کاربر این نوع فناوری بوده‌اند، از انتقال زندگی اجتماعی با فضای سایبر پرهیز داشته‌اند و به آن «فضای مجازی» می‌گفتند؛ اما واقعیت این بود که این فضا، حتی واقعی‌تر از فضای فیزیکی است که ما معمولاً در آن زندگی می‌کنیم و شرایط کوید-۱۹ نشان داد چقدر می‌تواند فرصت واقعی ایجاد کند. «سایبرفضا»، واقعی‌تر از فضای فیزیکی است، چون تعاملی‌تر است؛ درون‌مایه اصلی واژه «سایبر» که از واژه یونانی «کوبرنتس» (Greek: κυβερνήτη; English: Kubernetes) یا سکان‌دار گرفته شده، در تعامل فعال با محیط است؛ یک سکان‌دار و راننده، زمانی می‌تواند خوب رانندگی کند که در تعامل فعال با محیط و خورد و بازخورد باشد؛ در حقیقت، فنّاوری سایبر، باعث ایجاد یک تعامل فعال‌تر با محیط شده است که با ماشین‌های محاسب «به هر میزان مورد لزوم» تقویت شده است؛ بنابراین، می‌توان اذعان کرد که سایبرفضا تلفیق بسیار و بسیار مضاعفی را میان ذهن و عین میسر می‌سازد، و از این رو واقعی‌تر است.
▬    کوید-۱۹، همه جوامع و افرادی که از پذیرش سایبرفضا و فنّاوری دیجیتال پرهیز داشتند را به استخر سایبرفضا انداخت، و آنان مجبور شدند دست‌وپا بزنند و به نوعی خودشان را با آن تطبیق دهند؛ این، یک فرصت است و فرصت‌هایی را از جمله در زمینه مناسک دینی در اختیار ما می‌گذارد به این فرصت‌ها درواقع تکرار یا کپی‌برداری از فضای فیزیکی که تابه‌حال به آن خو کرده بودیم یا درباره آن تجربه تاریخی داشتیم نیست.
▬    نکته دوم، آن‌که اشخاص، نهادهای اجتماعی، دولت ملت‌ها، و نیروهای تمدنی مثل شرکت‌ها و از جمله «دین» که فراسوی ملت‌ها عمل می‌کنند، باید این سایبرفضا را به رسمیت بشناسند، و اقتضائات آن را مکمل اقتضائات و شرایط قبلی کنند و بر اساس آن‌ها و الزامات سکوهای (پلتفرم‌های) جدید، عملکردهایشان را بسط و توسعه دهند.
▬    توسعه عملکردهای دینی به سکوها و پلتفرم‌های دیجیتال، به‌سادگی نمی‌تواند اتفاق بیفتد؛ مهم‌ترین بخش مناسک دینی، مناسک اجتماعی است که هم از دیدگاه دینی و هم از دیدگاه جامعه‌شناسی دین، نقش مهمی در دین‌داری ایفا می‌کنند. اگر قرار باشد بخش مهمی از زندگی ما به فضایی دیجیتال مهاجرت کند، مثل همین اتفاقی که در دوران کوید-۱۹ روی داد و هنوز هم تبعات آن در برگزاری برخط همین جلسه ما هم هویداست، باید بتوانیم مناسک اجتماعی را در این سکوی جدید بازسازی کنیم.
▬    نکته این است که ما در این موضوع، نیاز به یک سری «شتاب‌دهنده خلاقیت‌ها» داریم؛ خلاقیت‌هایی که زمینه گسترش مناسک اجتماعی در بستر شبکه را تسهیل کنند. و این اتفاقی خودبه‌خودی رخ نمی‌دهد و احتیاج به این دارد که کسانی که در زمینه مناسک دینی فعال بودند این نوآوری‌ها در زمینه سایبرفضا را از طریق الگوهایی موجود زیست شبکه‌ای شتاب دهند و این نحو هم‌بودن‌های مدنی را در چارچوب سکوهای دیجیتال گسترش دهند. همایش‌هایی مانند جشن غدیر یا پیاده‌روی اربعین، نسخه‌های موفقی از هم‌بودن‌های مدنی و مناسک اجتماعی دینی هستند که در مقیاس جهانی اهمیت طراز اول خود را به اثبات رسانده‌اند؛ ولی دوران کوید-۱۹ نشان داد که ما باید مهیا باشیم که این مناسک اجتماعی موفق را در همین مقیاس تأثیرگذاری درون شبکه و بر سکوی سایبرفضا گسترش دهیم تا تأثیر واقعی آن نیز گسترش قابل ملاحظه و چندین برابر پیدا کند.
▬    در دوران کوید-۱۹ ضرورت، انتقال مناسک به سایبرفضا، احساس شد؛ و اکنون می‌دانیم که این انتقال، حتی در شرایطی که مانعی برای گرد هم‌آیی فیزیکی نیست، می‌تواند به این مناسک با ضریب چندین برابر، دامنه تأثیرگذاری ببخشد. این، یک ظرفیت مهم است که نباید از آن صرف‌نظر کرد.
▬    نمونه اخیر جشن غدیر، همچنین مراسم عزاداری اباعبدالله، طی سالیان اخیر، ضمیمه‌های مهمی در سایبرفضا داشته‌اند. علاوه بر آن‌که مناسکی در فضای مجازی به‌صورت عینی ایجاد می‌کنیم که همان‌طور که عرض کردم خیلی مغتنم و موفق است، باید به‌طور جدی و به‌سرعت و با پذیرش الگوهای جهانی که در این زمینه وجود دارد مناسک دینی را در سایبرفضا بازسازی کنیم؛ مثلاً از سکوهای بازی‌های رایانه‌ای، شبکه‌های اجتماعی، و الگوهای دیگر ارتباطی و همایش‌های برخط، و از همه این‌ها مهم‌تر، روش‌های خلاقانه و مبتکرانه، برای این‌که بتوانیم مناسک اجتماعی دینی را که هم از نظر اسلام خیلی مهم هستند و هم از نظر جامعه‌شناسی دین یک سطح مهم دین‌داری را می‌سازند گسترش دهیم.
▬    نکته آخری که می‌خواهم عرض کنم به تأثیری اشاره دارد که این «هم بودن‌های مدنی دینی» می‌توانند بر تغییر شکل و گسترش و بهبود نظام مردم‌سالاری دینی و به طور کلی نظام حکمرانی دینی بگذارند. در واقع، شرایط آن فراهم آمده است تا ما با یک نوع مردم‌سالاری جدید مواجه شویم که مردم‌سالاری دینی هم مزیت‌های خوبی در تطبیق با آن دارد.
▬    در واقع سایبرمردم‌سالاری یک نحو مردم‌سالاری خیلی فعال‌تر است؛ نوعی از مردم‌سالاری است که در آن ضرورتی به انتظار چهارساله برای بازتاب نظر مردم در نظام حکمرانی نیست. کلان‌داده‌ها، به نحو لحظه‌ای به حکمرانان، نظر و دیدگاه، و از آن مهم‌تر، راه‌حل‌ها و راه‌یابی‌های مردم را به نظام حکمرانی بازتاب می‌دهند؛ و نظام حکمرانی می‌تواند این دیدگاه‌ها و راه‌یابی‌ها را در تنظیم سیاست‌های خود، و با ملاحظه ضوابط اخلاقی به کار ببندد.
▬    مجموعه متنوعی از سکوها و پلتفرم‌های جدید به وجود آمده که مردم، مدام اظهارات سیاسی خود را در آن بازتاب می‌دهند؛ و این نظرات می‌تواند به حکومت‌ها کمک کند و آن‌ها را برای رسیدگی به مسائل اجتماعی و تجهیز اراده ملی برای پیش‌برد رویارویی با مسائل، مجهزتر کند و ما با نوعی صندوق رأی هر روزه مواجه هستیم و این خیلی کمک می‌کند که کفه دموکراسی و مردم‌سالاری در کنار کفه بوروکراسی تلفیق خلاقانه و کارآمدتری بسازد.
▬    از توجه شما سپاسگزارم.

مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 06 آبان 1401 ساعت 09:08

یک برداشت از ”پروژه فرانسوی مهسا امینی“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    صرف‌نظر از سیاست کلی کشور در قبال «فتنه»ها که از فرمول کلی امیر المؤمنین علیه السلام در مماشات و عدم دخالت فعال تا زمان نشستن غبار «فتنه»، و سپس قطع سر «فتنه»، پیروی می‌کند، و ...
▬    و با در نظر گرفتن آنچه در شرایط فعلی اولویت حکمرانی کشور در مدیریت بحران برآمده از جنگ تحمیلی اقتصادی و از اولویت خارج کردن سایر موضوعات، ملحوظ هست، ...
▬    تا آنجا که به رویدادهای نامتعارف اخیر در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران مربوط است، نکاتی را لاجرم، باید برای روشن شدن ذهن دانشجویان و آیندگان، «ثبت کرد».

░▒▓ ۱.
▬    یادم هست که نیکمرد زیباروی و خوش‌فکری به نام آقای صبوحی، ورودی ۱۳۷۳ دانشکده علوم اجتماعی، از جبهه و اسارت، بدون فک پایین برگشته بود؛ از آن‌ها بود که به قول ابراهیم حاتمی‌کیا، «تیپ رفته بودند و گردان برگشته بودند»، و پس از بازگشت، ...
▬    در همان اوان خیز اصلاحات، در سال ۱۳۷۵، دریافته بودند که گویا، جوانی و سلامت خود را برای «رهایی» برخی دختران و پسران در برقراری روابط ناسالم گذاشته‌اند، لااقل مطابق «قرائت»ی که کارگزاران و اصلاحاتیان از حجاب و اخلاق و قواعد حکمرانی ولنگار مردم‌سالار، به نام «سروش» عرضه می‌کردند.
▬    آن موقع هم، اصلاحاتیان، با چنگ انداختن به حکم قرآنی «حجاب»، قصد داشتند به حیات سیاسی نفاق‌آلود و دروغین خویش، تنفسی مصنوعی ببخشند ...
▬    خلاصه، حس بدی برای امثال آقای صبوحی بود؛ از دست رفتن جوانی و سلامت و ... فقط به قیمت «رهایی» برخی دختران و پسران... همین؟! آن‌ها تیپ رفته بودند و گردان برگشته بودند، و پیکر خونین برادران خود را در آغوش خویش برگردانده بودند، و حالا می‌دیدند که آرمان‌ها به قیمت بقای یک جریان سیاسی عمیقاً نفاق‌آلود حراج شده‌اند...
▬    و در گرماگرم اولین «فتنه» کلاسیک پس از انقلاب در سال ۱۳۷۸، هیچ چیز، به خوبی فیلم «آژانس شیشه‌ای» وضع و حال امثال آقای صبوحی را آشکار نمی‌کرد ...

░▒▓ ۲.
▬    حس حرمانی که امثال آقای صبوحی را تسخیر کرده بود را این روزها بهتر می‌توان درک کرد...
▬    این روزها که درگذشت یک نفس محترم، کسانی را به درخواست خشن و غیر«مدنی» «خون‌بها» برانگیخته، می‌توان درک کرد، که امثال آقای صبوحی، در سال ۱۳۷۵، چه حالی داشتند که با هزاران نفس مقدس، دعوت به آرامش و بسنده کردن به واکنش «مدنی» می‌شدند...
▬    گفته شد که سه‌شنبه، یک نفس محترم اما بی‌گمان مجرم، در برخورد با پلیس به بیمارستان انتقال یافته؛ روز پنجشنبه، پلیس بیانیه‌ای منتشر کرد، و فردای آن روز، وقتی همه منتظر بودیم تا در یک روند «مدنی» قاصر و مقصر پیدا و وارسی شوند، ناگهان، بیانیه سراصلاحات نشان داد که دوباره و برای چندمین بار، اصلاحاتیان قصد خروج از روند «مدنی» دارند...
▬    و خشونت‌ها شروع شد...
▬    و همان طور که انتظار می‌رفت دانشکده علوم اجتماعی یک پای خشونت‌ها بود...
▬    و در ذهن من، آنچه در همان لحظات نخست پررنگ شد، چهره تابناک آقای صبوحی بود؛ آن‌ها «تیپ رفته بودند و گردان برگشته بودند» و با خون دل، به آرامش و روند «مدنی» دعوت می‌شدند، و این‌ها به نام یک نفس محترم و مجرم، اینچنین، دوباره به نابودی وطن، همت نافرجام خویش را گماشته بودند...
▬    منطقاً در تمام جوامع دنیا، کهنه‌سربازان، مورد اشد احترام‌اند، ولی در ملک ما، به نامبارکی چپ‌های نه چندان مؤدب، موقعیت‌ها، در این دست مواقع عوض می‌شود. متأسفانه...

░▒▓ ۳.
▬    خاطره دیگری که این روزها به بهانه «پروژه فرانسوی مهسا امینی» در ذهن تاب می‌خورد، ماجرای اخراج چهار دانشجو در یک ساعت ۱۲ سال ۱۳۷۵ است؛ ساعت ۸ صبح، چهار دانشجو، مقابل در دانشکده علوم اجتماعی با ایستادن مقابل دکتر حسین حاج فرج الله دباغ، از ورود او به دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ممانعت کردند، و ساعت ۱۲ همان روز، رسماً و غیرقابل‌بازگشت، از دانشکده علوم اجتماعی اخراج شدند. باز یادم هست که دوستان می‌گفتند، یکی از آن چهار نفر سرتیپ سپاه بود که او هم اخراج شد و بازنگشت.
▬    حکایت از این قرار است که «دانشجو»، به دانشگاه برای کسب دانش مراجعه می‌کند و اگر خود را دانشمند و اهل تشخیص و حتی اهل اقدام می‌داند، دیگر نیازی به «دانشجو» بودن ندارد، و اگر حس و حال «دانشجو» در زیاد دانستن، به قدر هتک حریم دانشگاه پیش برود، این دانشجو، دیگر برازنده «دانشجویی» نیست.
▬    اما این روزها، و حتی از اردیبهشت‌ماه سال جاری، شماری از دانشجویان و غیردانشجویان در دانشکده علوم اجتماعی پیدا شده‌اند که به بهانه‌های گوناگون، از درخواست بی‌سابقه و بی‌لاحقه «فوتبال مختلط» گرفته تا پیگیری «پروژه فرانسوی مهسا امینی»، حریم دانشگاه را زیر پا گذاشته‌اند و با دیلم به جان حصار زمین فوتبال افتاده‌اند؛ ...
▬    در این مدت، اشد حرمت‌شکنی، نسبت به رئیس دانشکده، استادتمام دکتر غلامرضا جمشیدیها روا داشته شده است؛ ...
▬    معاونت فقید آموزشی دانشکده، خانم دکتر مریم نجارنهاوندی به دلیل سکته و هماتوم مغزی از دنیا رفتند، که بی‌گمان فشار عصبی این نحو حرکات حرمت‌شکن، در رحلت ایشان بی‌اثر نبوده است؛ ...
▬    و همچنین، سایر حریم‌شکنی‌ها در تلاش برای به تعطیلی کشاندن دانشکده؛ ...
▬    قریب ۲۰ دقیقه، طبقه چهارم، کلاس دکترای تخصصی، لگدهای خود را به در کلاس می‌کوبیدند و فریاد داشتند که به اجبار کلاس را تعطیل کنند، و دانشجویان صدای معلم را نشنوند؛ چنین اقدامی مکرر تکرار شده است؛ ...
▬    یک دانشجوی ممتاز دکتری، به دلیل ابراز عقیده انتقادی در مورد جایگاه ضداجتماعی سلبریتی‌ها، توسط این جماعت هو می‌شود؛...
▬    و بالاخره، کس/کسانی به نام انجمن صنفی دانشکده علوم اجتماعی به اساتید دانشکده علوم اجتماعی نامه نوشته‌اند و ایشان را «اساتید هنوز محترم» خطاب کرده‌اند.
▬    حکایت از این قرار است که «دانشجو»، به دانشگاه برای کسب دانش مراجعه می‌کند و اگر خود را دانشمند و اهل تشخیص و حتی اهل اقدام می‌داند، دیگر نیازی به «دانشجو» بودن ندارد، و اگر حس و حال «دانشجو» در زیاد دانستن، به قدر هتک حریم دانشگاه پیش برود، این دانشجو، دیگر برازنده «دانشجویی» نیست.

░▒▓ ۴.
▬    خلاصه، روزگار چرخید و چرخید، تا کسانی که روزی انقلابی‌های مظلوم و مقتدر را متهم به رفتار غیرمدنی می‌کردند، به غیرمدنی‌ترین رفتارهای ممکن آلوده شوند؛ حالا، عملاً دست آنان به خون مرحوم خانم دکتر نهاوندی آلوده است؛ صددریغ، ولی این، معجزه خداوند انقلاب مظلوم و مقتدر است که این‌چنین، «حقیقت طریقت را ظاهر می‌گرداند، هر چند که پوشانندگان را دشوار آید»...
▬    حتی استادی که سر اصلاح‌طلبان باصطلاح «مدنی» دانشکده علوم اجتماعی محسوب می‌شوند، در واکنش به رویدادهای اخیر فرمودند: «باید در کلاس را آتش می‌زدند!» و اذعان نمودند که به وقت دانشجویی، خود در اتاق دکتر... را شکسته است و اگر لازم بود در اتاق دکتر نراقی را هم می‌شکست! ... و باز معجزه الهی را ببینید که انقلابی‌های مظلوم و مقتدر که حاصل هزاران خون مقدس را در خطر می‌دیدند، و با خون دل، تاب از کف داده بودند ولی به رفتار «مدنی» دعوت می‌شدند، امروز را دیدند که این «مدنی»های پیشین، این‌چنین «غیرمدنی» هستند و «غیرمدنی» بودن خود را فریاد می‌زنند...

░▒▓ ۵.
▬    اما چرا عنوان این مطلب را «پروژه فرانسوی مهسا امینی» برگزیدیم؟
▬    نخست آن که، جماعت انتلکتولی ایران، یک بیماری دیگر، علاوه بر «غیرمدنی» بودن دارد؛ و آن این که نحوی ارتباط مالی دیرپا با سفارتخانه‌ها برقرار کرده است؛ و در این میان، فرانسه، و رایزنی فرهنگی سفارت فرانسه در ایران نقش برجسته‌ای دارد.
▬    فرانسه پس از رزم عالمگیر، که فتوحات خویش در غرب آسیا را از کف داد و قافیه را به بریتانیا و سپس امریکا باخت، روشی از جنس رایزنی که نه، «مداخله فرهنگی»، را برگزید تا اعمال نفوذ خود بر غرب آسیا را استمرار ببخشد. در ایران نیز، هر چند که ایران هیچ‌گاه در شمار فتوحات فرانسه و هیچ بیگانه دیگر نبوده، چنین رویه‌ای را در پیش گرفته، و تا حدودی نیز موفق بوده است؛ در ناآرامی‌های اخیر، نقش فرانسه، و مشخصاً رئیس جمهور مکرون در هدایت و ارسال سیگنال‌های آشکار، برجسته و برای ناظران، بی‌اندازه معنادار بود.
▬    در کنار ساختار انتلکتولی وابسته، شبکه‌ای از سلبریتی‌ها، توسط مجموعه‌ای از کشورهای غربی سازمان‌دهی شده‌اند که در این میان، نقش کانادا از سایر کشورها برجسته‌تر است. کانادا از این ابزار برای هدایت انقلاب نارنجی در اوکراین، و تلاش‌ها برای ناپایدار کردن حکومت روسیه نیز بهره برد.
▬    حالا، و حتی چندی قبل، در زمانی که روسیه، کریمه را ضمیمه خاک خود کرد، و در شرایطی که با نبرد اوکراین، و رویارویی مستقیم روسیه و غرب از یک سوی، و رویارویی بسیار محتمل چین و ایالات متحده بر سر تایوان در سوی دیگر، شرایط جهان به نحوی دگرگون شده است که مجموعه نیروهای متخاصم با ایران مصمم شده‌اند که تمام توان خود را برای اعمال تغییر در ایران به کار گیرند.
▬    این تصمیم آنان، دو سو دارد؛ در یک سوی بعید که نه، ناممکن، شاید به تسلیم ایران منجر شود؛ و در سوی دیگر، شبکه متحد با دولت‌های متخاصم آشکار می‌شود و تحت کنترل ایران در می‌آید. در سال ۱۳۹۸ هم، پس از وقوع ناآرامی‌های آبان‌ماه، رئیس جمهور حسن روحانی در جلسه هیأت وزیران، در تعبیری معنادار خطاب به نیروهای متخاصم و بویژه سازمان منافقین خلق گفت: «تمام توان شما همین بود؟!»
▬    انکارناپذیر است که مجموعه‌ای از شبکه‌سازی‌ها در کشور توسط دولت‌ها و نیروهای متخاصم انجام شده است. مدت‌هاست که در وبگاه‌های خبری کشورهای اطراف ایران، آگهی‌های بی‌پرده با عنوان صریح «استخدام جاسوس» رؤیت می‌شود و از آنجا که به قول نویسنده و کارگردان مشهور: «وطن‌فروشی در این مملکت نوبر نیست»، کشور در این موقعیت‌ها می‌تواند شبکه‌های پنهان را آشکارا ببیند. برداشت من این نیست که جمهوری اسلامی عمداً این دست فتنه‌ها را پر و بال می‌دهد تا شبکه‌های ناآماده رقیب امنیتی خود را کشف و خنثی کند، ولی یک دلالت ضمنی رویارویی‌های ناپخته با جمهوری اسلامی، همواره همین بوده است.
▬    تلقی من این هست که کشور، از این فتنه با این دستاورد عبور می‌کند که شبکه گسترده‌ای از نیروهای اجاره‌ای را کشف و خنثی می‌کند و تا مدت‌ها، نیروهای نفوذی دولت‌های متخاصم، تأثیر چندانی از طریق اعمال نفوذ روی کف جامعه بر عملکرد جمهوری اسلامی نخواهند داشت.

مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 06 آبان 1401 ساعت 08:53

طرح مبحث خِرَدفضا (NooSphere)

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄  قضیه
▬    با انفجار «اطلاعات در دسترس» مواجهیم؛ و ...
▬    و «تکنیوم» به مثابه «زیرساخت تولید+تحلیل اطلاعات» به سرعت در حال تغییر است.
▬    در این شرایط، فراتر از «اینفوفضا» (InfoSphere) یا «فضای تنفسی اطلاعات» که در آن غرقه هستیم،...
▬    به مدد «تکنیوم»...
▬    چیزی شکل گرفته، و در حال گسترش است، به نام «خِرَدفضا» (NooSphere) یا «فضای تنفسی تحلیل اطلاعات».
▬    در واقع، نظام به هم پیوسته و گسترده «زیرساخت تولید+تحلیل اطلاعات»، دیگر به تولید اطلاعات بسنده نکرده، تحلیل اطلاعات را هم شکل می‌دهد و اطلاعات تحلیل و شبکه شده را در اختیار می‌گذارد.
▬    و اگر «خِرَدفضا» عمداً جهت‌دار ترسیم شود که اغلب نیز چنین است، با چیزی به نام «نبرد شناختی» مواجه خواهیم بود.

▀█▄  کاوش در اطراف قضیه

▀█▄  تز ۱.
▬    کوین کلی در کتاب خود با نام «تکنولوژی چه می‌خواهد؟»، مفهوم «تکنیوم» را ابداع کرد.
▬    او برای بیان دیدگاه خود به یک کلمه نیاز داشت، دایر بر این که...
▬    فناوری نه تنها برآمده از اقتضائات مادی تمدن همراه با خلاقیت‌های فکری است، بلکه بویژه پس از شکل‌گیری «هوش مصنوعی» که خود، خلاق فناوری و منطق فناوری است، شامل ارتباطات متقابل سیستمی نیز می‌شود که در آن، هر فناوری برای تولید و نیروهای مولد خود به فناوری‌های دیگر منوط و مرتبط است.

▀█▄  تز ۲.
▬    مهم آن است که این ارتباط متقابل سیستمی میان اجزاء سیستم فناوری یا همان «تکنیوم» اقتضائات مستقل خود را دارد که لزوماً با اقتضائات کاربری انسان‌ها از ماشین، همساز نیست.
▬    از این قرار، «فناوری» لزوماً شتاب‌دهنده نیست، بلکه می‌تواند تحمیل‌کننده نحوی «دوگانگی ساختاری» به قول آنتونی گیدنز باشد.
▬    بدین ترتیب، «تکنیوم»، همزمان، هم «اینفوسفر» و «خِرَدفضا» را گسترش می‌دهد، و هم محدود و منحرف می‌سازد.
▬    با توجه به «تضاد» در «اینفوسفر» و «خِرَدفضا»، تکنیوم، هم فرآیندهای محاسباتی و ذخیره‌سازی و انتقال را برای نبرد و درگیری در دستگاه‌های شناختی را تأمین می‌کند، و هم جهت «متقاعدسازی» را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

▀█▄  تز ۳.
▬    به طور معمول، «اینفوسفر» و «اطلاعات» را مربوط به «حقایق» می‌دانیم؛ چیزهای واقعی.
▬    با این حال، وقتی خوب دقیق می‌شویم، این تلقی از «اطلاعات» هرگز دقیق نبوده است.
▬    قدیم‌ها خیلی چیزها را قبول داشتند که الآن می‌دانیم نادرست هستند: مثلاً خورشید به دور زمین نمی‌چرخد. در حوزه‌های علمی، می‌پذیریم که داده‌های ما در بهترین حالت دارای خطاهای اندازه‌گیری هستند، و با بهبود درک ما، نظریه‌های علمی ما در معرض تغییر، و حتی تغییر پارادایم خواهند بود.
▬    چنین چندوچون و مناقشه‌ای در «اینفوسفر»، متعلق به «خِرَدفضا» هستند.
▬    اما، تعارضات علمی اعتبار اطلاعات، تعارضات اغلب خوش‌خیم و مسالمت‌آمیز در خِرَدفضا هستند. در خِرَدفضا درگیری‌های بدخیم نیز حادث می‌شوند.
▬    در طول جنگ جهانی دوم، متفقین به دنبال متقاعد کردن آلمانی‌ها بودند تا آن‌ها را به این تحلیل برسانند که نورماندی، یک نقطه درگیری مهم و قابل اعتنا نیست، و از قضا موفق هم شدند تا تمرکز تصمیم‌سازان آلمانی را از نورماندی جابجا کنند.
▬    امروز نیز، در متن «خِرَدفضا» درگیری قابل ملاحظه‌ای برقرار است که هدف آن، هم عموم انسان‌ها و ماشین‌های محاسب، و هم بویژه «تصمیم‌سازان» است.

▀█▄  فرجام کلام
▬    پنج رکن «هستی‌شناسی»، «معرفت‌شناسی»، «اخلاق‌شناسی»، «زیبایی‌شناسی»، و «منطق»، ابزارهایی هستند برای سازمان‌دهی و اشکال‌زدایی از «خِرَدفضا».
▬    به این پنج رکن، «سکو یا پلتفرم خِرَد» می‌گوییم؛ این پلتفرم، فراتر از صرف حل تعارضات شناختی است، و این امکان را ایجاد می‌کند تا «اینفوسفر» و «خِرَدفضا»، توأمان در مسیری حقیقی‌تر و اخلاقی‌تر و زیباتر و منطقی‌تر، گسترش یابند.
▬    در واقع، «سکو یا پلتفرم خِرَد»، ضامن آینده حقیقی‌تر و اخلاقی‌تر و زیباتر و منطقی‌تر ما خواهد بود، و اگر، نتوانیم با همیاری انسانی-ماشینی، این پلتفرم را توسعه دهیم، آینده ما، به شکلی که در «نبردهای غیرواقعی شناختی» ترسیم خواهد شد، شکل خواهد گرفت.
▬    در اینجا هدف، آینده انسانی در مقابل آینده ماشینی نیست، بلکه هدف، آینده حقیقی و اخلاقی و زیبا و منطقی است.


توأم با اقتباس های آزاد...

مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 15 مهر 1401 ساعت 20:42

سندرم «خودمردم‌پنداری»

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری ادامه مطلب...در گفتگو با ایرنا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ با «خود مردم پنداری» شماری از انتلکتوئل‌ها مواجهیم، نه مردم
▬    دکتر حامد حاجی‌حیدری، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، ناآرامی‌های رخ داده در هفته اخیر را متفاوت با رویکرد غالب «مردم» دانست و گفت: واژه «مردم»، نه تنها در فضای سیاسی ایران مورد سوء استفاده بوده، بلکه از زمان افلاطون تا حال، پیوسته کژتابی داشته است و مدام موجب خطاهای متعدد تحلیلی شده است؛ ما با چیزی که میتوان نام آن را «خودمردم‌پنداری» گذاشت مواجهیم، یعنی برخی از انتلکتوئل‌ها، «مردم» را خودشان و محیط اطراف خودشان تصور می‌کنند، در حالی که با سایر مردم، چه آن فوج عظیمی که در تشییع شهید حججی و شهید سلیمانی و نه دی و تجمع غیرمنتظره روز یکشنبه و اربعین و ... شرکت می‌کنند، و چه مردم تمام کلان‌شهر تهران یا شهرها و شهرستانهای دیگر ایران ارتباط منظمی ندارند؛ آن‌ها، اغلب، در تهران و غالباً هم در گوشه‌ای از شمال یا غرب تهران، برخی مشاهدات را که مؤید تصور شخصی خودشان است، به طور نامنظم، رأی و نظر مردم قلمداد می‌کنند. وی افزود: این رویکرد از سال ۸۸ شکل گرفته و هنوز هم ادامه دارد، وقتی خودشان به فردی رأی می‌دهند، تصور می‌کنند سایرین هم همان‌طور می‌اندیشند، و وقتی خودشان در مورد موضوعی نظر خاصی دارند، آن را به کل «مردم» تعمیم می‌دهند.


░▒▓  زودتر از این‌ها منتظر پروتست اجتماعی بودیم
▬    این استاد جامعه‌شناسی در بیان ارزیابی خود از ریشه اتفاقات اخیر گفت: ما به دلیل فشارهای مالایطاق اقتصادی که در دولت قبل شکل گرفت و تا حدودی نیز در بحران جهانی اقتصاد ریشه دارد، خیلی زودتر از این‌ها منتظر نحوی از اعتراض یا اصطلاحاً پروتست اجتماعی بودیم و به نظرم این رخداد، هم دیر اتفاق افتاد و هم دامنه آن به طور نامعمولی محدود و کوچک بود.
▬    اصولاً برای ما سؤال بود که چرا بعد از آنکه دولت آقای روحانی با سیاست‌های اقتصاد آزاد و بدون تأمین اجتماعی مناسب، دولت را به لحاظ اجتماعی، بسیار بد اداره کرد و شرایط اجتماعی بسیار سنگینی ایجاد شد، و با اینکه دولت جدید حدوداً در کنترل تورم موفق بود، و پس از اصلاح ارز ۴۲۰۰ تومانی نیز، به دلیل اعطای کمک معیشتی تا حدودی فزایندگی فشار اقتصادی را مهار کرد، اما بویژه در قلم اجاره مسکن، به سبد هزینه خانوارها فشار سنگینی وارد آمد؛ از این رو تصور می‌شد، با وقوع یک جرقه و بهانه، خصوصاً اقشار آسیب‌پذیر، باید واکنش شدید و متناسبی به این مشکلات نشان می‌دادند، اما این‌طور نشد.
▬    حاجی‌حیدری گستره ناآرامی‌ها را کمتر از انتظار خواند و گفت: ما با شرایطی مواجه شدیم که می‌طلبید جرقه‌های اعتراض که اول در شبکه‌های اجتماعی و بعد در کف خیابان روشن شد، در زمینه فشارهای اقتصادی بسیار گسترده‌تر شود. اتفاقاً سؤال این است که چرا ابعاد این اعتراضات و تنش‌ها این قدر محدود بود؟ جالب این که بعضی انتلکتوئل‌ها هم از عدم همراهی «مردم» متعجب بودند، چرا که با همان مشکل «خودمردم‌پنداری»، تصور می‌کردند که «مردم» باید پرخاش بیشتری از خود نشان دهند. پاسخ در این حدود است که اغلب مردم به سیاست‌های اقتصادی دولت، کم و بیش امیدوارند. شخصاً گمانم این هست که دولت در زمینه سیاست‌های اقتصادی مسیر درستی در زمینه انضباط مالی و ارتباط منظم با اقشار حاشیه‌ای طی می‌کند، ولی همچنان از این بردباری اقشار آسیب‌پذیر مبهوت هستم؛ ظاهراً جامعه ما به رغم مشکلات سنگین خود، با درک شرایط جهانی و تلاش‌های دولت، به دولت آیت الله رئیسی امیدوار است.
▬    وی اتفاقات رخ داده بعد از مصیبت مهسا امینی را هماهنگ شده توصیف کرد و ادامه داد: باید ابعاد این موضوع معلوم شود، چون برخی نخبگان سیاسی خاص در این زمینه بیانیه دادند که در موارد مشابه قبلی بیانیه نمی‌دادند که هیچ، گاهی در جهت نکوهش قربانی گام بر میداشتند؛ این شیوه غیر معمول آن‌ها، این را به ذهن متبادر می‌کرد که گویی یک ستاد هماهنگی، این‌ها را در کنار اقدامات خارجی به خط کرده بود، و حوادث بعدی را هم همان ستاد هماهنگی رقم زد، و جالب این که آن‌ها که در زمان مصیبت مهسا امینی بیانیه دادند در مورد مصائب بعدی مانند آتش زدن قرآن کریم یا پرچم کشور یا شهادت فجیع و مظلومانه جوان مشهدی، یک مصاحبه و ابراز تأسف هم نکردند.


░▒▓ عناصر نفوذی به ما بسیار نزدیک‌اند
▬    وی درباره علت کشیده شدن اعتراضات به درگیری و اغتشاش اظهار کرد: در زمینه موضوعات امنیتی تخصصی ندارم، ولی گمانم این است که مواردی مثل ترور شهید فخری زاده هشدار داد که عناصر نفوذی بین ما، و بسیار نزدیک هستند، طوری که یک ترور پیچیده را با این امکانات و طراحی‌های سنگین اجرا می‌کنند. البته این اظهار نظر کارشناسی شده نیست و قضاوت من به عنوان یک فرد عادی در این زمینه است، و نمی‌دانم این سطح از نفوذ امنیتی چقدر در دنیا متعارف است، ولی به هر تقدیر، این حس در ما ایجاد می‌شود که جماعتی در میان ما و در این شهر شلوغ هستند که هر از گاهی با یک بهانه‌ای پیدایشان می‌شود و به طوری که گمان نمی‌رود آموزش ندیده و عملکردشان طراحی نشده باشد، تخریب می‌کنند و آسیب می‌زنند و غوغا به بار می‌آورند؛ بخصوص وقتی مطلع شویم شماری از دستگیرشدگان اغتشاشات اخیر، سابقه دستگیری در سال ۸۸ را هم داشته‌اند.


░▒▓ با سایبرفضا، به جای ۴ سال یک‌بار، هر ۴ ساعت می‌توان نظر عموم مردم را شنید
▬    حاجیحیدری در پاسخ به این سؤال که رویکرد مسئولان کشور در این موضوع چطور بوده و چگونه می‌شد عملکرد بهتری در کاهش نارضایتی و خشونت و افزایش اعتماد عمومی ارائه داد؟، گفت: ما از سال ۲۰۰۰ با گسترش سایبرفضا، وارد یک دوره جدید حیات اجتماعی در جهان شده‌ایم و شوک همهگیری کوید۱۹ باعث شد همه افراد جامعه، حتی کسانی که از این فضا پرهیز داشتند، ناگزیر، وارد آن شوند و بخش مهمی از زندگی اجتماعی به سایبرفضا مهاجرت کند. از این قرار، مردم‌سالاری نیز باید دگرگون شود و اصولاً باید در آستانه شکل‌گیری نحوی «مردم‌سالاری دینی هرروزه سایبرفضایی» در کشور خود باشیم. با این حساب، نظام حکمرانی لازم نیست صبر کند و هر چهار سال یک بار رأی مردم را دریافت کند، بلکه این فرصت را دارد تا فعالانه و با حضور و رصد در متن کلانداده‌های اجتماعی، به صورت دائم صدای بخش عمده‌ای از مردم و خواسته‌ها و از آن مهم‌تر، رهنمودها و راه‌حل‌های آنان را بشنود؛ حتی یک پیشنهاد این هست که دستگاه تصمیم‌سازی کشور با کمک شمار بسیار فارغ‌التحصیلان علوم انسانی و مهندسی، استارتاپ‌های کثیری را شتاب دهد تا دائم مشکلات و راه‌حل‌های عموم مردم را از اقصا نقاط کشور رصد کنند و پس از سنجش‌های علمی به نظام حکمرانی عرضه کنند تا حکومت بتواند پیوسته خود را با راه‌یابی‌های عموم مردم تطبیق و ارتقاء ببخشد. وی در ادامه گفت: با توجه به روند اتفاقات و رویدادهای اعتراضی در سال ۷۸، ۸۸ و ۱۴۰۱، به نظر من هر چه روند دهه به دهه تغییر کرده است، گستره خیابانی این اتفاقات کمتر شده است و به جای آن، بیشتر بازتاب سایبری پیدا می‌کند، و این هم دلیل دیگری در تأیید این مطلب است که نظام حکمرانی و تصمیم‌سازی ما باید حضور مؤثر و پاسخگوتری در سایبرفضا داشته باشد.
▬    عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران اضافه کرد: شنیدم برخی انتلکتوئل‌ها که از تکرار تجمع‌ها در شهرهای مختلف متعجب و سرخورده بودند، پرخاشگرانه می‌گفتند که «چرا مردم را مقابل مردم قرار می‌دهید؟» آن‌ها به این ترتیب آرزوی خود را بیان می‌کردند؛ آن‌ها می‌خواستند مجموعه حکمرانی مستقیماً با جماعت آشوبگر مواجه شود تا این مواجهه، با اصرار آشوبگران به تخریب و تجاوز، باعث ریزش اقتدار و اعتبار حکومت شود. این در حالی است که دلیل موفقیت جمهوری اسلامی در فرو نشاندن مسائل سال ۷۸ و ۸۸ این بود که حکومت تسهیل کرد تا حامیان انقلاب اسلامی به میدان بیایند و نظرشان را بیان کنند، تا معلوم شود، صدای غالب مردم چیست.


░▒▓ باید قبل از این‌ها عملکرد کلی نیروی انتظامی به سمت سایبرپلیس تغییر شکل می‌داد
▬    این استاد دانشگاه تصریح کرد: من یقین دارم که عموم مردم ایران، همه اعضای نیروی انتظامی و قطعاً حتی کسانی که خانم مهسا امینی را دستگیر کردند، از مصیبت فوت او متأسف بوده و هستند؛ و هیچ دلیلی وجود نداشت و ندارد که کسی این رویداد را مصیبت قلمداد نکند. برداشت من این هست که در ضمن این مصیبت، این فرصت قابل درک هست که به موازات انتقال بخش‌های مهمی از زندگی اجتماعی به سایبرفضا، عملکردهای ارشادی یا آموزشی و انتظامی پلیس هم می‌تواند تا حدود زیادی به سایبرفضا منتقل شود و از بروز برخی تنش‌های غیرضروری پرهیز شود.
▬    او گفت: البته من کارشناس انتظامی نیستم، اما روشن است برقراری نظم در تهران که در فهرست ده کلان‌شهر عظیم جهان است و افزون بر آن، جمعیت آن در روز، تقریباً دو برابر جمعیت آن در شب است، واقعاً دشوار است؛ اگر قرار است در چنین شهری نظم برقرار شود یا کسی درباره نظم تذکری دریافت کند، باید از امکانات سایبرفضا در این رابطه استفاده بسیار بیشتری صورت بگیرد و تنها در صورت اصرار بر عدم اجرای قانون و نظم، در خارج از سایبرفضا اقدام عینی صورت بگیرد. مشابه این تسهیل سایبرفضا را در مواجهه راهنمایی و رانندگی با تخلفات رانندگی می‌بینیم که موفق‌تر از مواجهه عینی در متن کوچه و خیابان است.
▬    وی با اشاره به جنبش دختران انقلابی که فعالیت آن تیرماه امسال صورت متفاوت و زیباتری گرفت و تذکر و اهدای گل و گفتگوهای همدلانه با خانم‌های کم حجاب داشتند و بسته‌های رسانه‌ای متناسب تولید می‌کردند، گفت: در این تذکرهای همدلانه معلوم شد که برخی دختران جوان یا حتی میان‌سال، اطلاعات درستی در مورد حجاب و اهمیت دینی آن و تصریح آن در قرآن کریم و وصایای شهیدان و استدلالات متنوع اجتماعی از این دست نداشتند، و وقتی متوجه می‌شدند، به لحاظ عاطفی با دختران انقلابی همدلی داشتند و وضع حجاب خود را اصلاح می‌کردند. این حرکت، بازخوردهای خوبی داشت و یک گمان من آن است که اتفاقات اخیر، واکنشی به نتایج موفقیت‌آمیز آن اقدامات فرهنگی خودجوش دختران انقلابی دهه هشتادی بود. نیروی انتظامی هم می‌تواند قبل از تذکر در فضای عینی، در سایبرفضا و فضای دیجیتال، پیام‌هایی به افراد ارسال کند تا آن‌ها با ضوابط قانونی یا ملاحظات اجتماعی مرتبط با موضوع حجاب یا هر موضوع انتظامی دیگر آشنا شوند و اگر به این تذکرها بی‌توجهی شد، وارد اقدام در فضای عینی شود. حالا موقعیت فراهم است تا این انتقال پلیس به سایبرفضا تدارک شود و عملکردهای انتظامی و قانونی شکل منعطف‌تر و درخوری به خود بگیرد.
توأم‌بااقتباس‌های‌آزاد
مأخذ:ایرنا
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 06 مهر 1401 ساعت 18:07

موج‌سواری انتلکتول‌ها بر مصیبت مهسا امینی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄ قضیه:
▬    اطبای حاذق را در چهره‌های آرام و پراطمینان می‌شناسیم؛ آرامش و اطمینانی که از عمق دانش نسبت به ریشه‌های نظم قوانین طبیعی برمی‌خیزد. در شرایطی که مردم عامی غیرپزشک یا از آنان آشکارتر، دانشجویان پزشکی «دستپاچه و هراسان» می‌شوند، آن‌ها «حکیمانه و پرطمأنینه»، به دنبال ریشه بیماری‌های هولناک می‌گردند، و با تشخیص درست و دقیق خود، طوری ریشه‌ها را درمان می‌کنند که بیمار و خانواده‌اش، راهی برای ادای سپاسگزاری خود جز بردن دسته گلی برازنده به مطب حکیم نمی‌یابند. «حکمت و طمأنینه» خصلت رفتاری طبیب حاذق است.
▬    ولی امروز، نقدهای اجتماعی انتلکتول‌ها که گمان می‌برند سنخی از اطبای جامعه هستند، به طرز نامناسبی بی‌فرجام و دستپاچه است؛ روشن است که نقدهای آن‌ها، تأثیر متناسب چندانی نیز، در ساحت اجتماعی به جای نمی‌گذارند، چرا که از هر مصیبتی که برای مخاطبان خویش تصویر می‌کنند، راه برون رفتی که معاد و فرجام روشنی ترسیم نماید، نشان نمی‌دهند. مخاطبان، در بلندمدت، انتظار «حکمت و طمأنینه» دارند؛ ولی انتلکتول‌ها فقط موجی جستجو می‌کنند تا با خرج قدری همدردی، بحران تریبون خود را برای اندک‌مدتی تشفی بخشند.
▬    واقع و صورت مسأله این است؛ فرهنگ اینستاگرام به عنوان آلوده‌ترین شبکه اجتماعی جهان می‌تازد، و زنان را به بدن‌نمایی هر چه بیشتر فرامی‌خواند؛ اقشار مختلف این جامعه و در سطحی وسیع‌تر، جامعه جهانی از رویارویی با موضوعات مختلف برآمده از فرو رفتن زنان در مقتضیات بدن و استایل وامانده‌اند، و آمار گوناگون طلاق و ترک ازدواج و تجاوز و قتل‌های ناموسی و ... گواه آن است؛ مادران و پدرها در کار دختران خویش، دختران و پسرها در کار خواهرهای خود، و کودکان در کار مادرهای خویش مانده‌اند که واقعاً «این‌ها از بدن خود چه می‌خواهند؟»... در سوی دیگر، در عملکرد انتظامی دم و دستگاهی که باید در یکی از بزرگ‌ترین ابرشهرهای جهان که روزها تقریباً به اندازه جمعیت ثابت‌اش، جمعیت متغیر دارد، نظم و قانون برقرار نماید، بی‌گمان، خلل‌هایی بروز می‌کند؛ خصوصاً در قبال موضوعی که درون بسیاری از خانواده‌ها نیز لاینحل مانده و در تواتری بالا، به بن‌بست و دشواری و جدایی می‌انجامد.
▬    در این شرایط، عملکرد انتلکتول‌ها مشمئز کننده است؛ عملکرد تخصصی آن‌ها در این خلاصه می‌شود که موجی را که در شبکه برآمده و تک تک مردم نیز در هم‌حسی و هم‌دردی با آن توانمنداند شناسایی نمایند و بدون ریشه‌یابی و تجویز مدلل، صرفاً با کاربست کلامی تندتر، خود را فراتر از فهم مردم نشان دهند؛ زمانی یکی از همین انتللکتول‌ها، به کنایه به همقطاران خود گفته بود: ما مثل «اسکیپی» هستیم؛ بعد از وقوع حوادث سر و کله‌مان پیدا می‌شود و نچ نچ می‌کنیم و با تکرار نچ نچ، یا بلندتر گفتن آن، وانمود می‌کنیم که وظیفه خود را انجام داده‌ایم.

▀█▄ کاوش در اطراف قضیه:
▬    تز ۱. اغلب، شیوه عمل انتلکتول‌ها چنین است: عموماً، برای آن‌که در وفور اطلاعات این روزگار دیده شوند، اعلام «فاجعه» و «بحران» می‌کنند تا اشاره‌گرها و اسکرول‌ها و انگشتان را بر روی صفحه خود متوقف نمایند. آن‌ها ناگزیر، به دنبال مخاطب می‌گردند، و برای این منظور، سخنان بسیار از وقوع فجایع می‌گویند، تا چشم‌ها را جلب و مبهوت خویش کنند، و در این میان، آن‌چه چندان به چشم نمی‌خورد «حکمت و طمأنینه» است.
▬    تا آن‌جا که به انتلکتولیسم مربوط می‌شود، مشکل مهم عملکردی، در همین نداشتن تریبون یا همان مطب مستمر است که باعث می‌شود انتلکتولیسم در بیان نقطه نظرات خود «افراط» کند. آن‌ها در کوتاه مجال‌هایی که به دست می‌آورند تا در مرکز توجهات قرار گیرند، می‌کوشند از یک «بحران» پرده‌برداری کنند تا قدری چشم‌ها دوخته شود، و در نتیجه فرصتی بیابند و حرف‌هایشان را بزنند. این، زبان آن‌ها را به تندی باز می‌کند.
▬    تز ۲. البته چیزهای دیگری نیز در کار هست که باعث می‌شود انتلکتولیسم زبان تندی داشته باشد؛ مثل این که خاستگاه طبقاتی انتلکتول در قشر متوسط، از سویی او را به زندگی دور از زحمات به دست آوردن نان و اولیات زندگی سوق می‌دهد، و در سوی دیگر، نگاه آن‌ها به طبقه مرفه جهانی، مدام، نبودن‌هایی را گوشزد می‌کند که با داشته‌های تاریخی ملت و زحماتی که پابرهنه‌ها برای به دست آمدن همین داشته‌ها کشیده‌اند قیاس نمی‌شود. در مجموع انتلکتول در این خاستگاه طبقاتی، قدری «ناشکر» است.
▬    تز ۳. یا این که انتلکتول، آن‌چنان در شک‌گرایی مستمر ناشی از علم تجربی مدرن که به منظر و منافع دانشمندان مختلف منوط است گرفتار می‌شود، که ایمان و اطمینان خود را به آینده و معاد کردارهای خود و جامعه از دست می‌دهد. از این قرار است که اغلب، احساس ناامنی و «بی‌خانمانی» می‌کند، و دقیقاً نمی‌داند «چه باید کرد؟». این نیز موجب می‌شود که از سر احتیاط هم که شده، برای پیشگیری از یک وضعیت اسف‌بار احتمالی، چراغ‌های قرمز را مستمراً روشن نگه دارد.
▬    نهایتاً این که به هر دلیل که هست، انتلکتولیسم و روحیه انتلکتولی که در آکادمی خانه می‌کند، یک نتیجه ناخواسته برای جامعه به دنبال می‌آورد. قدری «اضطراب»، مدام و پیوسته از سمت انتلکتولیسم و محافل آکادمی به سمت جامعه تزریق می‌شود، بدون آن‌که نسخه مسکّنی برای آن پیچیده شود، و اجتماع و گروهی که چشم و گوش به انتلکتولیسم داشته باشند، لاجرم قدری مضطرب هم خواهند بود. این، مضمونی است که مستمراً نزد ادبا و فلاسفه اروپا نیز، از ویلیام شکسپیر و میگوئل سروانتس گرفته تا فئودور داستایفسکی مورد ابرام بوده است: ذهن مدرن، همان «ذهن بی‌خانمان» است.

▀█▄ چه باید کرد؟
▬    برای درمان این «ذهن بی‌خانمان» و جامعه‌ای که گرفتار تراوشات آن می‌شود، چه باید کرد؟
▬    نکته اول این که باید رسم زود قضاوت کردن را برانداخت. یکی از اشتباهات رایج بین اغلب انتلکتول‌ها، سبک شمردن امر «قضاوت» است؛ و در وضعیت سبک شمردن «قضاوت»، ساده‌ترین کار، «منفی‌بافی» است. برای «منفی‌بافی»، تنها قدری حس و حال «پرخاش» لازم می‌آید، در حالی که «واقع‌نگری مثبت و رو به آینده» که مردم از «حکیم» انتظار دارند، مستلزم ارائه «طراحی‌هایی برای آینده» است، و اتخاذ این دیدگاه همواره دشوار خواهد بود. پس، غالباً انتلکتول‌ها، که خود را متفکل سخن راندن در موقعیت‌های معدود مورد توجه واقع شدن می‌شمرند، مسیر ساده‌تر را بر می‌گزینند.
▬    در ارتباط با نکته اول، نکته دوم این که جایگزینی این روحیه در جامعه خوب است که دریابیم، تکرار یک مطلب و درخواست، همواره مؤثرتر از بیان شدید و غلیظ آن است. اکثراً، انتلکتول‌ها در معدود زمان‌هایی که تریبون به دست می‌آورند، تمایلی به درخواست مکرر یک چیز ندارند؛ زیرا، از این‌که جواب منفی بشنوند، می‌ترسند، و گمان می‌برند که مجال دیگری در دست نخواهد بود. واقعیت این است که رد شدن از سوی مردم برای انتلکتول خوشایند نیست؛ او احساس می‌کند که هر پاسخ منفی که از مردم بشنود، توانایی‌ها و ارزش‌های او زیر سؤال می‌برد. پیشنهاد ما به انتلکتول‌ها این است که زندگی خود را به سبک زندگی مردم نزدیک کنند و بدین ترتیب ارتباط بیشتری با مردم داشته باشند. این باعث می‌شوند که هم مسائل مردم را بهتر درک کنند و قضاوت‌های واقعی‌تری داشته باشند، و هم کانال‌های ارتباطی مناسب‌تری با مردم بجویند.
▬    در ارتباط با نکته دوم، نکته سوم این است که انتلکتول‌ها بهتر است قدری برای ملت خود وقت بگذارند. خواندن مستمر نظریه‌های مغرب‌نشینان، فرصت مشاهده و سیاحت مردم خودی را از آن‌ها گرفته است. اگر انتلکتول تمام زمان و همت خود را روی فکر کردن به انتظارات و خواسته‌های پدرخوانده‌های غربی بگذارد، قادر نخواهد بود به «جنبه‌های خودی ما» دسترسی پیدا کند. روشن است که مردم در بلندمدت برای او حسابی باز نمی‌کنند حتی اگر زمانی دانشجوی خود او بوده باشند، چرا که اساساً روی سخن انتلکتولیسم را به دیگران می‌بینند.
▬    در ارتباط با نکته سوم، نکته چهارم آن است که «اصول» مهم زندگی خودی ما را شناسایی کنید؛ گفتار انتلکتول‌ها، از سوی مردم، به مثابه «از هر دری سخنی» به نظر می‌رسد، به رغم روحانیت که از یک نقشه راه کلی و متن مقدس که معاد و آتیه جهان و مسیر دسترسی به آن را ترسیم می‌کند، پیروی راسخی می‌ورزد. زمانی که راهنمایی و برنامهٔ مشخصی برای حیات ملت خود نداشته باشید، نمی‌توانید در مسیر درست قرار بگیرید و مردم را هم در مسیر درستی قرار دهید. به عبارت دیگر، بازیچهٔ دیگران می‌شوید و به هر جهتی که آن‌ها می‌خواهند سوق داده خواهید شد.
مأخذ:فارس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 27 شهریور 1401 ساعت 06:27

خوانش مجدد آزادی/ناخرسندی

فرستادن به ایمیل چاپ

شامل ادامه مطلب...برداشتی آزاد از امیل دورکیم


• بنا بر نظر امیل دورکیم، در دنیای مدرن و با تغییر ساز و کارهای حقوقی، نظام حقوقی جبرانی، دو صورت از همبستگی نفی کننده ایجاد می‌کند: همبستگی واقعی (real) و همبستگی شخصی (personal). همبستگی واقعی، گویای حراست از افراد از طریق حقوق محدود کننده، خصوصاً حقوق مالکیت و وراثت است؛ و همبستگی شخصی، حقوقی را که ناشی از تضاد و نابرابری بین افراد بود را احیا می‌کند. اولی ابژکتیو است و دومی سوبژکتیو، هر چند که هر دو در معنای دورکیمی عینیت و جبریت دارند.
• هیچ یک از این دو نوع همبستگی اثبات کننده نیستند؛ به این معنا که پایه و مایۀ تازه‌ای برای همبستگی بنا نمی‌کنند، بلکه بیشتر، اشخاص را به طریق نفی کننده به هم مربوط می‌کنند. بیشتر حد و مرزهای میان افراد را معین می‌کنند. این همبستگی، همبستگی راستین نیست؛ اولین شرط همنوایی جمعی، این است که مشارکت کنندگان در جمع، مزاحم هم نشوند.
• حقوق متکی به همبستگی نفی کننده، با در تقابل قرار دادن افراد منزوی، زمینه‌ی مشارکت مشروط آن‌ها را در امور مشترک فراهم می‌کنند.
• موانع و محدودیت‌ها مندرج در این ضوابط حقوقی نفی کننده، افراد را از یکدیگر متمایز می‌سازد.
• دورکیم نمونه این نوع درک حقوقی جدید را در جان لاک ملاحظه می‌کند؛ جان لاک، حقوق مالکیت، را حقوقی واقعی قلمداد می‌کند، زیرا پایه حقوق در درون هر فرد است.
• این ایده «آدم‌های منزوی»، شبیه تصویر جهان نیوتنی از اتم‌های منزوی بود که ایده‌های ما درباره‌ی فرد و بازار تجاری قرن هفدهم را دوباره تأیید می‌کند. وجد و شعف بسیاری برانگیخت، این مکانیک نیوتنی که قانون عمل و عکس‌العمل را بین این ذرات متنافر و عمیقاً متمایز برقرار کرد.
• خب؛ با فرض این افراد ذره‌ای شده جدا از هم، پس همبستگی اجتماعی چه معنایی می‌یابد؟ پاسخ دورکیم آن است که همبستگی حاصل فرایند عقلانی‌سازی «خواهد بود»؛ البته این‌ها امیدهای دورکیم، به آینده‌ای در دنیای مدرن است که طی آن، وضع انومیک وقت پایان یابد، و همه چیز که از جایش به درآمده به جای برازنده خویش بازگردد؛ بازگشتی که در سال 2022، هنوز روی نداده است.
• تقسیم کار اجتماعی، تخصصی شدن کارکردها، و تنوع حقوق و نقش‌های اجتماعی، جامعه را فقط تکه تکه و منقسم نمی‌سازند، بلکه سبب اتحاد آن نیز «خواهد شد»؛ این فرصت را ایجاد «خواهد کرد» که همکاری، توافق و یکپارچگی افزایش یابد. افراد بدون آن که «مزاحم» هم شوند، از همکاری‌های شفاف بهره‌مند «خواهند شد». از آنجا که کارکردهای اجتماعی خاص‌تر شده‌اند، نیازمند هماهنگی بیشتری میان این بخش‌ها «خواهیم بود» تا تعادل اجتماعی را حفظ کنند. تمایز‌یابی بنیادین و یکپارچگی، محصول وابستگی متقابل بیشتر میان بخش‌های جامعه «خواهد بود».
• دورکیم، با استعانت از زیست‌شناسی و فیزیولوژی، تشبیهی میان سیستم عصبی ارگانیسم‌های زنده و هماهنگی جامع کارکردهای آن‌ها برقرار می‌سازد. دورکیم نتیجه می‌گیرد که پیچیدگی بیشتر ارگانیسم اجتماعی، سبب خاص‌تر شدن کارکردهایش، موجب سازگارتر شدن امکاناتش، و هماهنگ‌تر شدن آن «خواهد شد».
• همکاری در سطوح مختلف جامعه ایجاد «خواهد شد». ساحت‌های مختلف اجتماعی و کارکردهای خاص پدید «خواهند آمد». همبستگی نه مبتنی بر قوانین تنبیهی و نه مبتنی بر همنوایی فراگیر اشخاص و اتفاق آراء عمومی شهروندان «خواهد بود». نظام حقوقی، متکی بر ایده‌های مشترک نیست، بلکه بر حقوق جداگانه تک تک افراد بنا «خواهد شد» و «خواهد کوشید» تا از «مزاحمت» هر کس با حیطه دیگری جلوگیری نماید. قواعد و شیوه‌های ایفای نقش‌ها، دیگر نشانگر آگاهی فراگیر جمعی یا نیروی جامعه «نخواهند بود»؛ آن‌ها دیگر به عنوان امری مقدس و متعالی دیده «نخواهند شد» که بیانگر روح مشترک باشند. پس، نقض قانون هم با واکنش عمومی همراه «نخواهد بود». نقض قانون، باعث مدارای بیشتر و تنبیه و مجازات کمتری می‌شود.
• عملاً حمایت عمومی از پشت قوانین برداشته می‌شود و معنای دیگر این وضع آن است که فرد در عین یافتن آزادی از جبر اجتماعی، در مقابل نیروهای جمعی از حمایت دیگران بی‌بهره می‌شود.
• این، وجه دوگانه آزادی مندرج در نظام حقوقی مدرن است. به موازات کاهش قدرت وجدان جمعی، تمایز و خودمختاری فردی برای یافتن سعادت فردی، و در عین حال، بروز ناخرسندی و رنج رشد می‌کند.
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 26 شهریور 1401 ساعت 05:19

انتلکتول‌ها و لباس عزای اباعبدالله علیه‌السلام

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    لباس عزای اباعبدالله علیه‌السلام،
▬    به تن مسیحی و یهودی برازنده است، اما...

▬    ولی، به تن
▬    انتلکتول ظاهراً مسلمان و
▬    ظاهراً شیعه
▬    که دنبال دموکراسی امریکایی است،
▬    زاااااااار می‌زند...

▬    صحنه عاشورا هر جور که تفسیر شود،
▬    بیانیه‌ای کامل‌عیار علیه دموکراسی خام مدرن است...
مآخذ:...
هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 17 مرداد 1401 ساعت 17:45

مسأله حجاب؛ رکود اقدام فرهنگی در انتظار بهبود اقتصادی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ قضیه
▬    به نظر می‌رسد انتظار مبهمی برای بهبود اقتصادی، اقدامات فرهنگی را  به رکود کشانده است. گویا این تلقی وجود دارد که در شرایط اقتصادی وخیم نباید در جریان کار فرهنگی، تنش تازه‌ای به اجتماع وارد نمود؛ باید صبر کرد تا این دوران بگذرد و در آینده زمینه فراهم‌تر گردد. ...
▬    غافل از این که بحران جهانی اقتصاد، که از سال ۱۹۹۷ آغاز شده و در سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۱۶ و ۲۰۲۲ تعمیق و تشدید گردیده، در افق میان‌مدت آینده فروکش نخواهد کرد، و برنامه‌های توسعه، به برنامه‌های مدیریت بحران تحویل و تقلیل یافته‌اند. تمام کشورهای دنیا، و بویژه کشور ما که در گرماگرم دشوارترین فشارهای تحریمی تاریخ است، باید شرایط دشوار اقتصادی را به عنوان یک پیش‌فرض بپذیرند.
▬    در این شرایط، کار فرهنگی باید، در قالب‌های خلاقانه‌تری بازسازی و ترویج شود، چرا که اولاً فرهنگ، یک وجه مهم هر اقدام برای مدیریت بحران‌های اقتصادی و مدیریتی آینده خواهد بود، و در ثانی و مهم‌تر آن که، برخی تخریب‌های فرهنگی در آینده قابل احیاء نخواهد بود، یا دشوار و در مدت بسیار طولانی قابل برگشت می‌گردند... .
▬    واقعیت آن است که سال‌هاست در اروپا و همچنین کشورهای اسلامی، مسأله حجاب، به عنوان اصلی‌ترین رایت و پرچم اسلام، جبهه اصلی رویارویی بوده است. حتی مساجد نیز چنین جایگاهی را نداشته‌اند. هم دشمنان اسلام، تمرکز خود را بر ضربه زدن به حجاب نهاده‌اند، و هم مسلمین طبق دستورات قرآن کریم بر مسأله حجاب تمرکز داشته‌اند. فرهنگ اینستاگرام در کشور ما که تنها کشور قرمز کاربری اینستاگرام در جهان است، عامل مضاعفی است که بر مسأله حجاب فشار می‌آورد. تمرکز ایرانیان «خائن» خارجی که از جانب دولت‌های متخاصم پشتیبانی می‌شوند نیز بر موضوع حجاب است. ما به توجه ویژه کار فرهنگی و نهادسازی هوشمندانه در زمینه امر به معروف و نهی از منکر نیاز داریم. این باور هست که در شمار نهادهای انقلابی، و در کنار بسیج و جهاد سازندگی، همواره جای یک نهاد انقلابی و مردمی برای امر به معروف و نهی از منکر خالی بوده است؛ نهادی که تشکیل آن، دستور صریح قرآن است.

░▒▓ برهان
▬    رقابت‌های سهمگین سیاسی و اقتصادی دنیای امروز، آتش به پا می‌کنند، و ضمن سوزاندن توان‌ها و ظرفیت‌ها، تنها برای جریان‌هایی که توان نوآوری فوق‌العاده خود را حفظ کنند، امکان بقا باقی می‌گذارند. برنامه‌های سیاسی امروزی، چه کوچک و چه بزرگ، تلاش می‌کنند تا میزان نوآوری خود را افزایش دهند، تا بدین ترتیب، در فضای آتشین و هولناک رقابت‌های امروز، توش و توان بقای خود را حفظ کنند. با افزایش سهولت طرح ایده‌های نوآورانه سیاسی بر بستر شبکه، کاملاً واضح است که در سیاست عملیاتی، ایجاد تمایز و کسب مزیت رقابتی فقط می‌تواند در سایه نوآوری مستمر ایجاد شود.
▬    به نظر می‌رسد نخستین گامی که نوآوری فرهنگی در این زمینه را بسیج می‌کند، ورود گسترده و اصولی زعمای دینی به اعلام ضرورت نوآوری در موضوع امر به معروف و نهی از منکر در کل و به طور خاص در این موضوع است. اگر صدر این جریان دفاع اصولی از مرزهای دین، به صورت مداوم، اهمیت و نیاز به نوآوری در امر به معروف و نهی از منکر را رصد نماید و مورد تأیید و پشتیبانی قرار دهد، و از ایده‌های جدید حمایت نماید، زمینه‌های انسانی در صف عمل کننده تقویت خواهد شد و رقیب هم با حزم بیشتر و دریدگی کمتری مرزها را هدف حمله قرار می‌دهد.
▬    مع‌الوصف باید انتظارات غیرواقعی از طرح‌های نوآورانه را کنار گذاشت و اقدام و عمل را بیش از حد منوط به مقدمات نکرد. این، اشتباهی است که در طول سالیان اخیر در مورد حجاب و موضوعاتی از این دست مرتکب شده‌ایم. مستمراً با طرح موضوع، همه را به کارهای زیربنایی و مقدماتی که هیچ گاه هم از مرحله مقدمات عبور نکرده‌اند حوالت داده‌ایم.

▬    نکته دوم آن که باید رویه‌های هموار و قابل درک حمایت از نوآوری تعریف و طراحی شوند. بیشتر، سهواً یا عمداً، افراد خلاق و نوآور را دلسرد کرده‌ایم، و به جای خلاقیت‌ها و پا پیش گذاشتن‌هایی که به باور ما زیادی تند و تیز یا زیادی معمولی بوده‌اند، چیزی جایگزین نکرده‌ایم. تاریخ امر به معروف در دهه‌های اخیر پر از این نوع خلاق و خلاقیت‌سوزی‌هاست. ما رویه‌های واضحی به منظور حمایت از خلاقیت و نوآوری و پاداش‌ده‌ی به کسانی که ریسک ایجاد نوآوری را می‌پذیرند ایجاد نکرده‌ایم. برای آن که به قدر کافی در زمینه فرهنگ و امر به معروف، نوآور باشیم، به طرز عجیبی در عین نوآوری باید منضبط هم باشیم؛ به این معنا که رویه‌های مشخص و منضبطی برای طرح و پی گیری نوآوری‌ها داشته باشیم.

▬    مطلب سوم آن که، باید ارتباطات میان سطوح مختلف از فعالان فرهنگی امر به معروف تسهیل گردد و گسترش یابد؛ ارتباطات پایدار در کلیه سطوح تشکیلاتی، در کنار تعهد و التزام به نوآوری در میان کلیه فعالان و در تمامی سطوح ضرورت دارد؛ ارتباطات ناپایدار یا فاصله میان رهبران و فعالان باعث دلسردی فعالان شده و زمانی که این اتفاق بیفتد، قطعاً آن‌ها به سمت روش‌های ایمن و کم ریسک مشارکت سوق داده می‌شوند و خلاقیت و نوآوری در آن‌ها کاهش می‌یابد. در این شرایط، حتی ممکن است که نیروهای فعال، به افراد منزوی تبدیل شوند.
مستندات را از دفتر سایت بخواهید
مأخذ:فارس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 31 خرداد 1401 ساعت 13:35

برآورد واکنش به اغتشاش در تقسیم کار اجتماعی؛ تأملات دورکیمی در مواضع مونتسکیو

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    در شرح امیل دورکیم بر مونتسکیو، نکته بدیعی آمده: ”«استبداد»، با بی‌رونقی کامل تقسیم کار، منزلت و قدرت اجتماعی داخلی تعریف می‌شود“.
▬    صرف‌نظر از آن که این تعریف جامعی از استبداد هست یا خیر، که به نظر می‌رسد نیست، ولی یک فرضیه جالب از آن قابل استخراج است، و آن اینکه:...
▬    در شرایط اغتشاش در تقسیم کار، می‌توان از جامعه همان واکنش‌هایی را انتظار داشت که معمولاً در قبال استبداد معمول داشته می‌شود.
▬    در شرایط امروز جهان که با بحران جهانی اقتصاد مواجهیم که در چهار موج ۱۹۹۷، ۲۰۰۸، ۲۰۱۶، و ۲۰۲۲، تعمیق یافته، در جهان با خشم‌های مبهم مردمی مواجهیم که در جریان دریافت ضربات متوالی نمی‌دانند از کجا می‌خورند؟
▬    ریشه این بحران در تحول فنّاوری و فشار آن بر بازار اشتغال انسانی است، ولی مردم دنبال مقصری از نوع انسانی در دامنه اعمال «قدرت اجتماعی داخلی» (به قول دورکیم) می‌گردند...
▬    عزل نظر از این که اغتشاش در تقسیم کار، ناشی از چه باشد، مردم به دنبال مقصر خواهند گشت و او را به مثابه مستبد، عقوبت خواهند کرد.
مآخذ:...
هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 19 خرداد 1401 ساعت 23:24

تغییر ساختار دانش‌بنیان در تقسیم کار اجتماعی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری در گفتگو با KHAMANEI.IR؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄  ۱. افزایش فرصت‌های شغلی در کشور چگونه رخ می‌دهد؟
▬    بسم الله الرحمن الرحیم. از توجه شما به این موضوع مهم سپاسگزارم. نه فقط برای ما مهم است، بلکه بی‌گمان، موضوع تراز اول سیاست و اقتصاد و اجتماع، در همه ممالک جهان محسوب می‌شود. حتی موضوع محوری مناظرات انتخاباتی کشورهای اروپایی و امریکایی هم بوده و هست.
▬    بخش عمده‌ای از آنچه امروز نه فقط در ایران، بلکه در سرتاسر جهان و حتی کشورهایی که در خط مقدم توسعه متعارف هستند، به «بحران بیکاری» توصیف می‌شود، بازمی‌گردد به این که ماهیت تازه اقتصاد، یا همان اقتصاد دانش‌بنیان و فناورانه، به درستی درک و پذیرفته نشده است؛ نه از جانب سیاستمداران و نه حتی از جانب عمده‌ای از اقتصاددانان و عالمان علوم رفتاری. بخش مهمی از راه‌حل هم در همین پذیرش نهفته است. منظورم این است که محاسبات و تئوری اقتصادی و اجتماعی ما متکی بر مفهوم «تقسیم کار انسانی» است، در حالی که تقسیم کار، به یک تقسیم کار با وجه غالب و مسلط فناورانه، آن هم فناوری هوشمند، دگرگون شده است.
▬    حالا، دیگر، فناروی و خصوصاً فناوری دیجیتال و هوشمند، به یک طرف عمده تقسیم کار، و بلکه طرف غالب تقسیم کار در جامعه امروز تبدیل شده است. بشر، همواره همراه با ابزارهایش در تقسیم کار مشارکت داشته، ولی هوشمندی انسانی باعث می‌شده است تا این ابزارها کاملاً امتداد انسان باشند، ولی از دهه ۱۹۹۰، با فایق آمدن فناوری هوشمند، این هوشمندی به نحو خودفرمانی به درون فناوری منتقل شده است و به این ترتیب است که در بسیاری از مشاغل از منشی و دیوان گرفته تا کارهای یدی، یک به یک، شاغلان انسانی حذف شوند و به جای آن‌ها فناوری فعال گردد.
▬    جالب این است که به رغم تصور معمول، پذیرش نقش تازه فناوری و دانش در «تقسیم کار»، نه تنها بحران اشتغال را تشدید نمی‌کند، بلکه به اشتغال خلاق، ابعاد تازه‌ای می‌بخشد، و اساساً آن را از گره بحران خارج می‌سازد. اگر به رغم علم اقتصاد کلاسیک، فناوری را نه به عنوان یک عامل حاشیه‌ای مخل تقسیم کار، بلکه به عنوان یک عنصر غالب و قطعی تقسیم کار تلقی کنیم، تکالیف دولت‌ها هم از تنسیق مناسبات انسان‌ها به تنظیم مناسبات فناوری‌ها و انسان‌ها در کنار طبیعت، تعمیم می‌یابد. دولت‌ها می‌توانند عواید کار فناوری را در جامعه توزیع کنند و ساختار تغییر شکل یافته و بسیار کارآمدتری از تأمین اجتماعی تدارک ببینند.
▬    از سوی دیگر، ساختار اشتغال فعلی که عمدتاً متکی بر فرض «استخدام» بنا شده است، به سمت ساختار شغلی کارآفرین و خلق فناوری تغییر خواهد یافت. سن بازنشستگی از کارهای «استخدامی»، می‌تواند به نحو فاحشی کاهش یابد و جا برای استخدام نوآموزان که از دوره آموزش عمومی فارغ‌التحصیل شده‌اند، باز شود ؛ و پس از آن، افراد ضمن بهره‌مندی از یک سطح پایه تأمین اجتماعی، یک دوره مادام‌العمر از کار خلاق و کارآفرین را آغاز کنند. این نکات، یعنی تغییر شکل نظام تأمین اجتماعی، کاهش سن بازنشستگی در مشاغل استخدامی، و ترویج کارآفرینی دانش‌بنیان، کلید مهم گشایش و گسترش بازار کار است. به این ترتیب، ساختار اشتغال و برداشت‌های ما هم از ضرورت‌های بازار اشتغال اصلاح می‌شوند، و خود این، فرصت‌های شغلی قابل ملاحظه‌ای را به بار می‌آورد.

▀█▄   ۲. پیش از گسترش بیشتر بحث، بفرمایید که تصویر فعلی بازار اشتغال ما چگونه است؟ چقدر بر فرصت‌های شغلی و میزان آن در جامعه اشراف آماری وجود دارد؟
▬    در نسبت با ساختار اشتغال مرسوم، که بر مشاغل استخدامی و غیرخویش‌فرما تمرکز دارد، مرکز آمار، اطلاعات کاملی به تحلیل‌گران و سیاست‌گذاران ارائه می‌دهد؛ ولی در مورد مشاغل فناورانه که از اساس، با قوانین کار مرسوم نه فقط کشور ما، بلکه با قوانین کار موجود کشورهای جهان ناهمساز است، اغلب، آمارهای مناسبی تولید نمی‌شود.
▬    با آمارهای موجود، میزان بیکاری، اصولاً بزرگنمایی می‌شود. فی‌المثل، مطابق آمارهای متعارف، سطح بیکاری در شهری مانند تهران، نسبتاً بالاست، ولی عوارض یک جامعه با بیکاری بالا را در این شهر ملاحظه نمی‌کنیم؛ بخش مهمی از این موضوع برمی‌گردد به این که، استارت‌آپ‌ها و مشاغل فناورانه، مشاغل خرده‌ریز، چابک، و آزاد و اصطلاحاً فری‌لنس ایجاد می‌کنند که از فرط متحرک بودن، فرصت ثبت در جایی را نمی‌یابند و به آمار تبدیل نمی‌شوند، هر چند که گردش مالی خوبی را موجب می‌گردند.

▀█▄   ۳. شرکت‌های دانش‌بنیان چگونه می‌توانند این فرصت‌های شغلی را بیفزایند؟
▬    نه فقط شرکت‌ها، بلکه هر نوع سازمان دانش‌بنیان، قلب ساختار مدنی آینده را می‌سازند؛ و نه فقط فرصت‌های شغلی، بلکه هر نوع ظرفیت کنش‌گری آینده را نظم و نسق و شتاب می‌بخشند. در واقع، ما رفته رفته به سمت پایان استخدام سی ساله به سبک مرسوم حرکت می‌کنیم و هر چه بیشتر، مشاغل خویش‌فرما و آزاد در چهارچوب فناوری‌های ارتباطی نو، بخش اصلی ساختار تقسیم کار آینده نزدیک را خواهند ساخت. ما و سیاست‌ها و تدابیر ما، باید به سرعت، برای تطبیق با شرایط تازه تغییر شکل یابند.

▀█▄   ۴. «نظام آموزشی شغلی ما بیشتر یک نظام ذهنی است و نه عملی و  کاربردی»؛ لطفاً در مورد این گزاره از مباحث رهبر انقلاب که بدان اشاره کردند، توضیح دهید؟
▬    دقیقاً؛ واقعیت این هست که نه فقط نظام آموزشی ما، بلکه نظام‌های آموزشی جهان در هم‌پایی با تحولات فناورانه شتابانی که از دهه ۱۹۹۰ به بعد روی داده است، جا مانده‌اند. مع‌الوصف، نظام‌های برنامه درسی مستمراً در سر و شکل، تحول می‌پذیرند، و از این جهت، هم کادر آموزشی، هم دانش‌آموزان و هم بازار کار کلافه شده‌اند. هر سیاست جدیدی به سرعت کهنه می‌شود و ضرورت تغییر آن احساس می‌شود. ما احتیاج به یک نوآوری در فرمول و قاعده آموزش داریم که تغییرات آینده را در خود هضم کند و ضمن حفظ ثبات کلی خود، ذاتاً چابک و تطبیق‌یابنده و یادگیرنده باشد.
▬    کلید قضیه در کاهش «آموزش و پرورش پایه» و گسترش «آموزش و پرورش مادام‌العمر» است. باید به سمت یک نظام آموزشی حرکت کنیم که در آن آموزش پایه به یک دوره هشت تا ده ساله تقلیل یابد، و پس از آن، دوره‌های چابک کوتاه‌مدت استارت‌آپی، بسته به مهارت‌های فناورانه لازم برای کاربران تنوع یابند. دوره پایه هشت تا ده ساله، باید به مهارت‌های اخلاقی، ادبی، سبک زندگی و مهارت‌های ارتباط اجتماعی در یک بخش، و سواد رسانه‌ای در بخش دیگر تمرکز بیابد. افراد، پس از این دوره آموزش پایه، باید با گذران یک دوره مهارتی وارد اولین تجربه کار استخدامی خود شوند، و با یک امنیت شغلی، مهارت‌ها و توانمندی‌های خود را ارتقاء دهند تا بتوانند پس از یک دوره ده تا پانزده ساله، ضمن بهره‌مندی از یک پشتیبانی پایه تأمین اجتماعی از کسوت کار استخدامی مرخص شوند، و دوره‌ی اصلی کار خویش‌فرما یا اصطلاحاً فری‌لنس خود را آغاز کنند.

▀█▄  ۵.  توضیح بیشتری لازم هست... چه باید کرد تا نظام آموزشی شغلی ما به عرصه تجربه نزدیک شود؟
▬    این موضوع را قبلاً در یک مقاله علمی-پژوهشی بسط و شرح داده‌ام؛ فکر اصلی آن است که باید ضمن حفظ اهتمام محوری به موضوع تغییر نظام تقسیم کار، مفهوم «اشتغال» را تنوع بخشید تا پاسخگوی تحول عظیم روی داده در عرضه نیروی کار انسانی و فناورانه گردد. با روند فعلی، پنجره جمعیتی مهمی که نیروی کار انسانی بزرگی را به بازار کار ایران گسیل داشته است، از یک فرصت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی تاریخی به یک مصیبت تبدیل خواهد شد.
▬    یک طرح مقدماتی برای غنا بخشیدن به مفهوم «اشتغال» این است که اشتغال در طول دوره زندگی، به چهار دوره‌ی «اشتغال استخدامی»، «اشتغال خویش‌فرما»، «کارآفرینی»، و «فعالیت مسؤولانه برای اجتماع» تقسیم شود. در این طرح، دوره بازنشستگی در چهار مرحله مذکور هضم می‌شود، به این ترتیب، که همه اعضای جامعه، پس از پایان دوره آموزش پایه، ده تا پانزده سال اشتغال استخدامی را می‌گذرانند، و سپس، از یک امکان پایه تأمین اجتماعی بهره‌مند خواهند شد.
▬    مرحله اول، یا «اشتغال استخدامی»، مصادف با ورود تازه‌ی متقاضی اشتغال به بازار عرضه نیروی کار است و در واقع، یک دوره کارورزی حین آموزش عالی را می‌سازد. در این دوره، ابتکار و طراحی شغل از آن کارفرماست، و عرضه‌کننده نیروی کار می‌پذیرد که با قواعد و طراحی کارفرما، به کار بپردازد، و به این ترتیب، بخشی از ارزش نیروی کار خود را که اغلب هم قابل ملاحظه است، به کارفرما واگذار می‌نماید؛ به مصلحت جامعه و شخص است که هر چه زودتر از این مرحله عبور کند؛ ولی، عموماً، افراد، ده تا پانزده سال در این مرحله می‌مانند و پس از انقضاء این دوره، با ظرفیت‌های بازار کار آشنا خواهند شد و می‌توانند ضمن کمک گرفتن از آموزش‌های میان‌رشته‌ای عالی یا آموزش‌های مهارتی استارت‌آپی، زمینه‌های کاری خویش‌فرمای کوچک و متوسط پدید آورند.
▬    پس از این مرحله، فرد به اتکاء حداقل تأمین اجتماعی، و تجربه‌ای که اندوخته است، می‌تواند روندهای کارآفرینی را که توسط سازمان‌های خدمات حرفه‌ای پشتیبانی می‌شوند آغاز کند، و در این دوره این امکان را می‌یابد که در مسیر اشتغال‌های کوچک خویش‌فرما یا تبدیل شدن به کارفرما پیش برود. در این دوره، فرد می‌تواند با استفاده از انواع بیمه‌های تأمین اجتماعی، پوشش حمایتی و مستمری خود را گسترش دهد. در نهایت، چیزی به نام بازنشستگی به مفهوم بیکاری به افراد توصیه نمی‌شود؛ هر چند که اشخاص می‌توانند در حدود سی سال پس از ورود به بازار کار، چنین دوره‌ای را آغاز کنند، ولی، الگوهای اسلامی و اخلاقی، افراد را دعوت می‌کنند تا در این دوره که از مشغله‌های تأمین مایحتاج زندگی امنیت یافته‌اند، درگیر «فعالیت‌های مسؤولانه برای اجتماع» شوند. این، سلامت روحی و روانی افراد را تا فرجام زندگی تضمین خواهد کرد.

▀█▄  ۶.  ممنونیم؛ اگر نکات دیگری هست، بفرمایید...
▬    سپاسگزارم. نکات دیگری در مورد تحول در آموزش عالی جای طرح دارد، ولی گفتار طولانی می‌شود و از حوصله مخاطبان شما خارج. فی‌الجمله عرض کنم که نظام دانشگاهی موجود باید به سمت نظام دانشسرای عالی، چیزی شبیه حوزه‌های علمیه یا صورت آغازین دانشگاه تهران تغییر کند. تقسیم تخصصی رشته‌ها، مربوط به دورانی بود که فرآیند یادگیری و تخصص، یک فرآیند نه چندان فناورانه بود. در حال حاضر منابع، تحقیق، آموزش، و کاربست، فناورانه و سهل‌الوصول شده‌اند. مثلاً برای دسترسی به کتاب لازم نیست به مکان کتابخانه بروید و می‌توانید از وبگاه‌ها و کتاب‌خانه‌های الکترونیک استفاده کنید. یا دسترسی به داده‌ها و انجام تحقیق نیز تسهیل شده است. آموزش‌ها هم از مکان‌های معین و آموزشگاه‌ها جدا شده است. به این ترتیب، نوعی تلفیق مجدد دانش میسر شده است. این باعث می‌شود که هم در زمینه علوم پایه و علوم انسانی، شاهد ژرف‌نگری‌های خلاقانه و جامع از جنس حکمت و فلسفه باشیم، و هم در زمینه فنی و مهندسی و علوم کاربردی، همکاری‌های میان‌رشته‌ای را گسترش دهیم. به هر حال در این دامنه مهم، سرخط‌های مهمی هست که هر یک از آن‌ها فوریت قابل ملاحظه‌ای دارند و هر سال تأخیر در تغییر شکل ساز و کارهای موجود، منابعی را به هدر خواهد داد. نکاتی که مقام معظم رهبری در دیدار با کارگران و معلمان فرمودند، اولویت‌های پژوهشی مهمی برای گشایش آینده هستند که امیدوارم وزارتین آموزش و پرورش و عتف، و همچنین شورای عالی انقلاب فرهنگی به آن‌ها اهتمام داشته باشند و زمینه را برای بازسازی‌های با طمأنینه و مستحکم فراهم آورند. از توجه و بذل وقت شما هم ممنونم. در پناه ولی عصر عج پاینده باشید.
مأخذ:https://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=50245
هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 26 اردیبهشت 1401 ساعت 13:07

صفحه 5 از 406